|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
غزوهٔ سویق |
همزمان با توطئهها و کارشکنیهای صفوان بن امیه و یهودیان و منافقان، ابوسفیان سرگرم نقشه کشیدن بود تا کاری بسازد کم هزینه و با خسارت احتمالی اندک، اما با اثری آشکار، که شتابان صورت پذیرد، و در پرتو آن، حیثیت و مکانت قوم و قبیلهٔ خویش را حفاظت کند، و توانمندیها و نیروهایی را که قریش همچنان دارند، نمایان سازد! ابوسفیان نذر کرده بود که آب شستشو از جنابت بر سر خویش نریزد تا با محمد نبرد کند! این بود که با دویست سوار به راه افتاد تا سوگندش را ادا کند. ابوسفیان و همراهانش رفتند تا به سرچشمهٔ یک سلسله قنوات بر بالای کوهی به نام ثیب رسیدند. در آنجا فرود آمدند. این مکان یک بَرید (12 میل)- کمتر یا بیشتر- با مدینه فاصله داشت. وی جرأت نکرد که علناً بر مدینه هجوم ببرد؛ بنا بر آن نهاد که عملیاتی را شبیه به عملیات دزدان دریایی دنبال کند. شب هنگام خود را پنهانی به حومهٔ مدینه رسانید. ابتدا، به سراغ حیی بن اخطب رفت، و از او خواست که در به روی او بگشاید؛ وی ابا کرد و ترسید. ابوسفیان از آنجا به سراغ سلامبن مشکم، بزرگ طایفهٔ بنینضیر رفت که خزانهدار آنان نیز بود. از او اذن دخول خواست، به او اجازهٔ ورود داد و از او پذیرایی کرد، و به او شراب نوشانید، و تمامی اخبار مربوط به اهل مدینه را در اختیار او گذاشت. ابوسفیان در دل شب نزد یارانش بازگشت، و دستهای از آنان را فرستاد تا ناحیهای را در مدینه به نام «عُرَیض» غارت کردند؛ نخلستانها را کف بُر کردند و سوزانیدند؛ مردی از انصار را نیز که با یکی از همپیمانانش مشغول زراعت بود، یافتند، و درجا کشتند؛ و بازگشتند؛ و باز پس به مکه گریختند. خبر این قتل و غارت به رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- رسید. شتابان ابوسفیان و یارانش را تعقیب کردند. اما، آنان با سرعتی زایدالوصف پای به فرار گذاشتند، و توانستند به موقع بگریزند. رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- رفتند تا به ناحیهٔ قرقرهالکُدر رسیدند، و سپس بازگشتند. مسلمانان قوت و غذایی را که کفار از آذوقهٔ خود بر جای نهاده بودند، بسوی مدینه حمل کردند، و این حمله را «غزوهٔ سویق» نام نهادند. این غزوه در ذیحجهٔ سال دوم هجرت، دو ماه بعد از جنگ بدر، روی داد، و پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- در این غزوه، ابولبابه بن عبدالمنذر را در مدینه جانشین خود ساختند [1].
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388 عصر اسلام
[1]- زادالمعاد، ج 2، ص 90-91؛ نیز: سیرهٔ ابنهشام، ج 2، ص 44-45. |