تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

قاديانيت چيست و آيا مسلمان هستند؟

تعریف قادیانیت: قادیانیت دینی است که به تازگی اختراع شده است و در اواخر قرن نهم میلادی در روستای قادیان، یکی از روستاهای نزدیک پنجاب هندوستان، سربرآورد. از صدقه سری اشغالگری انگلیس و حمایت دولت انگلیس نهایت بهره برداری به عمل آورد.

 

مؤسس آن: میرزا غلام احمد قادیانی متولد سال 1265هـ در قادیان.

 

میرزا غلام فعالیت خود را به عنوان یک دعوتگر اسلامی آغاز نمود سپس ادعا کرد که یک مجدد دین است و از جانب خداوند به او الهام می شود، به همین شیوه پیش رفت و ادعا کرد او همان مهدی منتظر و مسیح موعود است. او در این باره می گوید: " مسلمانان و مسیحیان با کمی اختلاف اعتقاد دارند که مسیح ابن مریم با همان کالبد بشری خویش به سوی آسمان فراکشیده شد و روزی از روزها از آسمان فرودخواهد آمد. در کتاب خویش ثابت کرده ام که این عقیده نادرست است و توضیح داده ام که منظور از نزول و فرود آمدن همان فرود آمدن مسیح نیست بلکه از طریق استعاره بیان می شود که کسی مانند مسیح خواهد آمد و این حقیر_ یعنی خودش- برحسب اعلام و الهام مصداق این خبر می باشم."!!

 

سپس از دعوی مشابه و همانندی مسیح علیه السلام به این ادعا می رسد اصلاً او خود مسیح است و می گوید: "این همان عیسایی است که منتظر آنند، در عبارات الهامی و شهودی هدف از مریم و عیسی خود من هستم." به لحاظ آنکه مسیح پیامبری بود که به وی وحی می شد میرزا نیز ادعا کرد که به او وحى می شود و برای خود قرآن ی را نوشت و آن را " الکتاب المبین " نام نهاد و گفت: "البته من بر بصیرت و معرفتی از جانب پروردگار وهاب هستم و خداوند مرا در پایان یکصد سال مبعوث داشته است تا دین را تجدید سازم، روی ملت را نورانی کنم، صلیب را بشکنم و آتش مسیحیت را فرونشانم، سنت خیرالبریه را برپاسازم، آنچه تباه گشته را راست و درست گردانم و نارواج را رایج گردانم که من مسیح موعود و مهدی معهود هستم، خداوند بر من منت نهاد و بر من وحی و الهام فروفرستاد و با من سخن گفت همانگونه که با پیامبران بزرگوار سخن گفته است. "

 

به نظر می رسد که دعوى مسیح بودن او آنچنان که توقع داشت مقبول واقع نشد و به غرض و مقصود موردنظرش نرسید، بنابراین از ادعای مسیح موعود بودن به این ادعا تغییر نظر داد که او همان حضرت محمد صلى الله علیه و سلم است و حقیقت محمدیه در جسم وی جلوه گر شده و پیامبر خدا صلى الله علیه و سلم بار دیگر در وجود شخص میرزا غلام مبعوث گشته است. میرزا غلام می گوید: " خداوند بار دیگر محمد صلى الله علیه و سلم را در قادیان فروفرستاد تا وعده خویش را به انجام رساند." و گفته است: " مسیح موعود همان محمد رسول الله است که بار دیگر به این دنیا بازگشته است تا اسلام را گسترش دهد." ولی ادعاهای او به همین جا ختم نشد و در ادامه ادعا کرد که نبوت او بالاتر و برتر از نبوت حضرت محمد صلى الله علیه و سلم می باشد و توده هایی از مردم و اراذل و اوباش و افراد جاهل و فرصت طلبان دنیایی نیز از او پیروی کردند.

 

نمونه هایی از خلط و درهم گویی های او:

 

به رغم تمام آن ادعاهای عریض و طویلی که میرزا برای خود انگاشته بود فردی ساده لوح و بددهان و هرزه گو بود که رکیک ترین و زشت ترین دشنام و فحش ها را نثار منتقدان و دشمنانش می کرد!!

 

اما به نسبت وحیی که برای خویش ادعا می نمود؛ مخلوطی از آیات پراکنده بود که بصورت بریده هایی ناهماهنگ و بی ارتباط گردآورده بود که نشانگر نادانی و فهم ناچیز وی از قرآن است. در اینجا نمونه هایی از وحی مورد ادعایش را ذکر می نمایم، می گوید:" مدتی پیش به من الهامی بیامد و بر این حاشیه یادداشتی می نگارم، این امر در ماه مارس 1882م رخ داد، چیزی که کلمه به کلمه بیان داشته این است: " یا أحمد بارک الله فیک، وما رمیت إذ رمیت ولکن الله رمى . الرحمن علم القرآن، لتنذر قوما ما أنذر آباؤهم، ولتستبین سبیل المجرمین، قل إنی أمرت وأنا أول المؤمنین ، قل جاء الحق وزهق الباطل إن الباطل کان زهوقا ... تا آخر." همچنین می گوید:" ووالله إنه ظل فصاحة القرآن لیکون آیة لقوم یتدبرون . أتقولون سارق فأتوا بصفحات مسروقة کمثلها فی التزام الحق والحکمة إن کنتم تصدقون " یعنی: "قسم به خدا که این همان فصاحت قرآن است تا نشانه ای باشد برای آنانکه می اندیشند. آیا می گویید که آن ها دزدی هستند؟ پس شما نیز صفحه هایی دزدیده شده مانند آن را در التزام حقیقت و حکمت بیاورید، اگر راست می گویید."!!

 

اما در مورد پیامبری و اخباری که می داد که چه بسیار بودند و چقدر زود نیز به تحقق می رسیدند البته به خلاف آنچه او می گفت. از جمله ی آن ها زمانی بود که او با یک فرد مسیحی مناظره نمود و فرد مسیحی او را مات و بی پاسخ نمود، وقتی که میرزا از پاسخ گفتن به آن فرد مسیحی عاجز ماند خشمگین شد و برای جبران شرمندگی شکست خود ادعا کرد که آن مسیحی اگر توبه نکند بزودی و پس از پانزده ماه آنگونه که خداوند به او وحی کرده است خواهد مرد. موعد مقرر فرارسید و آن مسیحی نمرد، ناچار قادیانی ها ادعا کردند که لابد آن مسیحی توبه کرده و بازگشته است، اما زمانیکه آن مسیحی این از ادعای مذکور آگاه گشت نامه ای برای آنان نوشت و در آن سخن آنان را تکذیب نموده و به مسیحیت خویش افتخار نمود!!

 

او می پنداشت: که بیماری طاعون تا زمانیکه او در قادیان است حتی اگر هفتاد سال طول بکشد وارد قادیان نخواهد گردید. اما خداوند سخن او را باطل گردانید و بیماری طاعون وارد قادیان شد و اهالی آن را قلع و قمع نمود و مرگ خود وی نیز در اثر همین بیماری بود، او بود که می گفت: " و نشانه ی وی ان است که خداوند وی را بشارت داده است که طاعون وارد دیار وی نگردد و زلزله او و یارانش را هلاک نسازد و خداوند خانه اش را از شر آن ها بازمی دارد."

 

عقاید قادیانیه:

 

1. قادیانی ها معتقد به تناسخ ارواح هستند: جایی که میرزا می پنداشت که ابراهیم علیه السلام پس از دوهزار و پانصد سال در خانه ی عبدالله بن عبدالمطلب و در کالبد پیامبر محمد صلى الله علیه و سلم متولد شد سپس پیامبر صلى الله علیه و سلم دوبار مبعوث گشت، یکبار از آن ها وقتی بود که حقیقت محمدی در متبع کامل یعنی خود وی فرود آمدعه است.

 

2. معتقد هستند که خداوند روزه می گیرد، نماز می خواند، می خوابد و از وی خطا سرمی زند، خداوند بسیار به دور و بالاتر است از آنچه آنان می گویند، میرزا چنین گفته است: "خداوند به من گفت: من نماز خوانده و روزه می گیرم و بیدار شده و می خوابم." و می گوید:" خداوند گفت: من به همراه رسول پاسخ گویم و گاه اشتبه گویم و گاه راست گویم و من به همراه رسول بر همه چیز احاطه دارم."

 

3. معتقدند که نبوت با پیامبری حضرت محمد صلى الله علیه و سلم خاتمه نیافته است و بلکه ادامه دارد و خداوند هرازگاهی پیامبرانی را برحسب ضرورت می فرستد و اینکه غلام احمد برترین تمام انبیاء است!! و اینکه جبریل علیه السلام وحی را بر غلام احمد فرومی آورد و الهامات او همانند قرآن بوده اند.

 

4. می گویند: قرآن جز آنی نیست که مسیح موعود ( غلام احمد ) آورده است و حدیثی نیست جز انچه در پرتو تعلیمات و آموخته های وی باشد و پیامبری نیست مگر تحت سروری "غلام احمد". همچنین معتقدند که کتاب آن ها از جانب خداوند نازل گردیده و نام آن "الکتاب المبین" است و جدای از قرآن کریم است!!

 

5. معتقد هستند که آنان پیروان دین جدید و مستقل، و شریعت مستقلی هستند، و اینکه دوستان غلام همانند صحابه هستند، آنگونه که در صحیفه ی آنان و در"فضل، عدد 92 " آمده: " هیچ تفاوتی بین اصحاب پیامبر صلى الله علیه و سلم و شاگردان میرزا غلام احمد وجود ندارد. آنان مردان بعثت نخست و اینان مردان بعثت دوم هستند."

 

6. معتقدند که حج اکبر همان حج به سوی قادیان و زیارت قبر قادیانی است و در کتاب هایشان آمده که اماکن مقدسه سه جا و مکه، مدینه و قادیان می باشد. در کتابشان بیان شده که:" همانا که حج به سوی مکه بدون حج به سوی قادیان حجی میان تهی و بی مایه است، چرا که حج به سوی مکه نه رسالت آن را به جا می آورد و نه منظور و هدف را می رساند."

 

7. شراب و افیون و مواد مخدر را حلال می دانند!!

 

8. تمام مسلمانان نزد آنان تا وقتی که دین قادیانی را نپذیرند کافر هستند: چنانچه اگر کسی به غیر قادیانی دختر داده یا از آنان زن بگیرد کافر است!!

 

9. به براندازی جهاد و واجب بودن اطاعت کورکورانه از حکومت انگلیس که در آن زمان هند را در اشغال خود داشت، برای آنکه به زعم آنان انگلیس ولی امر مسلمانان است، فرامی خوانند!!

 

10 قادیانی معتقد است که معبود وی انگلیسی است چون به زبان انگلیسی با وی سخن می گوید!!

 

بعضی از پیشوایان قادیانیت :

 

• حکیم نورالدین بهریری: او برجسته ترین شخصیت پس از (الغلام) و جانشین او بوده است که در سال 1258هـ به دنیا آمد. او فارسی و مبادی عربی را می آموخت.

 

• محمود احمد فرزند غلام احمد: خلیفه ی دوم قادیانی ها است. او پس از مرگ حکیم نورالدین عهده دار پیشوایی حرکت قادیانی گردید و اعلام کرد که او خلیفه ی تمامی اهالی زمین است و گفت: "من تنها خلیفه ی قادیانیت، یا خلیفه ی هند نیستم بلکه من خلیفه ی مسیح موعودم و با این حساب من خلیفه ی افغانستان، جهان عرب، ایران، چین، ژاپن، اروپا، آمریکا، آفریقا، جاوه و سوماترا هستم و حتی خلیفه ی بریتانیا نیز هستم و قلمرررو من بر تمام قاره های گیتی احاطه دارد."

 

• خواجه کمال الدین: او نیز ادعا می کرد که مانند غلام احمد برای تجدید و اصلاح برانگیخته شده است. مال و ثروت هنگفتی را گرد آورد و برای دعوت قادیانیت به انگلستان رفت، ولی در آنجا مشغول عیش و خوشگذرانی و شهوترانی و ساخت خانه های مجلل گشت.

 

موضع علمای اسلام در برابر قادیانیت :

 

علمای اسلام در برابر این حرکت قد علم کردند. از جمله کسانی که به مخالفت در برابر آنان برخاست شیخ ابوالوفاء ثناء الله امیر جمعیت اهل حدیث در جامعه ی هند بود. وی با "میرزا غلام" به مناظره پرداخت و او را شکست داد و نیت پلید و کفر و انحراف آئینش را آشکار ساخت. وقتی که غلام احمد باز به راه راست بازنگشت شیخ ابوالوفا با وی بر این مباهله نمود که آنکس که دروغ بگوید بمیرد در حالی که فرد راستگو زنده باشد. چند روزی نگذشت که "میرزا غلام احمد قادیانی" در سال 1908م مرد و بیش از پنجاه کتاب و نشریه و مقاله را از خود به جای گذاشت که همگی به سوی گمراهی و انحرافات وی فرامی خواندند.

 

مجلس امت در پاکستان ( پارلمان مرکزی ) به مناقشه با یکی از پیشوایان این جماعت، "میرزا ناصر احمد"، اقدام کرد و شیخ مفتی محمود رحمه الله پاسخ وی را می داد. این مناقشه حدود سی ساعت به طول انجامید و طی ان "ناصر احمد" از پاسخ گفتن بازماند و نقاب از کفر این گروه برداشته شد و مجلس مذکور بیانیه ای را در شمار قادیانیت به عنوان اقلیت غیر مسلمان صادر کرد.

 

در ماه ربیع الأول سال 1394هـ مصادف با آوریل سال 1974م کنگره ای توسط "رابطة العالم الإسلامی" در مکه مکرمه برگزار شد و در آن از تمام اقصی نقاط جهان نمایندگان گروه ها و سازمان ها حضور یافتند و آن کنگره نیز کفر و خروج جماعت مزبور از دائره ی اسلام را اعلام کرد و از مسلمانان خواست تا در برابر خطرات ان ایستادگی نموده و با آنان تعامل و ارتباط نداشته و مردگان آنان را نیز در قبرستان مسلمانان دفن ننمایند.

 

همچنین فتاواى متعددی از سوی تعدادی از مجامع و هیئت های شرعی در جهان اسلام درباره ی حکم به کفر قادیانیت صادر گشت؛ از جمله مجمع فقهی زیرمجموعه ی "رابطة العالم الإسلامی" و مجمع فقه اسلامی زیرمجموعه ی سازمان کنفرانس اسلامی و هیئت کبار علماء در عربستان سعودی به علاوه ی فتواهایی که از جانب علمای مصر، سوریه، مراکش، هند و غیره در این رابطه صادر شد.

 

تأملی درباره ی و بهائیت قادیانیت:

 

مسائل بسیاری درباره ی ظاهر آئین بهائیت و قادیانیت نیاز به توجه و روشنگری دارند، اما آنچه ما شایسته ی دقت ومی بینیم و ضرورت دارد در مورد آن تحقیق شود همانا بحث و تحقیق درباره ی ریشه های اینگونه حرکت ها است و اینکه چگونه در محیط اسلامی خاکی حاصلخیز برای نشر و گسترش چنین افکاری پیدا می شود، درحالیکه لب و حقیقت آن و حتی ظاهر و شعارهای آن پایه های دین را نقض کرده و با حقیقت آن در تضاد می باشد. مگر نه آن است که تمام امت با اجماع قطعی و یقینی اتفاق نظر دارند که هیچ پیامبری پس از حضرت محمد صلى الله علیه و سلم نیامده و هرگونه ادعای پیامبری پس از او گمراهی و بیهوده است، و این جدای از کفریات بسیار زیاد دیگر آن ها است.

 

پرسشی که در اینجا به ذهن می آید این است که: چگونه این افراد پیروانی از بین مسلمانان داشته اند؟

 

شاید پاسخ این پرسش برخلاف اهمیتی که دارد نیاز به تلاش و کوشش زیادی ندارد. باید گفت که جهل و نادانی علت اصلی موجود درپس تبعیت از چنین حرکت هایی است و البته کوتاهی تلخ و دردناک علمای امت اسلام و طلاب علم از ادای وظیفه ی تبلیغ و رساندن آگاهی دینی برای محافظت از دین و برای فرونشاندن دعوت به سوی بدعت ها و گمراهی و ارتداد نیز بی تاثیر نیست.

 

پیدا است که علاج این مشکل آن است که بر نشر علم و تبلیغ دین متمرکز گشته و از سهل انگاری و سستی در این زمینه در هر گوشه ای از سرزمین های اسلامی و حتی در دیگر اکناف جهان پرهیز نماییم تا بتوانیم این دین را محافظت نموده و امت اسلامی از چنین بدعت های نابودگری در امان بماند.

 


 

 

ترجمه: مسعود

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com