تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

عبدالقادر الحسینی؛ فرمانده‌ی ارتش جهاد مقدس در فلسطین

تاریخ فلسطین همچنان نمونه‌هایی بی‌نظیر از مردان مجاهد را برای ما به نمایش می‌گذارد. مجاهدانی که برای سرزمین خویش خالصانه تلاش کردند و با همه‌ی توان در برابر طمع‌های استعماری و صهیونیستی در سرزمین مقدس فلسطین و اقصی ایستادگی نمودند و برای دفاع از سرزمین و دیار خویش اعلان جهاد مقدس نمودند.

در راس این قهرمانان نام قهرمان مجاهد فلسطینی "عبدالقادر الحسینی" به چشم می‌خورد. کسی که نامش با تاریخ شهر قدس گره خورده است و اثر چشمگیری در کارنامه‌ی مقاومت اسلامی ضد صهیونیست و جلوگیری از یهودی سازی قدس و تحریف تاریخ این سرزمین، از خود به جای گذاشته است.

"عبدالقادر فرزند موسی کاظم پاشا الحسینی" در شهر قدس به سال 1908 میلادی دیده به جهان گشود و در جو انقلابی آن دوران رشد کرد سپس به صف ملی‌گراهایی که آزادی در قلبشان ریشه دوانده بود پیوست. (1)

پدر وی شیخ المجاهدین "موسی کاظم الحسینی" در دوران خلافت عثمانی مناصب مختلفی را بر عهده داشت و در هنگام اشغال قدس توسط انگلیسی‌ها شهردار قدس بود.

این مبارز در "کلیة المعارف" دانش آموخت و تحصیلات متوسطه‌ی خود را در مدرسه‌ی "عربی صهیون قدس" به پاسان رساند سپس برای همراهی با حرکت ملی مصر که آن زمان در اوج شکوفایی خود بود به قاهره رفت تا بتواند در ازهر شریف با تاریخ پرافتخار اسلامی آشنا شود و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه آمریکایی قاهره ادامه دهد. وی دانشجویی ممتاز بود که توانست امتحان ورودی را با موفقیت پشت سر بگذارد.

اثر پنهان دانشگاه آمریکایی:

از آن‌ جایی که عبدالقادر الحسینی انسانی فهیم و دقیق بود در اثنای تحصیل در این دانشگاه پی به اثر منفی این دانشگاه برد و پی به میزان اهمیت نقش سیاسی این دانشگاه برد. وی از فرصت جشن فارغ التحصیلی که توسط دانشگاه در تابستان سال 1932 میلادی برگزار گردید استفاده نموده و در برابر جمع که در میانشان وزارا و سیاستمدارانی هم وجود داشتند سخنانی ایراد کرد و پرده از دروغین بودن نقش علمی که دانشگاه آمریکایی ادعای آن را می‌کرد برداشت و این دانشگاه را به به این متهم کرد که کانون تخریب دین است و سعی در وارد کردن ضربه به دین دارد.

وی پس از دریافت گواهی پایان تحصیل خود فورا آن را در جمع پاره کرد و خطاب به رئیس دانشگاه گفت: "من نیازی به مدرک آکادمی استعماری شما ندارم" و از مصری‌ها خواست این دانشگاه را تحریم کنند. او سپس بعد از چند روز بیانیه‌ای مفصل در روزنامه‌های مصر منتشر کرد که در آن اتهاماتی علیه دانشگاه آمریکایی مطرح ساخته بود که در پی آن حکومت مصر با پایان سال 1932 میلادی اقدام به اخراح وی از این کشور نمود.

او به فلسطین بازگشت و به عنوان نویسنده در روزنامه‌ی "الجامعة الإسلامیة" مشغول به کار شد و سپس به حزب عربی فلسطین که "جمال الحسینی" ریاست آن را بر عهده داشت، پیوست. وی سپس در اداره‌ی اسکان و زمین فلسطین به عنوان مامور مشغول به کار شد و توانست در این مرحله بسیاری از تلاش‌های صهیونیست‌ها در استیلای بر زمین‌های فلسطین را خنثی سازد.

انقلاب علیه اشغالگر:

عبدالقادر الحسینی پس از دو سال اشتغال در اداره‌ی اسکان از کار خود استعفا داد تا بتواند برای انقلاب علیه اشغالگران بریتانیایی و حرکت صهیونیزم آماده شود و آغاز به تشکیل گروه‌های سری به هدف مقاومت علیه اشغال زد.

تمرین و آماده سازی در آلمان:

از آنجایی که وی می‌دانست رو در رویی‌های بعدی شدیدتر و مهم‌تر خواهد بود پس از مشورت با دوستانش تصمیم گرفت به آلمان که در آن زمان دشمن انگلیس به شمار می‌رفت سفر کند تا با روش‌های جدید ساخت مواد منفجره آشنا شود. وی توانست در مدت شش ماه حضور در آلمان اطلاعات نظامی جدید فراوانی را به دست آورد.

او بطور پنهانی به فلسطین بازگشت و به همراه برخی از یارانش به برخی از پادگان‌های نظامی انگلیس حمله برد و توانست تعدادی از این پادگان‌ها را تصرف کرده و اسلحه‌ی بسیاری را به غنیمت ببرد.

انگلیسی‌ها که از این وضعیت بسیار عصبانی بودند تصمیم به تعقیب انقلابی‌ها گرفتند و در پاییز سال 1938 اقدام به محاصره‌ی وسیع منطقه‌ی "بنی نعیم" واقع در میان بیت لحم و الخلیل کردند. یکی از مجاهدان تعداد انگلیسی‌ها را در آن درگیری پنج هزار تن برآورد می‌کند.

نبردی نابرابر میان دو طرف درگرفت که بیش از ده ساعت به طول انجامید و با دخالت هواپیماهای بریتانیایی به نفع اشغالگران پایان یافت و عبدالقادر الحسینی زخمی شد. یارانش وی را به بیمارستان الخلیل برده و سپس مخفیانه وی را به مرزهای سوریه بردند. اشغالگران بریتانیای وی را غیابا به اعدام محکوم کردند.

سفر به عراق:

در پی در گرفتن جنگ دوم جهانی انقلاب فلسطین نیز آرام گرفت و بسیاری از مجاهدان به زندگی خود پرداختند در حالی که عبدالقادر الحسینی به بیروت رفت و توانست توسط  کنسول عراق در بیروت صاحب گذرنامه‌ی عراقی به نام "یوسف الصایغ" شود.

به این تربیت و در عرض نیم ساعت عبدالقادر الحسینی عراقی شد. دو روز بعد وی در خیابان‌های بغداد با آزادی کامل گشت می‌زد!

عبدالقادر الحسینی و خانواده‌اش در محله‌ی "الکراده‌ی شرقی" در بغداد سکنی گزیدند. وی با احترام و به گرمی مورد استقبال مردم عراق قرار گرفت و در مدرسه‌ی نظامی در پادگان رشید و همچنین دبیرستان "التفیض" به عنوان معلم ریاضی مشغول به کار شد. او همچنین در سال 1940 میلادی به دوره‌ی آموزشی افسران رزرو در دانشکده‌ی افسری پیوست و پس از 6 ماه با رتبه‌ی "افسر" از این دانشکده فارغ التحصیل شد.

به سال 1941 میلادی انگلیسی‌ها تحرکاتی برای آزار رساندن به حکومت مشرع نخست وزیر "رشید علی گیلانی" انجام دادند و درگیری‌های میان اشغالگران و حکومت گیلانی رخ داد. فلسطینی‌هایی که در عراق به سر می‌بردند یاری رساندن به ملت عراق را حتمی دیده و به صورت فعال و موثر به فرماندهی عبدالقادر الحسینی در این نبردها شرکت جستند و مخصوصا در منطقه‌ی "صدر ابی غریب" شجاعت و سلحشوری فراوانی از خود نشان دادند.

پس از ماه‌ها نبرد پی در پی ارتش بریتانیا با نفرات و تجهیزات بیشتر توانست بر مقاومت عراق پیروز شود. رادیوی لندن در آن زمان اعلام کرد: فلسطینی‌ها آخرین کسانی بودند که از میدان نبرد عقب نشینی کردند.

مقاومان فلسطینی برای در امان ماندن از ارتش قدرتمند انگلیس مجبور شدند از راه هوایی به ایران بروند اما حکومت ایران اجازه‌ی ورود آنان را به این کشور نداده و آنان مجبور به بازگشت دوباره‌ی به عراق شدند و تلاش برای عبور به سوریه نمودند اما سازمان جاسوسی انگلیس که در پی آنان بود توانست عبدالقار الحسینی را دستگیر کند.

چنانکه "عارف العارف" مورخ عراقی در کتابش "النکبة" می‌نویسد، وی و چند تن از یارنش در برابر یک دادگاه نظامی عراقی به اتهام متوقف نمودن ده روزه‌ی ارتش انگلیس، به زندان محکوم شدند.

با صدور این حکم و در پی وخیم شدن وضعیت سلامتی این مبارز، بسیاری از آزادگان عراقی نسب به آن اعتراض کردند که در پیشاپیش آنان "سعید ثابت" و "ابراهیم عطارباشی" قرار داشتند. مقامات عراقی در پی این فشارها با تغییر حکم زندان به تبعید و و اقامت اجباری در روستای "زاخو" در نزدیکی مرز ترکیه موافقت کردند.

"وجیهه الحسینی" همسر مجاهده‌ی وی نیز به اتهام کمک به وی و پناه دادن به انقلابی‌ها به اقامت اجباری در خانه‌اش در بغداد محکوم شد.

پا در میانی ملک عبدالعزیز:

خبر وخامت حال عبدالقادر الحسینی به سرعت منتشر شد و بسیاری از آزادی‌خواهان، خواهان آزادی وی شدند. مفتی قدس "حاج امین الحسینی" به سران عرب تلگراف زده و از آنان خواست برای نجات فرمانده‌ی فلسطینی دخالت کنند. "ملک عبدالعزیز آل سعود" پادشاه عربستان سعودی به سرعت این درخواست را لبیک گفته و درخواست کرد اجازه داده شود عبدالقادر الحسینی به عربستان سعودی منتقل شود.

این تلاش ملک عبدالعزیز با موفقیت مواجه شد و عبدالقادر الحسینی و خانواده‌اش اواخر سال 1944 میلادی وارد عربستان سعودی شدند و با گرامی‌داشت سعودی‌ها مواجه شدند و به مدت دو سال در این سرزمین ماندند.

مجاهدان فلسطینی به دلایل بسیاری مصلحت ملی را در حضور عبدالقادر الحسینی در مصر یافتند. وی به همین دلیل در آغاز سال 1946 میلادی به قاهره رسید و آغاز به تماس با مجاهدین کرد و برای تهیه‌ی سلاح و انتقال آن به فلسطین تلاش نمود و برای این هدف گروهی از مبارزان را مسئول این کار نمود. وی همچنین خواهان دیدارهای سریع و فشرده‌ با برخی از مجاهدین شد.

آنان در قاهره گرد هم آمده و درباره‌ی طرحی که در پیش خواهد بود با یکدیگر مشورت کرده و از نظرات برخی از نظامی‌های مصری و سوریه‌ای و عراقی نیز استفاده کردند. کمبود اسلحه یکی از پیچیده‌ترین مشکلات آنان بود که حرکت جهاد فلسطین با آن روبرو بود و گروه‌های مسئول خرید و انبار و انتقال اسلحه با مشکلات و خطرات فروانی روبر بودند.

در این هنگام اوضاع فلسطین دچار تغییرات چشمگیر و پرشتابی در عرصه‌ی داخلی و بین المللی گردد از جمله: اجازه‌ی ورود صدهزار مهاجر یهودی قربانی سیاست‌های وحشیانه‌ی آلمان نازی به فلسطین و آسان‌سازی تملک زمین‌های فلسطینی توسط یهودیان. کمیسیون‌های بین المللی حقیقت‌یاب نیز وارد فلسطین شده بودند و همه‌ی این‌ها در واقع هشداری بود برای اعراب و فرصتی بود برای تثبیت یهودیان در فلسطین.

ارتش جهاد مقدس:

در چنین شرایطی مجلس اتحادیه‌ی عرب در تاریخ ژوئن 1946 میلادی اجتماعی را در "بلودان" سوریه تشکیل داد و تصمیم به تشکیل "هیئت عربی اعلای فلسطین" به ریاست مفتی فلسطین حاج امین الحسینی گرفت. چهار ماه پس از تشکیل این هیئت در اسکندریه تشکیل جلسه داده و تصمیم به رو در رویی مسلحانه علیه طرح‌های استعماری صهیونیسم گرفت.

در پی صدور تصمیم سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین، هیئت عربی اعلای فلسطین تصمیم به تشکیل "سازمان جهاد مقدس" گرفت و "محمد امین الحسینی" رئیس هیئت را به عنوان فرمانده‌ی اعلای این سازمان برگزیده و عبدالقادر الحسینی را به عنوان فرمانده‌ی کل آن انتخاب کرد. وی پس از آن در تاریخ 22 دسامبر 1947 میلادی به فلسطین رفت.

عبدالقادر الحسینی توانست خسارت‌های فراوانی را علیه نیروهای صهوینیست تحمیل کند و مجاهدان زیر دست او توانستند پس از محاصره‌ای طولانی مدت بر قدس تسلط یابند. همچنین نیروهای او کمین‌های موفقیت‌آمیزی علیه نیروهای انگلیسی اجرا کردند و توانستند برخی از موسسه‌های مهم صهیونیستی از جمله خبرگزاری یهودی و مقر روزنامه‌نگاران یهودی در قدس را منهدم سازند. علاوه بر این آنان توانستند محله‌ی "منتفیوری" و خیابان "بن یهودا" را در قدس منهم سازند.

نیروهای جهاد مقدس منطقه‌ی قدس را به زیر کنترل خود درآوردند و خطوط ارتباطی را که مستعمره‌های صهونیست را به هم مرتبط می‌ساخت تحت کنترل گرفتند.

پایان فرمانده:

در اواخر ماه مارس سال 1948 میلادی عبدالقادر الحسینی برای درخواست اسلحه از اتحادیه‌ی عرب به دمشق رفت اما به هدف خود نرسید و در اثنای غیاب وی از قدس روستای "قسطل" به اشغال صهیونیست‌ها در آمد. او صبح هفتم آوریل 1948 به قدس بازگشت و هجوم منظم را علیه صهیونیست‌ها در قسطل تدارک دید و توانست پس از یک روز این منطقه را پس بگیرد اما در این حمله خود به شهادت رسید.

عبدالقادر الحسینی بی آنکه حتی برای یک لحظه به عقب نشینی بیندیشد در حالی که اسلحه‌ی خود را در آغوش داشت بر خاک سرزمین مقدس جان باخت. پیکر این قهرمان در جوار پدرش "موسی کاظم الحسینی" در بیت المقدس به خاک سپرده شد.

 


1- بر اساس گفته‌های فرزند وی غازی الحسینی در گفتگو با کانال الجزیزه وی در استانبول ترکیه به دنیا آمده است. ویکیپدیای عربی (مترجم)

نویسنده: احمد ابوزید

ترجمه: عبدالله .م (با تغییر و تصرف و اندکی اضافات)

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com