|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
معاویه بن یزید و مروان بن حکم (64 - 65 هـ) |
در این مقاله گذری کوتاه خواهیم داشت بر دوران حکومت معاویه پسر یزید و مروان بن حکم، چون حکومت آنها مدت زیادی نبوده و تغیر و تحولاتی چندانی رخ نداده، به یک مقاله بسنده می کنیم. و در ادامه خلافت امیر المؤمنین عبدالله بن زبیر که بعد از وفات معاویه پسر یزید بوده و تا ایام عبدالملک بن مروان ادامه داشت برای خوانندگان شرح خواهیم داد. 1 ) - خلافت معاویه بن یزید: معاویه پسر یزید از سومین خلیفه امویان به شمار می آید، و کنیه ی او أبو یزید بود ؛ نام مادرش أم هاشم بنت أبی هاشم ابن عتبه بن ربیعه می باشد و نزد مؤرخین معاویة الاصغر (معاویه کوچک )معروف است. در سال 44 هجری به دنیا آمد و بعد از مرگ پدرش در 14 ربیع الاول سال 64 هجری با او بیعت کرده شد. معاویه بن یزید بسار سفید پوست، دارای چشمانی درشت و موهای زیاد و سری دایره ی مانند و چهره ی زیبا و جسمی لطیف بود ؛ و او مردی صالح و زاهد بود. 2 )- انصرافش از خلافت و سپردن آن به امر شوری: تاریخ نویسان در مدت حکومت او اختلاف کرده اند و اختلاف آنها بین بیست روز تا سه ماه است، که سه ماه راجح تر می باشد و او در مدت خلافتش مریض و بیماربود و به همین خاطرنتوانست کار مهمی انجام دهد، حتی برای نماز خواندن، ضحاک بن قیس به جای او امامت مردم را بر عهده گرفته بود. معاویه بن یزید رحمه الله وقتی احساس نزدیکی موت به او دست داد، دستورداد تا مردم را برای نماز جماعت جمع کنند، سپس خودش بلند شد و در بین آنها سخن گفت، و فرمود: ای مردم همانا ولایت شما به من سپرده شده است و من از آن ناتوان هستم و دوست دارم آن را برای مردی قوی تر ترک کنم، همان طور که ابوبکر برای عمر رضی الله عنهم ترک کرد و اگر دوست دارید، آن را به شورای شش نفره می سپارم همان طور که عمر رضی الله عنه این کار را انجام داد ؛ ولی من در جمع شما کسی که لیاقت آن را داشته باشد نمی بینم، پس شخصی شایسته و توانا برای ولایت خودتان انتخاب کنید. سپس از منبر پایین آمد و داخل منزل شده و در آنجا در گذشت. معاویه رحمه الله می خواست خطاب به اهل شام بگوید که او شخصی مانند عمر رضی الله برای خلافت نمی یابد و شورای مثل شورای عمر رضی الله عنه در جمع ایشان پیدا نمی شود ؛ به همین خاطر امر خلافت را به خودشان واگذار کرد و این موقف نشان دهنده عدم رضایتش از انتقال خلافت به شکل وراثتی بود. او همچنین از سپردن خلافت به اهل و خانواده خود هم راضی نشد و انصراف او از خلافت یک امری بسیار نادر است که در تاریخ انسانی مشابه ی آن خیلی کم می توان یافت. اگر معاویه بن ابی سفیان اولین خلیفه ی اموی بود که خلافت را از شورایی به پادشاهی و وراثتی تبدیل کرد، در مقابل نوه او معاویه بن یزید، این امر را به حالت اول یعنی شورایی بر گرداند. معاویه دوم در سن 21 سالگی و در روایت دیگر سن 23 سالگی دار فانی را وداع گفت. برادرش خالد بر جنازه او نماز گزارد. اینچنین فرع سفیانی از خلفاء بنی امیه پایان یافت و خلافت از این فرع به فرع دوم از بنی امیه انتقال پیدا کرد که اولین آن مروان بن حکم بود که خیلی از مؤرخین از آن به عنوان خلیفه یاد نمی کنند چرا که او بر امیر المؤمنین عبدالله بن زبیر خروج کرد و همچنین فرزندش عبدالملک را تا زمان حیات عبدالله بن زبیر جزء خلیفه به حساب نمی آورند و بدین وسیله با وفات معاویه دوم، خلافت دولت سفیانی به پایان رسید و دولت عبدالله بن زبیر ظاهر شد اما طولی نکشید که بنو مروان توانستند بر آنها غلبه کنند که تفصیلات آن را ذکر خواهیم کرد. خلافت امیر المؤمنین عبدالله بن زبیر رضی الله عنه 1 ) - اسم و نسب و کنیه و ذکر بعضی از فضایل او: او عبدالله بن زبیر بن العوام بن خویلد بن أسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بن مره، امیر المؤمنین و پسر حواری (باجناق) رسول الله صلی الله علیه و سلم بود. مادرش أسماء بنت أبی بکر رضی الله عنها می فرماید: در مکه حامله شده و در حالی که عبدالله در شکم داشت به مدینه هجرت کرد تا اینکه به قباء رسید و در آنجا وضع حمل کرد و عبدالله به دنیا آمد و رسول الله صلی الله علیه و سلم تشریف آوردند و عبدالله را در دامن رسول الله صلی الله علیه وسلم گذاشتم و پیامبر خرما را با دهان نرم کرده و آن در دهان ابن زبیر گذاشت و از آب دهان مبارک خود به در دهان ابن زبیر قرار داد و برای او دعا برکت کرد. عبدالله اولین طفلی بود که در دولت اسلامی به دنیا آمد که این ولادت او باعث خوشحالی مهاجرین و انصار شد. او بعد از هفت سالگی یا هشت سالگی نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده و با او بیعت کرد ؛ پدرش زبیر بن العوام جزء یکی از ده نفری است که پیامبرصلی الله علیه و سلم بشارت بهشت را به آنها داده است و یکی از اعضای شورای خلیفه بود که عمر آن را تشکیل داده بود. و مادرش دختر ابوبکر صدیق رضی الله عنها و خواهر عائشه همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم می باشد. اسماء بنت ابی بکر جزء زنان سبقت گرفته در دین اسلام است ؛ که تاریخ اسلامی مواقف و مشاهدات او را ستوده است. از جمله ی این شجاعتها و رشادتهای او در غزوه یرموک می باشد که همراه همسر و فرزندش عبدالله شرکت داشت. ابن زبیر رضی الله عنه از جمله کسانی بود که در فتنه قتل عثمان از او دفاع کرد و از عثمان اجازه خواست تا با شورش گران مبارزه کند و لکن عثمان بر این امر موافقت نکرد. 2 ) - مهمترین صفات ابن زبیر رضی الله عنه: ابن زبیر شخصی لاغر اندام، با قامتی نه چندان بلند بود. در پیشانی اش اثر سجده نمایان می شد و بسیار روزه می گرفت و عبادت و قیامش بسیار طولانی بود. ریش هایش خفیف بوده و در صورتش موی چندانی پیدا نمی شد. او عالمی عابد و دارای ابهت و وقار خاصی بود ؛ بسیار خاشع و متواضع و سیاستش بسیار قوی بود واز مهمترین صفاتش: الف ) - فقه و علم: ابن زبیر جزء یکی از چهار نفری (ابن عمر ؛ ابن زبیر، ابن عباس، عبدالله بن عمرو ) بود که در امور دین فتوا می داد. امام بخاری 6 حدیث و امام مسلم 2 حدیث از او روایت کرده اند. ابن زبیر از جمله کسانی بود که زیاد بر خاله اش عائشه رضی الله عنه وارد می شد و فقه و حدیث از او فرا می گرفت. و نشستن او با ام المؤمنین عائشه رضی الله عنه بر تقوا و علم و عبادت او می افزود. ب ) عبادت و تقوای او: روایات و احادیث زیادی در حرص ابن زبیر برای عبادت از نماز و روزه و.... ذکر شده است تا حدی که گفته می شود در این مورد به تواتر رسیده است. ابن مجاهد می گوید: کسی مانند او در عبادت توان ایستادن را نداشت. و می گوید: یک بار سیلی آمد و سراسر کعبه آب فرا گرفت، ولی باز هم او در همان حال شنا کنان طواف بیت الله را انجام می داد و عبدالله رضی الله عنه هر وقت به نماز ایستاد، دنیا و مشاغل آن را به فراموشی می سپرد ثابت بنانی خشوع او را وصف می کند و می گوید: ابن زبیر پشت مقام نماز می خواند، مانند چوبی نصب شده ای بود که اصلا حرکت نمی کرد. و همچنین روایت شده که ابن زبیر در حجر اسماعیل نماز می خواند و سنگ و آتش پرتاب شده از منجنیق به لباس او اصابت کرده بود ولی او همچنان مشغول عبادت پروردگارش بود. در روایت دیگر نقل شده است: که یک روز ابن زبیر رضی الله عنه در حال نماز خواندن بود که ناگهان ماری از سقف خانه افتاد و به دور شکم فرزندش هاشم پیچید، ناله و فریاد زنان بالا رفت تا اینکه مار را کشتند و فرزندش سالم ماند و همه این حوادث و ناله و فریاد در خانه او رخ داد اما ابن زبیر هم چنان در نمازش بود و از ماجرا با خبر نشد تا اینکه سلام نماز را داد. هر چه قدر از زهد و ورع ابن زبیر بگوییم باز هم کم گفته ایم، تا جایی تقوای ابن زبیر زبان زد مردم زمانش شده بود ؛ او کسی بود که اولین چیزی که بعد از تولد به شکمش رسید، آب دهان مبارک رسول الله صلی الله علیه و سلم بود. و آیا چنین شخصی جزء این می تواند باشد؟ ج ) - جرأت و شجاعت ابن زبیر: عثمان بن طلحة می گوید: ابن زبیر در شجاعت و عبادت و بلاغت، کسی توان مسابقه با او را نداشت. شجاعت او در معرکه یرموک، حصار قستنطنیه، فتح افریقا و دفاع از خلیفه سوم عثمان رضی الله عنه معروف و زبانزد همه بود. د ) - کرم و بخشش او: ابن زیبر رضی الله عنه شخصی کریم و مهمان نواز بود و حقوق رعیت را به نحو احسن ادا می کرد و کسی که مستحق تر بود بیشتر ادا می کرد و بخشش و عطای او همیشه به طریق مشروع بود و از اسراف و تبذیر دوری می جست و این منهج کسانی است که از سنت تبعیت می کنند. ابن زبیر رضی الله عنه منهج خلفاء راشدین را گرفته و به آنچه که در دستش بود، فکر می کرد مال بیت مال است و باید به نحو صحیح مصرف شود. 3 ) - بیعت کردن مردم با عبدالله ابن زبیر رضی الله عنه: بعد از وفات یزید بن معاویه کسی برای امر خلیفه وجود نداشت و اگر برای فرزندش معاویه وصیت کرده باشد باز هم کافی نیست، چون بیعت، بدون شورا کافی نیست و گذشت از این، بیعت معاویه بن یزید فقط بامردم دمشق خلاصه شده بود نه جای دیگر. با این وجود زندگی معاویه بن یزید طول چندانی نکشید و خلافت بعد از خودش را به امر شورا سپرد. در این زمان اکثر مناطق اسلامی با ابن زبیر بیعت کردند ؛ از جمله این مناطق: حجاز، عراق تا دورترین نقطه ی آن، مصر، دمشق بوسیله ضحاک بن قیس، بلاد مغرب وبیشتر بلاد شام و.... را می توان ذکر کرد. در آن زمان ابن زبیر به عنوان خلیفه ی شرعی دیار اسلامی مطرح شد و جزء تعداد اندکی از شهر ها بقیه ی مناطق با او دست بیعت دادند و در مقابل ابن زبیر برای همه این مناطق والی و حاکم به عنوان نماینده خود تعیین کرد. و مردم او را خلیفه مسلمین می دانستند، به همین خاطر بسیاری از مؤرخین و علماء بیعت ابن زبیر را یک بیعت کامل و شرعی تلقی می کنند، و خروج مروان بن حکم و پسرش عبدالملک را غیر شرعی می دانند. امام ذهبی نیز خلافت ابن زبیر را شرعی دانسته و او را امیرالمؤمنین می داند. عبدالله بن عمر از جمله کسانی بود که بیعت خود را با ابن زبیر صراحتا بیان کرد و او را خلیفه شرعی وقت دانست. 4 ) - خروج مروان بن حکم از اطاعت ابن زبیر: أ )- مختصری از شخصیت او و چگونگی خروجش علیه ابن زبیر او مروان بن حکم بن أبی العاص بن أمیه، و کنیه ی او معروف به أبالقاسم یا أبا الحکم بود. در مکه به دنیا آمده و چهار ماه از ابن زبیر کوچکتر بود. از بعضی از صحابه و تابعین حدیث روایت کرده است و در زمان خلافت معاویه ولایت مدینه را بر عهده داشته است، در هنگام ولایتش هر وقت با مشکلی برخورد می کرد، تعدادی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم را جمع می کرد و با آنها مشورت می کرد. وقتی که یزید فوت کرد، مروان و بنی امیه از مدینه خارج شده و به سوی شام حرکت کردند ؛ مروان با ابن زبیر بیعت نکرد. بزرگان قبائل و بنی امیه که در شام بودند، دور او جمع شدند و با مروان بیعت کردند و در روایات دیگر آمده است که عبیدالله بن زیاد مانع از بیعت مروان با ابن زبیر شد و او را قانع ساخت تا اعلام استقلال کند و برای تشکیل حکومت او را تشویق کرد. مروان نه تنها با ابن زبیر بیعت نکرد بلکه به شکلهای مختلف با او مبارزه کرد، که از جمله ی آنها: - بر گرداندن مصر به امویان - سعی و تلاش برای باز گرداندن عراق و حجاز به امویان - انتخاب عبدالملک و عبدالعزیز به عنوان ولی عهد و جانشین خود - مبارزه و نبرد با یاران ابن زبیر در شام و وقوع معرکه مرج راهط: که بین یاران ابن زبیر و مروان بن حکم رخ داد و تا 20 روز ادامه یافت و سر انجام به پیروزی مروان و شکست یاران و نمایندگان ابن زبیر در آن مناطق انجامید. بدینوسیله مروان بعد از پیروزیش در معرکه مرج راهط نفوذ خود را بیشتر کرده و در جمادی الآخر سال 65 هجری مصر را به دولت اموی باز گرداند و دو ماه در آنجا اقامت ورزید تا اوضاع شهر را سر و سامان داد و فرزندش عبدالعزیز را والی مصر قرارداد، بعد از رجوع مروان از مصر دو لشکر را برای به حمله به ابن زبیر آماده کرد تا آنها را عازم عراق و حجاز کرد، اما این حملات در عهد مروان چندان کار ساز نبود و مصعب بن زبیر که در عراق بود، توانست این حملات را خنثی کند. ب ) - انتخاب عبدالملک به عنوان جانشین خود و وفات مروان بن حکم: مروان بن حکم با انتخاب فرزندش عبدالملک به عنوان جانشین خود، بار دیگر مبدأ وراثتی بودن حکومت را زنده کرد ؛ بدینوسیله خلافت را از سلسله سفیانی جدا کرده و آن را سلسله مروانی حفظ کرد، او دو ماه قبل از وفاتش این کار را انجام داد. سر انجام مروان بن حکم در سال 65 هجری در ماه رمضان، در حالی که 63 سال از عمرش گذشته بود، وفات نمود و فرزندش عبدالملک بر روی او نماز گزارد. مدت حکومت او نه ماه و هیجده روز ذکر شده است و در دمشق به خاک سپرده شد، آخرین کلامی که مروان بر زبان آورد جمله " وجبت الجنة لمن خاف النار " یعنی بهشت برای کسی از آتش جهنم ترسید واجب می شود ". و روایت شده است که برمهر انگشترش نوشته بود: "العزة لله " و در روایتی آمده نوشته بود " آمنت بالله العزیز الرحیم ". و در علت مرگ او اختلاف کردند در روایتی آمده است که او به بیماری طاعون مبتلا شده است و در روایت دیگر آمده به شکل طبیعی فوت کرده است و در روایت دیگر، همسرش أم خالد بن یزید او را بوسیله زهر کشته است که این دروغ و تهمتی بیش نیست و می خواهند از این طریق به بیت اموی اتهام وارد کنند و قرائن هم صحت دو روایت اول را بیشتر اثبات می کند. إن شاء الله در مقاله ی بعدی چگونگی انتقال حکومت به فرزندش عبدالملک بن مروان را برای خوانندگان شرح می دهیم. پایان حکومت مروان بن حکم در عهد خلافت عبدالله بن زبیر ترجمه و تحقیق: أبو أنس سایت عصر اسلام www.IslamAge.com مراجع و مصادر: 1 -الدولة الأمویة _ تألیف دکتر علی محمد صلابی 2- سير أعلام النبلاء - تأليف: الذهبي - تحقيق شعيب الأرناؤوط 3- الدولة الأموية عوامل الإزدهار وتداعيات الإنهيار- تالیف دکترعلي محمد الصًّلاَّبيَّ 4- تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي - تألیف: دکتر حسن ابراهيم حسن 5- البدایة و النهایة - ابن کثیر |