|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
دیگر حکومتهای عربی |
پیش از این، هجرت قبائل قحطانی و عدنانی را باز گفتیم، و دیدیم که مهاجران عرب سرزمین عربستان را چگونه میان خودشان تقسیم کردند. آن قبائلی که در نزدیکی حیره اقامت داشتند، تابع پادشاه عرب نژاد حیره بودند؛ قبائلی که در بادیهٔ شام میزیستند، تابع غساسنه بودند؛ اما، این تابعیتها اسمی بودند، نه رسمی. قبائلی نیز که در سرزمینهای داخل جزیرهالعرب زندگی میکردند، مطلقاً آزاد بودند. حقیقت آنست که این قبائل هر یک برای خودشان رئیس قبیلهای تعیین میکردند و سروری و سالاری او را در همهٔ امور میپذیرفتند؛ و قبیله، خود یک دولت و حکومت کوچک بود، و کیان اساسی سیاست قبیله را حمیت و عصبیت قبیلگی تشکیل میداد، و مصلحتها و منافع متقابل و مشترک در راستای حفاظت از سرزمین و مبارزه با دشمنان، پشتوانهٔ آن بود. جایگاه اجتماعی رؤسای قبائل در میان قوم خودشان، درست همان جایگاه پادشاهان بود. تمامی افراد قبیله در جنگ و صلح تابع رأی و نظر رئیس قبیله بودند، و به هیچوجه، در فرمانبرداری او کوتاهی نمیکردند؛ و رئیس قبیله از نظر قدرت و نفوذ و استبداد فردی، همانند یک دیکتاتور قدرتمند عمل میکرد؛ تا جایی که بعضی از این رؤسای قبائل چنان بودند که هرگاه رئیس بر سر خشم میآمد، هزاران شمشیر خشمگین از نیامها برمیآمد، و هیچ از او نمیپرسیدند که از چه چیز به خشم آمده است؟ البتّه، رقابت در سیادت و سروری فیمابین عموزادگان آنان را وامیداشت که با مردم مدارا کنند و بخشش و دهش داشته باشند، و مهمانداری کنند، و کرامت و متانت نشان دهند، و شجاعت و شهامت از خویشتن بنمایانند، و از غیرت و حمیت خویش دفاع کنند، تا بتوانند چشمان ثنا و ستایش مردم را به خود جلب کنند؛ و به خصوص، شاعران را بسوی خود فراخوانند، که در آن روزگار، زبان قبیله بودند، و با این کارها همواره در پی آن بودند که نسبت به رقیبانشان یک پلّه بالاتر بنشینند.
شیوخ و رؤسای قبائل حقوق ویژهای نیز داشتند؛ از جمله آنکه از غنائم جنگی «مرباع» و «صفی» و «نشیطه» و «فضول» میگرفتند. شاعر میگوید:
لك المرباع فينا والصفايا
وحكمك والنشيطة والفصول «تو راست در میان ما، مرباع و صفی و هرآنچه بفرمایی، و نشیطه و فضول». «مرباع» عبارت بود از یک چهارم کلّ غنیمتها؛ «صفی» عبارت بود از هرآنچه از غنائم که پیش از تقسیم، رئیس اراده کند، برای خودش برگیرد و بردارد؛ «نشیطه» عبارت بود از غنائمی که در میان راه و پیش از آنکه به دست رزمندگان برسد، به چنگ رئیس بیفتد؛ «فضول» نیز عبارت بود از غنائمی که مقدار و تعدادشان چنان نباشد که بر تعداد رزمندگان بدرستی تقسیمپذیر باشد، مانند شتر و اسب و امثال آن. وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمه فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388 عصر اسلام IslamAe.com |