تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه ، زاده‌ي يك برنامه‌ي ايماني در پهنه‌ي جستجوي دين حقيقي و راستيني بود كه با فطرت و نهاد سالم، سازگاري مي‌يابد و انگيزه‌ها و نياز‌هاي انساني را پاسخ مي‌دهد. دين حق و راستيني كه با انديشه‌هاي كامل و بينش‌هاي، درست تطابق و هماهنگي دارد. ابوبكر رضی الله عنه ، به ضرورت فعاليت تجاري‌خويش، بسيار سفر مي‌كرد و به صحراها و روستاها و شهرهاي عربستان و شبه‌جزيره‌ي عرب، رفت و آمد داشت و همين مسأله، زمينه‌ي ديدار و بلكه رابطه‌ي او با صاحبان اديان ديگر و به‌ويژه مسيحيت را فراهم مي‌نمود. او، در قبال سخنان موحدان و كساني كه پرچم توحيد را برافراشته و در جستجوي ديني راستين و بدور از خرافه بودند، سكوت اختيار مي‌كرد.( مواقب الصديق مع النبي بمكة، از دكتر عاطف لماضه، ص6)

 خودش مي‌گويد: در كنار كعبه و در صحن مسجدالحرام نشسته بودم؛ زيد بن عمرو بن نفيل نيز آن‌جا بود كه اميه بن‌ ابي‌الصلت به نزدش آمد و گفت: «چگونه‌اي اي طالب خير و حقيقت؟» زيد بن ‌عمرو گفت: «خوبم.» اميه، ادامه داد: «به نتيجه‌اي هم دست يافته‌اي؟» و چون زيد، پاسخ منفي داد، چنين سرود:

 

كل دين يوم القيامة إلا   ما قضي الله في الحقيقة بور

 

و سپس افزود: «پيامبري كه انتظارش مي‌رود، يا از ميان ما برانگيخته خواهد شد و يا از ميان شما.» ابوبكر رضی الله عنه  مي‌گويد: پيش از آن، هرگز نشنيده بودم كه شخصي، به پيامبري برانگيخته خواهد شد و يا كسي انتظار بعثتش را داشته باشد؛ برخاستم و به نزد ورقه بن نوفل رفتم. او، به آسمان زياد مي‌نگريست و ناله‌اي در سينه‌اش، موج مي‌زد. (اشاره‌اي‌ است به عبادت گزار بودن نوفل.) ماجرا را به او گفتم. به من گفت: «بله، اي پسر برادرم! ما، اهل كتاب و داراي علم و دانش هستيم؛ آن پيامبر كه انتظار بعثتش مي‌رود، از ميان عرب‌هاي پاك‌نژاد و شريف، مبعوث مي‌شود. من، نسب‌شناس نيز هستم و مي‌دانم كه قوم تو، نسب برجسته‌اي دارند.» گفتم: اي عمو! آن پيامبر، چه مي‌گويد؟ گفت: «همان چيزي را مي‌گويد كه به او وحي مي‌شود؛ او، چنان شخصيتي دارد كه ستم نمي‌كند و بر كسي ستم روا نمي‌دارد.» ابوبكر رضی الله عنه  مي‌افزايد: زماني كه رسول‌خداص، مبعوث شدند، به آن حضرت ايمان آوردم و تصديقش كردم.( تاريخ الخلفاء از سيوطي، ص52)

ابوبكر صديق رضی الله عنه ، دوره‌ي جاهلي را با بصيرت، عقل و انديشه‌اي روشن‌ و با استعدادي درخشان، تيزهوشي، ذكاوت و انديشه‌ي استواري كه تمام وجودش را در بر گرفته‌ بود، سپري كرد. تيزهوشي و فراست ابوبكر رضی الله عنه ، اين امكان را برايش فراهم آورد كه بتواند اشعار و اخبار زيادي را درمورد بعثت پيامبري جديد، به خاطر بسپارد. يك بار رسول اكرمص، از گروهي از صحابه كه ابوبكر رضی الله عنه  نيز درميان آن‌ها بود، پرسيدند: «چه كسي از شما سخنان قس‌ بن‌ ساعده را در بازار عكاظ، حفظ است؟» صحابه ساكت بودند كه ابوبكر رضی الله عنه  گفت:«من، كلام قس را حفظ هستم؛ آن روز من، در بازار عكاظ بودم كه قُس، بر شتر خاكستريش، ايستاد و گفت: اي مردم! گوش كنيد و آگاه باشيد تا فايده ببريد؛ همانا همه، روزگاري زندگي مي‌كنند و روزي هم مرگشان، فرامي‌رسد؛ آن كس كه بميرد، فرصتش پايان مي‌يابد. بي‌گمان در آسمان، خبر‌هايي است كه ما از آن بي‌خبريم و در زمين اتفاقات قابل پندي در جريان است؛ زمين، به‌سان فرش گسترده و آسمان، همانند سقفي برافراشته است؛ ستارگان، در گردش هستند و درياها، هرگز نمي‌خشكند؛ شبها، تار و تاريك است و آسمان، داراي برج‌ها، باروها و ستارگان بي‌شمار!

قُس، خطاب به مردم سوگند ياد نمود كه خداوند، ديني دارد كه از دين شما بهتر و دوست‌داشتني‌تر است و سپس چنين سرود:

 

في الذاهبين الأوليــ      ـن من القرون لنا بصائر

لـما رأيـت مـوارداً       للمـوت ليس لها مصادر

و رأيت قومي نحوها    يسعي الأكابر والأصاغر

أيقنت أني لامحـــا       لة حيث صارالقوم صائر

 

يعني:«در مردماني كه پيش از اين رفته‌اند، پندها و عبرت‌هاي زيادي براي ما وجود دارد.

آ‌ن‌گاه كه مرگ‌هاي زيادي ديدم، دانستم كه مرگ، وقت و زمان مشخصي ندارد.

من، خويشان نزديك و دور خود را از كوچك و بزرگشان ديدم كه به سوي مرگ مي‌روند و بدين ترتيب يقين كردم كه من نيز به همان‌جا مي‌روم كه آنان رفتند».

ابوبكرصديق رضی الله عنه  با حافظه‌اي استوار و بلندمدت، توانست گفته‌هاي قس‌ بن ‌ساعده را براي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و يارانش، بازگو كند.( مواقف‌ الصديق مع‌ النبي بمكۀ ص9)

 

باري، ابوبكرصديق رضی الله عنه  در سفر شام، خوابي ديد؛ آن خواب را براي بحيراي راهب، تعريف كرد. بحيرا، پرسيد: «تو از كجايي؟» ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «از مكه؛» بحيرا پرسيد: «از كدامين طايفه؟» ابوبكر، پاسخ داد: «از قريش.» بحيرا دوباره سؤال كرد: «چه كاره هستي؟» ابوبكر جواب داد: «تاجرم.» بحيرا گفت: «اگر خداوند، خوابت را به حقيقت تبديل كند، پيامبري از قوم تو برمي‌انگيزد كه تو در حيات آن پيامبر، وزير و معاون او خواهي بود و پس از او خليفه و جانشينش خواهي شد.» ابوبكر رضی الله عنه ، اين گفته‌هاي بحيرا را همواره پيش خود نگه داشت و فاش نكرد.( الخلفاء الراشدون از محمود شاكر، ص34)

ابوبكر رضی الله عنه ، پس از جستجو و انتظاري طولاني كه پيامبر‌خدا صلی الله علیه وسلم از قريشيان مبعوث شد، اسلام آورد. شناخت عميق ابوبكر از محمد صلی الله علیه وسلم و رابطه‌ي استوارش با ايشان در زمان جاهليت مردم مكه، او را بيش از هر چيز ديگري براي لبيك گفتن به دعوت حق، ياري رساند. آن هنگام كه بر پيامبر صلی الله علیه وسلم وحي شد، ايشان، شروع به دعوت مردم به سوي خداوند يكتا نمود و نخستين انتخاب و گزينش آن حضرت صلی الله علیه وسلم براي دعوت به اسلام، يار و رفيق دل‌سوزش ابوبكر بود كه او را پيش از بعثت، به نرم‌خويي و پاك‌نهادي مي‌شناخت؛ همان‌طور كه ابوبكر رضی الله عنه  نيز پيامبر صلی الله علیه وسلم را به صداقت، امانت و اخلاق سترگش شناخته بود و مي‌دانست، چنين شخصي كه نمي‌تواند، بر مردم دروغ ببافد، هرگز بر خداوند نيز دروغ نمي‌بندد.( تاريخ الدعوة في عهد الخلفاء الراشدين، ص44)

 

رسول‌خدا  صلی الله علیه وسلم ، دعوتشان را به ابوبكر عرضه كردند و ابوبكر رضی الله عنه  نيز بدون درنگ و دودلي، قدم پيش نهاد و مسلمان شد و با رسول‌خداص، پيمان ياري بست و به پيمانش عمل كرد. به همين خاطر، رسول‌اكرمص، درباره‌ي ابوبكر، فرموده‌اند: (إنَّ اللَّهَ بعَثَني إليكمْ فقلتُمْ كذبتَ و قال أبوبكر: صدق و واساني بنفسِهِ و مالِهِ، فهل أنتم تاركوا لي صاحبي؟) يعني: «خداوند، مرا به‌سوي شما برانگيخت؛ شما (تكذيبم كرديد و) گفتيد: دروغ مي‌گويي؛ اما ابوبكر (تصديق نمود و) گفت: راست مي‌گويد؛ او، مرا با جان و مالش ياري نمود.» و دوبار فرمودند: «پس آيا شما، يار و رفيق دل‌سوزم را (محض خاطر من) برايم مي‌گذاريد؟»( بخاري كتاب فضائل اصحاب‌النبي شماره‌ي3661)

ابوبكر رضی الله عنه  اولين مرد آزادي بود كه اسلام را پذيرفت. ابراهيم نخعي، حسان‌ بن‌ ثابت، ابن‌عباس و اسماء بنت ابي‌بكر رضی الله عنهم گفته‌اند: اولين كسي كه اسلام آورد، ابوبكربود. يوسف‌ بن ‌يعقوب مي‌گويد: پدرم و مشايخ و اساتيد ما اعم از: محمد‌ بن منكدر، ربيعه ‌بن ‌عبدالرحمن، صالح ‌بن ‌كيسان، سعد ‌بن ‌ابراهيم و عثمان ‌بن محمد،در اين شك و ترديدي نداشتند كه نخستين فردي كه مسلمان شده، ابوبكر صديق رضی الله عنه  بوده است.( صفة‌ الصفوة(1/237)؛ روايت احمد، فضائل ‌الصحابة (3/1206))

ابن‌‌عباس‌ رضي ‌الله ‌عنهما گفته‌است: نخستين كسي كه نماز خواند، ابوبكر بود و سپس،اشعاري از حسان رضی الله عنه  را در اين‌باره آورد كه:

إذا تذكرت شجوًا من أخي ثقـة   فاذكر أخاك أبابكر بما فعــلا

خير البرية أتقـاهـا و أعــدلـها    بعد النبي و أوفـاها بما حمـلا

الثاني التـالي المحمـود مشـهده   وأول الناس منهم صدق الرسلا

والثاني‌اثنين في‌الغارالمنيف‌و قد طاف العدو به إذ صعد الجبـلا

عـاش حميـداً لأمـر اللّه متبعًـا   هدي صاحبه الماضي و ما انتقلا

و كان حب رسول‌اللّه قد علمـوا  من البرية لم يعـدل به رجــلا

 

ترجمه: «هرگاه خواستي از روي محبت، از ياران و دوستان، يادكني و خاطره‌ي خوشي را به‌ ياد آوري، برادرت ابوبكر را با كارهايي كه (در راه اسلام و براي اسلام) كرده است، به‌ ياد آور.

او، پس از رسول‌خداص، بهترين، پرهيزكارترين و عادل‌ترين نيكوكاران مي‌باشد و ديه‌ها را خوب پرداخته (و هر مسؤوليتي را كه پذيرفته، به نيكي انجامش داده است.)

كسي كه در هجرت، همراه پيامبر بود و همراهي‌اش با پيامبر در غار، در قرآن آمده و ستوده شده است؛ او، نخستين شخ صلی الله علیه وسلم اين امت است كه پيامبران را تصديق نمود.

ابوبكر، در غار كوه بلند، ستبر و استوار به همراه پيامبر بود؛ در حالي‌كه دشمنان، از كوه بالا رفته‌ بودند و دور و بر غار مي‌گشتند. ابوبكر، چه نيك، زندگي كرد؛ او، در زندگي همواره پيرو دستورهاي خداوند بود و بر راه يار و دوستش رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم گام مي‌نهاد و هيچ‌گاه در عرصه‌ي اطاعت از خدا و پيامبر، فروگذازي نكرد و منحرف نشد.

همه‌ي نيكان و نيكو‌كاران، مي‌دانند كه هيچكس به اندازه‌ي ابوبكر، رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را دوست نمي‌دارد و محبت ابوبكر با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم از محبت همه‌ي محبان پيامبر، بيش‌تر است».

علما، مسأله‌ي مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه  را مورد بررسي قرار داده‌اند كه آيا ابوبكر، نخستين كسي است كه اسلام آورد؟ عده‌اي در اين‌باره نظر قطعي داده‌ و ابوبكر را نخستين مسلمان اين امت، دانسته‌اند؛ برخي نيز با نظريه‌اي قطعي، علي رضی الله عنه  را نخستين مسلمان شناخته‌اند. عده‌اي گفته‌اند: زيد‌ بن‌ حارثه رضی الله عنه ، پيش از همه مسلمان شد. اما ابن‌كثير رحمه الله مي‌گويد: «نخستين مسلمان از ميان زنان و هم‌چنين مردان، خديجه رضي‌الله‌عنها است؛ از غلامان آزادشده، زيد بن ‌حارثه رضی الله عنه  و از افراد نابالغ، علي رضی الله عنه ، پيش‌از ديگران مسلمان شدند. اين‌ها، در آن موقع اعضاي خانواده‌ي پيامبر صلی الله علیه وسلم بودند. و اولين مرد آزادي كه مسلمان شد، ابوبكر صديق رضی الله عنه  بود كه فوايد و پيامدهاي نيك مسلمان شدنش، بيش از افراد مذكور بود. چراكه او، به عنوان يكي از رؤساي قريش، جايگاه والا و ثروت زيادي داشت و از آن‌جا كه مورد احترام و محبت همه بود، دعوتش در ديگران اثر مي‌كرد؛ وي، دعوت‌گري بود كه در راه خدا و رسولش، مال و ثروت خود را هزينه و صرف نمود.

ابن‌كثير اضافه بر اين مي‌گويد: «ابوحنيفه رضی الله عنه ، اين اقوال را به‌خوبي جمع‌بندي نموده و گفته است: اولين مرد آزادي كه مسلمان شد، ابوبكر رضی الله عنه  مي‌باشد و نخستين زني كه اسلام آورد، خديجه ‌رضي‌الله‌عنها است؛ از ميان غلامان، زيد بن ‌حارثه رضی الله عنه  و از پسران نابالغ، علي رضی الله عنه ، پيش از ديگران مسلمان شدند.»( البداية و النهاية (3/26و28))

 

هنگامي كه ابوبكر رضی الله عنه  مسلمان شد، سرور و شادي تمام قلب پيامبر صلی الله علیه وسلم را در برگرفت؛ عايشه‌ي صديق رضي الله عنها در اين‌باره‌ مي‌گويد: «زماني كه سخنان پيامبرص، پايان يافت، ابوبكر رضی الله عنه ، اسلام آورد و پيامبر‌اكرمص، در حالي از نزد ابوبكر رفتند كه از شادي و سرور مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه ، كسي در مكه، از ايشان، شادمان‌تر نبود.»( البداية و النهاية (3/29))

ابوبكر رضی الله عنه  گنجينه‌اي بود كه خداوند، او را براي پيامبرش، از پيش آفريده و ذخيره‌ كرده‌ بود تا در خدمت آن حضرت صلی الله علیه وسلم قرار بگيرد؛ او، در نزد قريش محبوبيت زيادي داشت؛ خلق و خوي والايش كه موهبت و ارزاني الهي بود، او را در نزد همه به‌گونه‌اي محبوب كرده‌ بود كه همگان، دوستش داشتند. چراكه اخلاق ومنش نيك، عامل و عنصري مؤثر در برقراري پيوند و الفت مي‌باشد. او، همان است كه رسول‌خداص، درباره‌اش فرموده‌اند: (أرحم أمتي بأمتي أبوبكر) يعني: «مهربان‌ترين فرد امتم نسبت به امت من (و در قياس با ديگران)، ابوبكر است.»( صحيح‌ الجامع‌ الصغير، از آلباني (2/8))

 

ابوبكر رضی الله عنه  در تاريخ و نسب‌شناسي كه در نزد عرب‌ها، مهم‌ترين علوم و دانش‌ها محسوب مي‌شد، بيش‌ترين بهره را داشت و قريشيان نيز همواره به برتري علمي ابوبكر رضی الله عنه  در پهنه‌ي اين علوم اذعان مي‌كردند و باور داشتند كه ابوبكر رضی الله عنه  از گذشته‌ي خوب و بد قريش و قريشيان، آگاهي و دانش وافري دارد. فرهيختگان قريش همواره در پي مجالس ابوبكر بودند تا با دانش وافر و گسترده‌ي او، عطش پژوهش و جويندگي خود را فرو خوابانند. جوانان بيدار و تيزهوش، مجالس علمي ابوبكر رضی الله عنه  را دنبال مي‌كردند تا از داشته‌هاي علمي او، استفاده كنند كه اين خود‌، نشان ديگري از مقام والاي ابوبكر رضی الله عنه  است. فعالان مالي و تجاري مكه نيز همواره به مجالس ابوبكر، رفت‌ و ‌آمد داشتند؛ چراكه گرچه ابوبكر رضی الله عنه ، بزرگ‌ترين بازرگان مكه نبود، اما از مشهورترين تجار و بازرگانان مكه محسوب مي‌شد. ساير اقشار و عموم مردم نيز همواره به‌خاطر برتري‌هاي اخلاقي و رفتاري ابوبكر رضی الله عنه ، در مجالسش شركت مي‌كردند و اين‌چنين ابوبكر رضی الله عنه  به سبب اخلاق سترگش، مهمان‌دار بزرگي بود كه با ديدن مهمانانش شادمان مي‌شد و با آنان، انس و الفت مي‌گرفت. طبقات و اقشار مختلف جامعه‌ي مكي، هر كدام به‌ سهم خود از ابوبكر رضی الله عنه  استفاده مي‌كردند. جايگاه والاي ادبي، علمي و اجتماعي ابوبكر در مكه، باعث شد كه با مسلمان شدن ابوبكر رضی الله عنه  و آغاز حركت دعوتي او، جمعي از برگزيدگان مكه، مسلمان شوند و در جرگه‌ي بهترين بندگان خدا قرار بگيرند.( التربية القيادية (1/116))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

 

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com