تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

حسن بن علي رضی الله عنه در دوران خلافت پدرش

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پس از آنكه عثمان بن عفان رضی الله عنه  به دست اراذل و اوباش به شهادت رسيد، تمام اصحابي كه در مدينه بودند، بي‌درنگ با علي رضی الله عنه  بيعت كردند؛ چراكه در آن زمان، هيچ‌كس به‌اندازه‌ي علي رضی الله عنه  سزاوار خلافت نبود. البته علي رضی الله عنه  هيچ ميل و رغبتي به امارت نداشت، اما از آنجا كه با اصرار صحابه رضی الله عنهم   مواجه گشت و نگران آينده‌ي امت اسلامي و گسترش فتنه بود، پيشنهاد صحابه را پذيرفت. اهل سنت و جماعت، اتفاق نظر و اجماع دارند كه علي رضی الله عنه  پس از شهادت عثمان رضی الله عنه ، بيش از همه سزاوار خلافت بود و با بيعت مهاجران و انصار رضی الله عنهم   كه به فضايل وي آگاه بودند، به خلافت رسيد. پيشينه‌ي علي رضی الله عنه  در اسلام بر كسي پوشيده نبود و همه، او را عالم‌ترين و داناترين فرد آن زمان مي‌دانستند و به ياد داشتند كه او، فضايل و سوابق درخشاني در اسلام دارد و در منش و رفتار، بر روش رسول‌خداص گام‌زن است. خلاصه اينكه فضايل والاي علي رضی الله عنه  بر صحابه رضی الله عنهم   آشكار بود؛ از اين‌رو به‌اجماعِ اصحاب ساكن در مدينه، به خلافت رسيد و رهبر برحق مسلمانان گرديد و بدين‌سان، اطاعتش بر مسلمانان، واجب شد. بسياري از علما، به نقل اجماع درباره‌ي خلافت علي رضی الله عنه  پرداخته‌اند؛ از جمله: ابن‌سعد،[1] ابن‌قدامه،[2] ابوالحسن اشعري،[3] ابونعيم اصفهاني،[4] ابومنصور بغدادي،[5] زهري،[6] عبدالملك جويني،[7] ابوعبدالله بن بطه،[8] غزالي،[9] ابوبكر بن‌العربي،[10] ابن‌تيميه،[11] و ابن‌حجر.[12] خلاصه اينكه بر حقانيت خلافت علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  در زمان خودش، اجماع شده و پس از شهادت عثمان رضی الله عنه ، هيچ كس سزاوارتر از علي رضی الله عنه  براي اداره‌ي امور مسلمانان نبود.[13]

 

خروج اميرمؤمنان علي رضی الله عنه ، از مدينه به سوي كوفه

تعدادي از صحابه رضی الله عنهم   با خروج اميرمؤمنان علي رضی الله عنه  از مدينه، موافق نبودند و اين امر، زماني نمايان گرديد كه علي رضی الله عنه  قصد عزيمت به شام را نمود. هنگامي كه ابوايوب انصاري رضی الله عنه  از تصميم خليفه، باخبر شد، او را از اين تصميم منصرف كرد؛ امير مؤمنان نيز پيشنهاد ابوايوب رضی الله عنه  را پذيرفت و تصميم گرفت در مدينه بماند و آن‌گاه كارگزارانش را به شهرها و مناطق مختلف فرستاد.[14]

البته تحولات سياسي، خليفه را به ترك مدينه، ناگزير ساخت؛ چنانچه قصد عزيمت به كوفه را نمود تا به شام نزديك باشد.[15] علي رضی الله عنه  براي عزيمت به كوفه آماده مي‌شد كه خبر خروج عائيشه و طلحه و زبير رضی الله عنهم   به بصره را دريافت كرد؛ بنابراين مردم مدينه را به همراهي با خويش فراخواند؛ البته تعدادي از مردم مدينه كه به وجود فتنه‌گران در سپاه علي رضی الله عنه  و نحوه‌ي برخورد با آنان معترض بودند، فراخوان علي رضی الله عنه  را نپذيرفتند؛ زيرا آنان، اين حركت را تداوم فتنه‌ي پيشين مي‌دانستند و هرگونه اقدامي را نيازمند بررسي و بازبيني بيشتر موضوع مي‌دانستند تا هيچ‌گونه ابهامي به‌جاي نماند. دلايل زيادي وجود دارد كه نشان مي‌دهد بسياري از مردم مدينه، درخواست علي رضی الله عنه  براي خروج را نپذيرفتند؛ چنانچه سخنراني‌هاي نقل‌شده از علي رضی الله عنه ، بيانگر اين موضوع مي‌باشد.[16]

 

پيشنهاد حسن بن علي رضی الله عنه  به پدرش

امير مؤمنان، مدينه را ترك كرد و در ربذه اردو زد؛ تعدادي از مسلمانان در ربذه به علي رضی الله عنه  پيوستند.[17] در ربذه، حسن رضی الله عنه  كه از بابت اختلاف و چنددستگي مسلمانان، گريان بود و نمي‌توانست غم و اندوهش را پنهان كند، نزد پدرش رفت و گفت: «هر چه گفتم، به حرف نكردي…». علي رضی الله عنه  فرمود: «تو، همچنان مانند دخترها مي‌گريي![18] مگر تو چه گفتي كه نپذيرفتم؟» پاسخ داد: «روزي كه عثمان رضی الله عنه  را محاصره كردند، پيشنهاد دادم مدينه را ترك كني تا شاهد كشته شدن عثمان رضی الله عنه  نباشي؛ و آن‌گاه كه او را كشتند، از تو خواستم تا زماني كه نمايندگان مناطق مختلف و تمام عرب‌ها با تو پيمان نبسته‌اند و خبر بيعت مردم مصر، به تو نرسيده، از هيچ‌كس بيعت نگيري؛ سپس هنگام خروج طلحه و زبير از تو خواستم كه هيچ حركتي نكني تا اگر فسادي روي دهد، تو، در آن نقشي نداشته باشي، اما هيچ‌يك از خواسته‌هايم را نپذيرفتي». علي رضی الله عنه ، عذر خويش را در يكايك مواردي كه پسرش، برشمرد، بدين شكل بيان نمود كه خود نيز هنگام محاصره‌ي عثمان رضی الله عنه ، عملاً در محاصره قرار داشته و هيچ كاري، از او ساخته نبوده است؛ اخذ بيعت را هم منوط به مردم مدينه دانست و اظهار داشت كه بي‌توجهي به اين امر، برايش ناخوشايند بوده است؛ وي، ضمن اشاره به رويكردش در قبال خروج طلحه و زبير رضي‌الله‌عنهما سوگند ياد كرد كه از بدو خلافت، به اختيار خويش نبوده و نتوانسته‌ است به برنامه‌هاي مورد نظرش برسد.

به‌هر حال، چارچوب گفتمان پدر و پسر، بيانگر تربيت نيكي است كه علي رضی الله عنه ، فرزندش حسن رضی الله عنه  را نموده بود. علي رضی الله عنه  به فرزندش حسن رضی الله عنه ، اين فرصت را داد كه بدون هيچ نگراني و يا واهمه‌اي، اعتراضش را مطرح نمايد و آن‌گاه آن بزرگوار، يكايك اعتراضات پسرش را پاسخ داد. از سخنان حسن رضی الله عنه  به پدرش، چنين به‌نظر مي‌رسد كه وي، در ابتدا خواهان حل مسالمت‌آميز بحران به‌وجودآمده و دوري از هرگونه اقدام نظامي بود، اما امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، آدمِ دورانديشي بود و به فرجام كار مي‌انديشيد و به همين خاطر نيز درصدد فراهم شدن فرصت مناسب براي محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  بود و شتاب در اين زمينه را به‌مصلحت نمي‌دانست. از اين‌رو در پاسخ طلحه و زبير رضي‌الله‌عنهما كه خواهان محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  بودند، از آنان خواست كه خويشتن‌دار باشند و صبر نمايند تا اوضاع، بهبود يابد؛ وي، توان و قدرت قابل ملاحظه‌ي شورشيان و عاملان قتل عثمان رضی الله عنه  را يكي از دلايل درنگ در محاكمه‌ي آنان برشمرد و شرايط آن زمان را براي انجام اين مهم، مساعد ندانست؛ گويا تأخير در قصاص قاتلان را، بر تفرقه و جنگ، ترجيح داد.[19]

امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، بر اين باور بود كه مصلحت مسلمانان، در به تأخير انداختن قصاص است، نه در ترك آن؛ از اين‌رو در محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  درنگ كرد و منتظر ماند تا وضعيت جامعه، سر و سامان يابد و سپس پرونده‌ي قتل عثمان رضی الله عنه  را به‌جريان بيندازد.[20] علماي امت، بر اين اتفاق نظر دارند كه براي حاكم مسلمان، جايز است در شرايطي كه قصاص كردن، باعث تفرقه مي‌شود و فتنه‌هايي را به دنبال دارد، قصاص را به‌تأخير بيندازد.[21]

 

تأثير حسن بن علي رضی الله عنه  در خروج مردم كوفه به حمايت از پدرش

امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، تمام توانمندي‌هاي خود را در اداره‌ي امور به‌كار مي‌بست و از اراده و انديشه‌اي استوار برخوردار بود. زماني كه در ربذه اردو زده بود، براي كوفيان پيام فرستاد و آنان را به نصرت و ياري خويش فرا خواند. فرستادگان علي رضی الله عنه  به كوفه، محمد بن ابي‌بكر و محمد بن جعفر بودند، اما در انجام اين وظيفه ناكام ماندند و نتوانستند اهل كوفه را برای یاری علي رضی الله عنه  قانع سازند. در آن زمان ابوموسي اشعري رضی الله عنه ، از سوي علي رضی الله عنه ، والي كوفه بود. وي، با استناد به احاديث رسول‌خداص، مردم را از خروج و شركت در جنگ برحذر می داشت.[22] آن‌گاه علي رضی الله عنه  هاشم بن عتبه بن ابي‌وقاص را به كوفه فرستاد؛ او نيز به‌خاطر تأثير فراوان ابوموسي رضی الله عنه  بر كوفيان، نتوانست نظرشان را براي خروج، جلب كند.[23] سپس علي رضی الله عنه ، عبدالله بن عباس رضی الله عنه  را براي اين منظور به كوفه فرستاد؛ او نيز توفيق چنداني در انجام مأموريتش نداشت تا اينكه علي مرتضي رضی الله عنه ، عمار بن ياسر و پسرش حسن رضی الله عنهم   را به كوفه اعزام كرد و طي فرماني، ابوموسي اشعري رضی الله عنه  را از ولايت كوفه عزل نمود و قرظة بن كعب را جايگزينش كرد.[24] قعقاع بن عمرو رضی الله عنه  نقش وافري در قانع كردن مردم كوفه داشت؛ چنانچه در مبان آنان برخاست و فرمود: «اي مردم! من، خيرخواه و دلسوز شما هستم و دوست دارم به راه راست و درست رهنمون شويد؛ سخني به شما مي‌گويم كه حق است…. گفتار درست، اين است كه حتماً بايد اميري وجود داشته باشد كه كار مردم را سامان دهد، ظالم را از ظلم كردن باز دارد و مظلوم را ياري رساند؛ اينك علي رضی الله عنه  برخاسته و در فراخوانش، انصاف را رعايت كرده و به سوی اصلاح و مصلحت، فرا خوانده است. پس حركت كنيد و در اين امر، سهيم شويد».[25]

حسن بن علي رضی الله عنه  نيز نقش به‌سزايي در خروج مردم كوفه و قانع ساختن آنها داشت؛ وي، در ميان كوفيان برخاست و فرمود: «فراخوان اميرتان را اجابت كنيد و به سوي برادرانتان حرکت نمایید؛ به‌هر حال کسانی، برای این کار، پیدا خواهند شد. به خدا سوگند، اگر خردمندان، به این کار، دست یازند، برای حال و آینده، بهتر است و فرجام بهتری در پی دارد؛ پس دعوت ما را بپذیرید و ما را در این گرفتاری که در میان ما و شما، مشترک است، یاری نمایید».[26]

حدود شش تا هفت‌هزار نفر از مردم كوفه، فراخوان علي رضی الله عنه  را پاسخ گفتند و همراه حسن و عمار بن ياسر رضی الله عنهم  ، آماده‌ي حركت شدند و سپس دو هزار تن از مردم بصره به آنان پيوستند و ديري نپاييد كه با پيوستن تعدادي از قبايل، شمار سپاهيان علي رضی الله عنه  در ميدان نبرد، به حدود دوازده‌هزار نفر رسيد.[27] زماني كه مردم كوفه، در منطقه‌ي ذي‌قار به حضور علي رضی الله عنه  رسيدند، به آنان فرمود: «اي مردم كوفه! شما، پادشاهان عجم را از ميان برداشتيد و شوكت آنان را در هم شكستيد و آنها را پراكنده نموديد، و ميراث آنان، به شما رسيد؛ من، شما را فرا خواندم تا همراه ما، برادارانمان از مردم بصره را ببينيد؛ اگر بازگشتند، ما نيز همين را مي‌خواهيم و اگر در حكم ما وارد شوند، با آنان مدارا مي‌كنيم و چنانچه آغازگر ستم بودند، در برابرشان مي‌ايستيم؛ ما، به حول و قوه‌ي الهي، هرگز كاري را كه در آن صلاح و مصلحتي هست، ترك نمي‌كنيم؛ بلكه به خواست خدا، آن را بر كاري كه مايه‌ي تباهي است، ترجيح مي‌دهيم».[28]

 

مذاكرات صلح

علي رضی الله عنه  به‌شدت مشتاق حل مسالمت‌آميز اين مشكل بود و سعي زيادي مي‌كرد كه مسلمانان را از پيامدهاي برخورد مسلحانه و درگيري با يكديگر، برحذر دارد؛ طلحه و زبير رضي‌الله‌عنهما نيز چنين وضعيتي داشتند. تعدادي از صحابه و بزرگان تابعين هم اقداماتي در جهت ايجاد صلح، انجام دادند كه از آن جمله مي‌توان به قعقاع بن عمرو رضی الله عنه  اشاره كرد؛ وي، براي اين منظور، با طلحه و زبير و عايشه رضی الله عنهم   گفتگو كرد؛ آنان از طرح قعقاع رضی الله عنه  استقبال نمودند. عايشه رضي‌الله‌عنها ديدگاه قعقاع رضی الله عنه  درباره‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  را پرسيد. وي، پاسخ داد: «دواي اين درد و علاج اين كار، آرامش و خويشتن‌داري است و چاره‌اي جز اين برای محاكمه‌ي قاتلان عثمان رضی الله عنه  وجود ندارد؛ اگر شما، با علي رضی الله عنه  بيعت كنيد و با او همراه شويد، اين، نشانه‌ي خوبي است و بدين‌سان مي‌توان انتقام خون عثمان رضی الله عنه  را گرفت، اما اگر اين را نپذيريد و همچنان بر جنگ و ستيز و رأي خويش پافشاري كنيد، اين، نشانه‌ي بدي است. بنابراين در پي عافيت برآييد تا به شما ارزاني گردد و همان‌طور كه در گذشته، كليد خير و نيكي بوديد، امروز نيز اين‌چنين باشيد و ما را در معرض بلا قرار ندهيد كه خودتان هم گرفتار خواهيد شد و بدين ترتيب، خداوند متعال، ما و شما را از پاي خواهد افكند؛ به‌خدا سوگند اين سخن را از آن جهت مي‌گويم كه مي‌ترسم كار امت، سامان نيابد و خداوند، اين امت را كه وضعيت نابساماني دارد، گرفتار سازد؛ مشكل كنوني امت، (در زمينه‌ي قتل عثمان رضی الله عنه ) مسأله‌ي مهم و بزرگي است و چنين نيست كه يك نفر، يا يك گروه مشخص، كسي را كشته باشند و يا مسأله‌ي قتل يك قبيله توسط قبيله‌اي ديگر، در ميان باشد. (بلكه مسأله، خيلي پيچيده است). از اين‌رو سخن مخلصانه و صادقانه‌ي قعقاع را بپذيريد». آنان، پيشنهاد قعقاع رضی الله عنه  را پذيرفتند و گفتند: سخن نيك و درستي گفتي؛ باز گرد كه اگر علي رضی الله عنه  هم نظر تو را داشته باشد، اين كار، به خواست خدا، سامان خواهد يافت.

قعقاع رضی الله عنه  به ذي‌قار، نزد علي رضی الله عنه  بازگشت و موضوع را به او گزارش داد؛ علي رضی الله عنه ، اين مسأله را پسنديد و بدين‌سان مردم، خواسته يا ناخواسته، در آستانه‌ي صلح قرار گرفتند.[29]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

------------------------------------------------------------

[1]- طبقات (3/31).

[2]- منهاج القاصد في فضل الخلفاء الراشدين، ص77؛ نقل از: عقيدة أهل السنة في الصحابة (2/689).

[3]- نگا: الإبانة عن أصول الديانة، ص78؛ مقالات الإسلاميين (1/346).

[4]- نگا: الإمامة و الرد علي الرافضة، ص360.

[5]- نگا: أصول الدين، ص286.

[6]- نگا: الإعتقاد، ص193.

[7]- الإرشاد إلي قواطع الأدلة في أصول الإعتقاد، ص362.

[8]- لوامع الأونار البهية، سفاريني (2/246)؛ عقيدة أهل السنة (2/692).

[9]- الإقتصاد في الإعتقاد، ص154.

[10]- العواصم من القواصم، ص142.

[11]- نگا: الوصية الكبري، ص23.

[12]- فتح الباري (7/72).

[13]- ر.ك: عقيدة أهل السنة في الصحابة الكرام (2/693).

[14]- ر.ك: الثقات از ابن‌حبان (2/283)؛ الأنصار في العصر الراشدي، ص161.

[15]- استشهاد عثمان و وقعة الجبل، ص183

[16]- نگا: طبقات (3/237)؛ الأنصار في العصر الراشدي، ص163.

[17]- نگا: أنساب الأشراف (2/45)؛ خلافة علي بن أبي‌طالب، ص143.

[18]- تاريخ طبري (5/482).

[19]- نگا: همان (5/460).

[20]- نگا: تحقيق مواقف الصحابة (2/156).

[21]- أحكام القرآن، از ابن‌العربي (2/1718).

[22]- نگا: تاريخ طبري (5/514)؛ مصتف ابن ابي‌شيبة (15/12) با سند حسن.

[23]- خلافة علي بن أبي‌طالب، ص44؛ سير أعلام النبلاء (3/486).

[24]- فتح الباري (13/25)؛ التاريخ الصغير (1/109).

[25]- تاريخ طبري (5/516).

[26]- تاريخ طبري (5/516)

[27]- مصنف عيدالرزاق (5/456)، با سند صحيحي كه به زهري مي‌رسد.

[28]- تاريخ طبري (5/519).

[29]- البداية و النهاية (7/739)؛ تاريخ طبري (5/521).