|
تاریخ چاپ : |
2024 Dec 21 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
آیا شیخ الاسلام ابن تیمیه فخر رازی را کافر می دانست؟ |
آیا شیخ الاسلام ابن تیمیه فخر رازی را کافر می دانست؟ فخر رازی (متوفای سال 606 هـ) یکی از بزرگان اشاعره بود؛ تا جایی که کسانی که بعد از وی آمدند بر کلام او اعتماد می کردند.
فخر رازی مرتکب اشتباهات بسیار بزرگی شده بود از جمله اینکه فلسفه را با علم کلام در هم آمیخته بود. و بسیار سردرگم و مضطرب بود تا جایی که سخنان ضد و نقیضی به زبان می آورد. و کتابی درباره ی سحر و پرستش ستارگان تألیف کرده بود و آن را (السر المكتوم في السحر و مخاطبة النجوم) نامید. و این همان کتابی است که باعث شده بسیاری از علما بگویند: رازی کفر ورزیده بود در نتیجه از اسلام خارج شد.
اما در حقیقت وی توبه کرد و به اسلام بازگشت و از تمام آن چه که از فلسفه وارد علم کلام کرده بود؛ پشیمان شد و در وصیتش گفته بود که وی بر عقیده ی قرآن و سنت نبوی از دنیا می رود.
ابن صلاح می فرماید: (قطب الطوعانی دو بار به من خبر داد که شنیده فخر الدین رازی گفته: ای کاش خود را مشغول علم کلام نکرده بودم؛ سپس گریه کرد)[1].
و نیز ابن کثیر در کتاب (البدایة و النهایة) یادآوری کرده که فخر الدین رازی به مذهب سلف برگشت؛ چنان که می فرماید: (وصیت وی را ذکر کردم؛ که بنا بر آن وی به راه سلف برگشته بود. و آنگونه که سزاوار است در برابر الله عزوجل تسلیم شده بود)[2].
و همچنین ابن قیم رحمه الله در بیشتر کتاب هایش در این باره گفته: (رازی به راه وحی (قرآن) و آثار نبوی (سنت) بازگشت)[3]. و حافظ ذهبی رحمه الله در ترجمه ی فخر الرازی چنین می فرماید: (علامه بزرگ؛ صاحب فنون فخر الدین محمد بن عمر بن حسین قرشی بکری طبرستانی؛ اصولی، مفسر، از بزرگترین نابغه ها و دانشمندان و نویسندگان بود. هوش و زیرکی در وی می درخشید. اما در کتاب هایش اموری را ذکر کرده که نشان دهنده انحرافات وی از سنت بوده است. الله تعالی وی را مورد عفو قرار دهد. و همانا وی بر راه و طریق پسندیده وفات نمود. و تنها الله عزوجل از سر و پنهان ها آگاه است)[4].
اما شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله درباره ی کتاب رازی که موضوعش سحر و عبادت ستارگان است؛ صحبت کرده است و گفته که تألیف چنین کتابی دلیل بر کفر و خروج شخص از اسلام است اما در عین وقت گفته است که وی توبه کرد.
شیخ الاسلام رحمه الله چنین می فرماید: (عجیب است که رازی ابی معشر را به خاطر پرستش بت سرزنش می کند؛ در حالی که خودش زمانی که از اسلام خارج شده بود ابا معشر را یکی از امامان در امر عبادت بت ها قرار داده بود تا به وی اقتدا کند. و در کتابش (السر المكتوم في السحر ومخاطبة النجوم) دستور به شرک به الله تعالی و پرستش خورشید؛ ماه و ستارگان و بت ها داد.
در این کتاب وی یاد آوری می کند که ابی معشر ماه را عبادت می کرد که در عبادات و مناجات وی اسرار و فوایدی وجود دارد. پس چگونه ممکن است چنین فردی که اینگونه در حالت شرک و عبادت بت ها قرار دارد؛ اهل توحید را که فقط الله عزوجل را می پرستند و به او هرگز شرک نمی ورزند و نه خورشید؛ و نه ماه و نه ستاره و نه بتی را می پرستند؛ مورد سرزنش قرار دهد؟ بلکه اعتقاد دارند که جهاد برای از بین بردن کسانی هو چون رازی و ابی معشر و امثال آنان که مرتد شده اند؛ یک مدت خاصی دارد. که اگر از این ارتداد بازگردند و اسلام بیاورند؛ در این هنگام دیگر اسرارشان نزد الله عزوجل است. اما مسلمانان هیچ اختلافی ندارند که دستور به شرک؛ کفر و ارتداد محسوب می شود اگر از طرف مسلمان باشد و مسلمان آن را مورد مدح و ستایش قرار دهد؛ شخص کافر خواهد بود و از اسلام خارج خواهد شد)[5].
و نیز می فرماید: (بدتر از اینها این است که برخی از آنها درباره ی دین مشرک ها و مرتد شدن از اسلام تألیف می کنند؛ همان طور که رازی درباره ی عبادت ستارگان و بت ها نوشته است و ادله ای را در آن ذکر کرده سپس ادعا می کند که این ادله دلیل بر منفعت و نیکی آن است. و به آن تشویق کرده است که این خودش خارج شدن از اسلام است به اتفاق مسلمانان؛ اگر چه وی توبه کرد و به اسلام بازگشت)[6].
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله توبه ی رازی را ذکر کرده و نسبت به وی شفقت و دلسوزی نشان داده است؛ و برایش دعا کرده چنان که می فرماید: (راهی که بدعتی های اهل فلسفه و کلام به پیش گرفته اند آنا را به علم و یقین نمی رساند؛ بلکه آخرش آنا را به شک و گمراهی می رساند. و این همان چیزی است که متخصصین به آن اعتراف کرده اند. از جمله ابو عبد الله الرازی رحمه الله که در کتبش یاد آوری کرده است؛ چنان که گفته: (در کتب اهل کلام و فلسفه و منهج آنان بسیار تأمل کردم؛ به این نتیجه رسیدم که منهج آنها هیچ بیماری را علاج نمی کند و هیچ تشنه ای را سیراب نمی کند. اما دانستم که نزدیک ترین راه برای علاج؛ راه قرآن است. و من در اثبات (آنچه که در حق الله عزوجل ثابت شده است) می خوانم: " پروردگار رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت"[7]. و آیه دیگر: " سخن پاکيزه به سوی او بالا می رود"[8]. و در نفی (آنچه که از الله تعالی نفی می شود)؛ می خوانم: " هيچ چيز همانند او نيست"[9]. و در آیه دیگر: " و آنها به علم او احاطه ندارند"[10].
و اگر کسی مانند تجربه من تجربه کسب کند؛ آنچه را که من دانسته ام خواهد دانست. این سخن را در آخر عمرش و در آخرین تألیفاتش بیان کرده است که بسیار با سخنان اولش در تنقاض است. که نمونه هایی مانند این در بسیاری از کتبش وجود دارد. الله تعالی وی را در پوشش رحمت خویش قرار دهد و از گناهانش بگذرد و همچنین از سایر مؤمنان. و همه می دانیم که توبه ی وی مشهور و معروف بوده است)[11]. بنا بر آنچه ذکر کردیم روشن شد که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله رازی را به صورت مطلق کافر نمی دانست؛ بلکه در بعضی احوال و به دلیل برخی از سخنانش و یا بعضی از کتاب هایش وی را کافر و مرتد می دانسته است. و همان طور که می دانیم اصل پایان عمر انسان است و اینکه در هنگام وفات بر چه دینی مرده است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیث می فرمایند: (ارزش اعمال به سرانجام آنست)[12]. و خاتمه و پایان عمر رازی نیک بود؛ طوری که الله عزوجل به وی توفیق داد که توبه کند و به مذهب سلف باز گردد و به همین دلیل هم بوده که شیخ الاسلام ابن تیمیه نسبت به وی ترحم و شفقت نشان می داد. و نیز لازم است که بدانیم شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله هیچ کسی را به خاطر اینکه اشعری است کافر نمی داند نه رازی و نه هیچ کس دیگر را زیرا شیخ الاسلام ابن تیمیه اشاعره را کافر نمی داند بلکه گفته است: اشاعره به اتفاق مسلمین کافر محسوب نمی شوند. مترجم: ام محمد منبع: islamqa.info
[1] ـ شذرات الذهب: (7/41). [2] ـ البدایة و النهایة: (17/12ـ13). [3] ـ الصواعق المرسله: (3/1166)، (اجتماع الجيوش الاسلامية: (ص:194). [4] ـ سیر اعلام نبلاء: (21/500). [5] ـ بیان تلبیس الجهمیة: (3/53ـ54). [6] ـ مجموع الفتاوی: (4/55). [7] ـ طه: 5: (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى). [8] ـ فاطر: 10: (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ). [9] ـ شوری:11: (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ). [10] ـ طه:110: (وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا). [11] ـ بيان تلبيس الجهمية: (8/ 529-530). [12] ـ صحیح ابن حبان و شیخ آلبانی رحمه الله آن را صحیح می داند: (إنما الأعمال بالخواتيم). |