تاریخ چاپ :

2024 Oct 08

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

صلاحیت های داده شده به فرمانداران در دوران علی رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امیر المؤمنین‏ رضی الله عنه  از اینکه همه قدرت در دست یک نفر باشد اباء می‏ورزید، بلکه اصل نزد او توزیع قدرت و تعیین صلاحیتها بود، ایشان ابن‏عباس را به فرمانداری بصره منصوب کرد و زیاد را به عنوان مسئول جمع آوری مالیات و بیت المال مشخص کرد و تنها بهاین امر بسنده ننمود، بلکه به ابن‏عباس دستور داد که به سخنان ابن زیاد گوش کند و از او اطاعت نماید، [1]، این روش اوج کنترل اداری است، زیاد در چهارچوب فرمانداری از ابن‏عباس اطاعت می‏کند و ابن‏عباس در چهارچوب کار بیت المال و خراج از او اطاعت می‏نماید. وی برای امور قضایی ابو الأسود دؤلی را منصوب کرد.[2]

با بررسی نامهای که امیر المؤمنین به مالک اشتر نوشت میتوانیم صلاحیتهای داده شده به فرمانداران را ملاحظه کنیم، ما می‏کوشیم این تصویر را واضح تر کنیم و به تفصیل آن را ارائه دهیم:

1- تعیین وزراء

امیر المؤمنین در نامهاش به مالک اشتر می‏فرماید: «وزیران بد و شرور تو کسانی هستند که قبلاً وزیر افراد شرور بودهاند، هر کس با افراد شرور مشارکت داشته باشد نمیتواند محرم و رازدار تو قرار گیرد، زیرا آنان همکار و برادر ستمگران هستند، تو به جای آنها افراد بهتری را می توانی پیدا کنی که فکر و قدرت اجرایی همچون آنان را دارند که با ستمگر در ستمش و با گناهکار درگناهش همکاری نکردهاند، چنین کسانی بهترند‏، بهتر تو را یاری کرده و با تو مهربان تر خواهند بود و کمتر به کسانی دیگر غیر از تو توجه می‏نمایند».

در این متن که امیر المؤمنین به صورت اندرز بیان کرده‏اند نقاط و حقایق ذیل را متذکر شده است:

الف - تعیین وزیران در صلاحیت والی و فرماندار می‏باشد.

ب - شرایطی که به موجب آن والی وزیرانش را انتخاب می‏کند.

ج - طریقه تعامل و روابط دو جانبه والی و وزیر.

د - وظیفهی وزیر.

امیر المؤمنین تعداد وزرا را ذکر نکرده و فقط لفظ جمع را به کار برده است، از این عبارت چنین بر می‏آید که فرماندار به‏اندازهی نیاز میتواند معاون و همکار داشته باشد، چون کار وزیر این است که با فرماندار در کارهایش همکاری نماید، امیر المؤمنین شرایطی را مشخص می‏کند از جمله اینکه وزیر درگذشته نباید وزیر فرمانداران شرور بوده باشد، فرماندار از بین مجموع وزرا یک وزیر را به عنوان معاون خود در پیشبرد کارها انتخاب نماید و این انتخاب بر اساس این گفته از امیر المؤمنین باشد که می‏فرماید: «باید کسی را ترجیح دهی که برای گفتن سخن حق، توانایی بیشتری از دیگران داشته باشد».

وظایف وزیران در دایره‏ی «همکاری» قرار دارد و تعیین جزئیات این دایره، به عهده فرماندار است که بر حسب نیازی که دارد وظایف وزرا را مشخص می‏کند و ارتباط وزیران با فرماندار به صورت مستقیم خواهد بود.

2- تشکیل مجالس شوری

باید به کمک علماء و فرزانگان که اهل حل و عقد هستند مجالس شورا تشکیل شوند، در این خصوص این متن آمده است: «با علما زیاد به بحث و تبادل نظر بپرداز و برای تثبیت و سامان یافتن اوضاع سرزمین خود با فرزانگان بحث و تبادل نظر کن»[3] در این نص بر جمع آوری علماء و فرزانگان در مجالس مشورتی تأکید شده است، فرماندار میتواند خود این افراد را انتخاب کند، میتوان از طریق مردم هم این افراد انتخاب شوند، امیر المؤمنین چگونگی تشکیل این مجالس را مشخص نکرده است، بلکه تنها به همین بسنده نموده که از فرماندارش خواسته است که بیشتر با علما و فرزانگان به بحث و تبادل نظر بپردازد.

امّا اینکه آنها چگونه جمع آوری شوند؟ آیا حاکم آنها را فرا بخواند یا از سوی مردم انتخاب شوند؟ این امری است که امیر المؤمنین آن را به طور قطع مشخص نکرده است، بلکه آن را به شرایطی که در چهارچوب آن تعیین می‏شوند واگذار کرده است که بر حسب شرایط، فرماندار یا مردم آنها را انتخاب می‏کنند، امّا وظیفهاین مجلس بررسی و تعیین سیاستهای کلّی در خصوص دو چیز است:

ألف - تثبیت آنچه موجب بهبودی و سامان یافتن شده است.

ب - برپا داشتن آنچه که مایه سامان یافتن اوضاع مردم است از سوی فرماندار.

این یعنی ترسیم اصول کلّی برای همه آنچه که مربوط به اصلاح اوضاع شهرها ومردم است، خواه در مورد مصرف بیت المال یا تعیین اداریها باشد، یا مربوط به ارائه خدمات به اصناف از قبیل تاجران، صنعتگران و کشاورزان باشد، این مجلس بیشتر به مجالس محلی شباهت دارد که در دولتهایی که بر اساس تمرکز دارایی حکومت میکنند برپا می‏شوند.[4]

در نصّی دیگر امیر المؤمنین صفات این مستشاران و معاونان را بیان می‏کند: «با افراد شرافتمند، نجیب و خانواده‏های خوب و دارای سوابق نیکو ارتباط تنگاتنگی داشته باش و بعد از آنها به افراد دلیر و سخاوتمند و بزرگوار خود را نزدیک کن، چون آنها دارای بزرگواری و خوبی هستند».[5]

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  اهمیت اهتمام ورزیدن به آنها و بررسی امورشان را گوشزد می‏نماید و میفرماید: «اوضاع و احوال آنان را بررسی کن چنانکه پدر و مادر اوضاع فرزندانشان را مورد بررسی و جستجو قرار میدهند، نباید در مدت قدرتی که به آنها دادهای چیزی به دست بیاید و لطفی را که به آنها کردهای هرگز ناچیز مدان. هر چند آن لطف ناچیز واندک باشد، زیرا لطف سبب می‏شود تا آنها خیرخواه تو باشند و به تو گمان نیک داشته باشند، مبادا با تکیه به امور بزرگ کارهای کوچک آنها را فراموش کنی، چون کوچکترین لطفی که به آنها بکنی از آن سود می‏برند و لطف بزرگ تو چیزی است که آنها نمیتوانند از آن بی نیاز باشند.[6]

 

3- تشکیل لشکر و تجهیز آن

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  به مالک اشتر نخعی فرمود: «باید از تمام لشکر کسانی نزد تو باشند که به لشکر بیشتر کمک می‏نمایند، مخارج و نیازمندیهای آنان و خانوادهی ایشان را فراهم کن تا دغدغه ی خاطر آنها فقط جهاد با دشمنان باشد، چون مهربانی تو نسبت به آنان سبب عطوفت قلب آنان نسبت به تو می‏گردد».[7]

از این متن امور ذیل برداشت می‏شود :

الف - قدرت نظامی‏برای دفاع از ولایت باید وجود داشته باشد.

ب - تشکیل این نیرو و آماده کردن آن وظیفه فرماندار است و هزینه آن از بیت المال پرداخت می‏شود.

ج - تعیین سران ارتش از وظایف فرماندار است، شرایطی هست که حاکم به مقتضای آن سران لشکر و ارتش را تعیین میکند، پس باید سران ارتش مورد توجه و اهمیت قرار گیرند تا دغدغه خاطر آنها فقط جهاد با دشمن باشد [8] و مهربانی به آنان، آنها را شیفته تو می‏گرداند.[9]

4- ترسیم سیاست خارجی در زمینه جنگ و صلح

امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  به فرماندارش مالک اشتر میفرماید: «هر‏گاه دشمنت تو را به صلح فراخواند، به شرطی که خشنودی خدا در آن باشد خواستهی او را رد مکن، زیرا صلح سبب می‏شود تا سربازانت استراحت کنند و همچنین خاطر تو را آسوده و شهر را در امنیت قرار می‏دهد، امّا بعد از صلح از دشمن دوری کن، چون ممکن است خود را به شما نزدیک کرده تا از غفلت شما سوء استفاده کند، پس آماده باش و در این خصوص حسن ظن بی جا را نداشته باش، اگر بین تو و دشمن پیمانی بسته شد به آن وفادار باش، چون در میان فرایض الهی مردم به هیچ چیزی همچون وفای به عهد اهمیت نمیدهند، حتی مشرکین به پیمانهای خود وفادار بودند زیرا عواقب عهدشکنی را تجربه کرده‏بودند. بنابراین عهد شکنی مکن چون فقط افراد جاهل و بدبخت هستند که اقدام به نافرمانی خدا می‏نمایند، خداوند پیمان و عهد را مایهی امنیت بندگان و پناهگاهی برای آرامش آنان قرار داده است، پس پیمان شکنی و خیانت درست نیست.[10] پیمانی نبند که موجب بهانه باشد و به ناحق قراردادهای صلح را لغو مکن، زیرا تحمل سختی بهتر از عهد شکنی است، پس به حساب دنیا آخرت را از دست مده».[11]

با استناد بهاین متن حاکم کارهای ذیل را انجام می‏دهد:

1- بستن پیمان صلح با دولتها و ملتهای همسایه.

2- آمادگی برای جنگ و آماده باش احتیاطی در صورت نیاز، برای این دو کار جزئیاتی از قبیل تبادل نامه‏ها، هیئتها، دیدارهای دوجانبه و مذاکرات انجام می‏شود.[12]

3 - وفای به عهد و پیمان یکی از قاعدهها و اصول اساسی دین اسلام است که هر مسلمانی باید به آن پایبند باشد، [13] همانطور که وفاداری به پیمانها و قراردادها از دیدگاه امیر المؤمنین علی فقط یک تئوری نوشته روی کاغذ نبود، بلکهایشان بصورت عملی وفاداری به عهد و پیمان را نشان می‏داد، خداوند از عهد شکنی و سوگند شکنی در بسیاری از آیات قرآنی نهی کرده و میفرماید:

 

« وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» (نحل/91)

به پيمان خدا (كه با همديگر مي‌بنديد) وفا كنيد هرگاه كه بستيد و سوگندها را پس از تأكيد (آنها با قَسمِ به نام و ذات خدا) نشكنيد، در حالي كه خداي را آگاه و گواه (بر معامله و وفاي به عهد) خود گرفته‌ايد. بي‌گمان خدا مي‌داند آنچه را كه مي‌كنيد (و پاداش و پادافره كردارتان را مي‌دهد).

 

 و میفرماید:« وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا »(اسراء/34)

(و به عهد و پيمان (خود كه با خدا يا مردم بسته‌ايد) وفا كنيد، چرا كه از (شما روز رستاخيز درباره) عهد و پيمان پرسيده مي‌شود).

 

5- حفاظت از امنیت داخلی

با اتخاذ سیاستهای سالم باید امنیت داخلی را تأمین کرد، امیر المؤمنین بهیکی از فرماندارانش می‏نویسد: «دهقانهای شهر تو از سنگدلی و درشت خوئی تو شکایت کردهاند... با آنان با نرم خویی و مهربانی آمیخته با مقداری سختی رفتار کن و آنان را نه زیاد از خود بران و نه خیلی به خود نزدیک کن» [14]، این سیاست برای تأمین امنیت داخلی است و اگر مشکلی پیش آمد که امنیت را مخدوش می‏کرد، باید حاکم با استفاده از شیوه‏های مسالمت آمیز مشکل را حل کند و از به کار گرفتن قدرت بپرهیزید [15]، امیر المؤمنین در نامهی خود به مالک اشتر میفرماید: هرگز قدرت و حکومت خود را با ریختن خون ناحق تقویت مکن، زیرا در حقیقت ریختن خون قدرت را ضعیف و بلکه نابود می‏کند.[16]

 

6- تشکیل دستگاه قضایی در فرمانداری

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  میفرماید بهترین افراد را برای داوری و قضاوت بین مردم انتخاب کن، آنانکه به هنگام داوری به سبب دعوای طرفین لجاجت نمیکنند و کمتر در قضاوت دچار اشتباه می‏شوند و اگر بعد از قضاوت بهاشتباه خود پی ببرند بلافاصله به حق باز می‏گردند، طمع ورزی نمیکنند، با دقت داوری می‏نمایند، از همه بیشتر به دلایل استناد میکنند، کمتر از مراجعه دادخواه به ستوه می‏آیند، برای روشن شدن امور از همه بردبارترند، به هنگام قضاوت از همه قاطع ترند، کسانی که ستایشهای بی جا و زیاد آنان را سبک سر نمی‏کند و فریب نمی‏خورند... نیازهای قاضی را برآورده کن تا به مردم نیازی نداشته نباشد و از ربوده شدن او از سوی مردم ایمن باشی، پس نگاه عمیقی بهاین مسأله بینداز.[17]

از متن مذکور چنین بر می‏آید:

الف - تعیین قاضی جزئ وظایف حاکم است.

ب - حاکم باید در انتخاب قاضی بشرایط قاطعی پایبند باشد.

ج - حاکم باید کاملاًً به قُضات رسیدگی کند تا آنها به دیگران نیازی نداشته باشند.[18]

 

7- هزینه‏های مالی

منبع تأمینی هزینه‏ها در حوزهی فرمانداری، اموال زکات، غنیمتها و مالیاتها می‏باشند، این در آمدها به بیت المال سپرده می‏شوند و کسی باید در بیت المال مسئول نظارت و ثبت ورود درآمدهای رسیده و خروج هزینه‏ها و دخل و خرجها باشد. بیت المال نقش مهمی‏در تمرکز زدائی دارد، اموالی که در بیت المال انباشته می‏شوند ابتدا برای کارهای حوزه فرمانداری، برای کارمندان و کارکنان، قضات، نیازمندان، آبادانی و دیگر نیازها خرج می‏شوند و آنچه باقی بماند به پایتخت خلافت فرستاده خواهد شد، بیت المال قلب حوزه فرمانداری شمرده می‏شود که خون را در رگهای دستگاههای کاری تزریق می‏نماید، [19] امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  میگوید: به اموالی که خداوند آن را نزد تو گرد میآورد نگاه کن و آن را برای افراد عائله‏مند و گرسنگان خرج کن [20]، منبع بخشی از این اموال مالیات است که نخستین منبع تأمین حقوق کارمندان به شمار می‏رود و مازاد بر هزینه کارمندان بین فقرا و مستمندان توزیع می‏گردد، امیرالمؤمنین علی میفرماید: مردم همه نیازمند سفرهی مالیات و اهل آن هستند. منظور از مردم همه کارمندان و مجاهدان است که امیر المؤمنین در مورد آنان میگوید: آنچه لشکریان را پا برجا می‏دارد مالیات است. امیر المؤمنین رضی الله عنه  به آبادانی زمین اشاره کرده و میگوید: نگاه شما باید بیشتر به آبادانی زمین باشد نه به گرفتن خراج، چون خراج و مالیات جز با آباد شدن زمین بدست نمی‏آید، هر کس از زمین مخروبه خراج و مالیات بخواهد شهرها را ویران و مردم رانابود می‏کند.[21]

آبادانی زمین منابع مالی تازهای را بوجود خواهد آورد که میتوان ازآن برای تأمین هزینه‏های مختلف استفاده کرد، این درآمدها مستقل از دستگاههای مرکزی هستند، آنچه از این در آمدها از هزینه‏های ولایتها اضافه باشد به دستگاههای مرکزی داده می‏شود. امیر المؤمنین رضی الله عنه  میفرماید: «مازاد آن را نزد ما بفرست تا آن را میان کسانی کهاینجا هستند تقسیم کنیم».[22]

یکی از مهمترین هزینه‏ها در ولایت تعمیر و آباد کردن نهرها و قناتهاست، امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  به قرضه بن کعب انصاری نوشت: «مردانی از اهل ذمه گفته‏اند: در سرزمین آنها رودخانه ای خشکیده و زیر خاک مدفون گشته است، مسلمین باید آن را برای آنها آباد کنند، شما و آنها آن را بررسی کنید و سپس نهر را درست و آباد کن، سوگند که اگر آنها آباد کنند برایم خوشایند‏تر است از اینکه آنجا را ترک کنند و ناتوان باشند و در ادای وظیفهای که به مصلحت شهرهاست کوتاهی ورزند، والسّلام».[23]

 

8- کارگزاران تابع فرمانداران، و پیروی از آنها

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  میفرماید: «سپس به امور عاملان و کارکنان خود بنگر و به طور آزمایشی به آنها کار بسپار، و از روی کم‏رویی و ترجیح بدون دلیل به آنها کار مده، چون این کار ریشهی ستم و خیانت است و به دنبال افراد با تجربه و حیادار برو، کسانی که از خانواده‏های صالح و نیکو هستند و در اسلام سابقه دارند و خانوادهایشان در ایمان به اسلام سبقت گرفتهاند، چون چنین کسانی رفتار و اخلاق بهتری دارند و اهداف نیکوتری دنبال میکنند، کمتر به مطامع چشم می‏دوزند و بیشتر به عواقب امور می‏اندیشند، سپس روزی فراوان به آنان بده، چون این امر سبب می‏شود آنان به اصلاح خود بپردازند و از آنچه در دسترس آنها قرار دارد بی نیاز شوند، اگر با فرمانت مخالفت ورزند یا به تو خیانت کنند عذری نخواهند داشت، سپس کارهایشان را بررسی کن و مراقبان صادق و وفادار را بر آنها بگمار، چون وقتی آنها بدانند که به طور سری مراقب کارهایشان هستی این امر باعث می‏شود تا امانتدار، باشند و با مردم به نرمی‏رفتار کنند، اگر یکی از آنها دست خیانت دراز نماید همه مراقبان تو علیه او شهادت خواهند داد و نیازی به شاهد و گواه نیست، آنگاه تو او را مجازات و تنبیه می‏کنی و او را در مقام ذلّت و خواری قرار می‏دهی، او رابه عنوان خائن معرفی می‏کنی و ننگ تهمت را به گردنش می‏آویزی».[24]

در اینجا امیر المؤمنین از کارمندان فرمانداران، نگهبانان شهرها و قریه‏ها و مسئولان جمع آوری زکات سخن میگوید، آنها مسئولیت بزرگی به دوشت دارند، چون کارشان به طور مستقیم با مردم مرتبط است، در این متن اهمیت این افراد در دستگاه اداری به وضوح آشکار می‏شود، زیرا این افراد نماینده قدرت اجرایی هستند، پس باید نیازهای خودشان برآورده شود تا به اموال و حقوق دیگران چشم طمع ندوزند، [25] و امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  به اهمیت مراقبانی که مراقب ادارات، بخشها و بیت المال هستند اشاره می‏کند، این مراقبان باید از سوی حاکم تعیین گردند و با او در ارتباط باشند، شرایطی هست که باید بازرسان کاملاً از آن برخوردار باشند :

الف - باید راستگو باشند تا گزارشهای آنان واقعی و راست باشند.

ب - باید افرادی وفادار باشند تا هدفی جز حمایت از دولت نداشته باشند، بعد از آنکه گزارش مراقبان به حاکم رسید باید با دقت کامل محتوای گزارشها را ثابت کند و با پرهیز از شتاب و عجله در مورد افراد حکم کند، از جمله کارهای این دستگاه این است که مراقب بازرگانان، تاجران و صنعتگران باشند تا اجناس را احتکار نکنند و مردم را دچار ضرر و زیان نگردانند، آنچه امیر المؤمنین در نامهاش بهاشتر در این بند گفته است اشاره دارد بهاینکه دولت خلافت راشده همواره اوضاع مردم را به طور مستقیم زیر نظر داشته و آن را مورد بررسی قرار می‏داد تا کم و کاستیهای افراد و گروهها مشخص گردند، بهاین امر اهمیت داده‏اند و این یک اصل قرآنی است که خداوند متعال آنر ا از زبان پیامبرش سلیمانص بیان کرده و میفرماید:

« وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (20) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ » (نمل/20-21).

سلیمان از لشکر پرندگان سان دید و جویای حال آنها شد و گفت: چرا شانه به سر را نمی‏بینم؟ (آیا او در میان شما نیست؟) یا اینکه از جمله غائبان است؟ حتماً او را کیفر سختی خواهم داد و یا او را سر می‏برم و یااینکه باید برای من دلیل روشنی آشکار کند.

بررسی و جستجوی اوضاع پرندگان، این بر حسب توجهی است که باید به امور خلافت شود و باید به هر بخش از آن توجه داشت به خصوص ضعیفان باید زیر نظر باشند، تردیدی نیست که رهبر برای انجام این امر مهم به مؤسسه‏ها، انجمنها و دستگاههایی نیاز دارد، سلیمان به جستجوی اوضاع لشکر و کارکنان اهمیت می‏داد، به خصوص وقتی مورد مشکوکی را مشاهده میکرد، بنابراین سلیمانص وقتی هدهد را ندید، بلافاصله پرسید: « لَا أَرَى الْهُدْهُدَ» :چرا هد هد را نمی‏بینم؟ یعنی او غایب است؟ گویا از سلامتیش می‏پرسید[26]، سپس گفت: از جمله غائبان است، سؤال دیگری است که بعد از آن که اظهار مهربانی کرد، سپس سلیمان خواست بفهمد که او درباره غایب فقط از روی مهربانی نمی‏پرسد، بلکه اگر غیبتش بدون عذر باشد[27]بسیار جدی و سختگیر خواهد بود.

بنابراین دوران خلافت راشده تطبیق و اجرای عملی مفاهیم قرآن کریم است. امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  به اهمیت دستگاههای امنیتی دولت اسلام اشاره می‏نماید، دستگاههایی که نهایت تلاش را برای جمع آوری اخبار و اطلاعات مبذول می‏دارد تا این اخبار و اطلاعات برای خدمت به دین، نشر مبادی و ارزشهای والا و اهداف و آرمانهای عالی به کار گرفته شوند، و ریشه‏های فساد را در دستگاههای متعددی که نظام حکومتها بر آن استوار است بخشکاند.

9- اصناف و قشرهای جامعه

امیر المؤمنین علی میفرماید: «بدان که رعیت و مردم قشرهای مختلف پیوسته بهیکدیگرند، هیچ بخشی جز با بخش دیگر سامان نمی‏یابد و نمیتوانند از یکدیگر بی نیاز باشند، بعضی لشکریان خدا هستند و بعضی نویسندگان عموم یا خصوص هستند، بعضی قاضیان عادل و بعضی کارکنانی منصف و مهرباناند، بعضی مالیات و خراج را از ذمیها و مسلمین می‏گیرند و بعضی تاجر و برخی صنعتگرند، بعضی طبقه پایین جامعه و افراد نیازمند و مستمند می‏باشند و خداوند سهمیه و حق و بهرهی هر یک را در کتاب خود یا در سنّت پیامبرش بیان داشته است، این عهدنامه خداست که نزد ما محفوظ است».... تا اینکه میگوید: «و طبقات برپا نمی‏ایستند مگر با تاجران و صاحبان صنعت که آنها[28] را یاری و کمک می‏نمایند و رفاه را تأمین میکنند، سپس طبقه پایین که نیازمندان و مستمندان هستند باید کمک و یاری شوند»، بعد توصیه می‏کند که با تاجران و صنعتگران به خوبی رفتار شود و می‏فرماید: «با تاجران و صنعتگران به نیکی و خوبی رفتار کن، هم تاجرانی که مقیم هستند و هم تاجرانی که همراه کالاهایشان از شهری به شهر دیگر می‏روند و کسی که با بدن و جسم خود خدمت رسانی می‏کند، چون اینها وسیلههای منفعت و اسباب رفاه هستند، رفاه و آسایش و لوازم مورد نیاز را از دور و نزدیک و از کوه و دشت و دمن و از جاههایی که مردم نمیتوانند برای رسیدن بهاین نیازمندیها و لوازم به آنجا بروند فراهم می‏آورند، اینها نردبانی هستند که خطر ندارد و صلحی هستند که غوغا و سر و صدا ندارند، اوضاع تاجران و صنعتگران در داخل شهر و در حواشی شهرها را بررسی کن، با وجود این بدان بسیاری از اینها تنگ چشم و بخیل هستند و منافع را احتکار میکنند، در خیر و فروش به دلخواه خود عمل می‏نمایند، این امر درب زیان را به روی عموم می‏گشاید و عیبی است برای حکومت، بنابراین از احتکار جلوگیری کن، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم  احتکار را منع کرده و خرید و فروش باید با موازین و معیارهای منصفانه انجام شود که نه فروشنده و نه خریدار مورد ستم قرار نگیرند، هر کسی دست به احتکار زد پس از آن که او را از کارش بازداشته بودی، او را تنبیه کن و مجازاتش کن امّا در مجازات از حد فراتر نرو ».[29]

از کلام امیر المؤمنین رضی الله عنه  متوجه می‏شویم که تاجران از مهم ترین اقشار جامعه به شمار می‏آیند. بنابراین ایشان حُکّام را به اهتمام ورزیدن به بازرگانان و زیر نظر داشتن کارهایش راهنمایی می‏کند، تا تاجران به جلوه‏های منفی همچون تنگ چشمی‏‏، بُخل، احتکار و امثال آن مبتلا نشوند و نیز راهنمایی می‏کند که صنعتگران هم در معرض مشکلات و زیانهایی هستند که بازرگانان در معرض آن قرار می‏گیرند، بنابراین لازم است دستگاهی تشکیل شود که به آنها توجه نماید و آنان را در اتمام و انجام کارهایشان یاری دهد، [30] یکی از این اقشار آسیب پذیر مالیات دهندگان هستند که کشاورزان و چاه کنان هستند، آنها نیز نیازمند توجه و اهتمام ویژه هستند و لازم است کمیته‏هایی برای رفع مشکلات اهل خراج و مالیات دهندگان تشکیل شود، چون این راه رشد و آبادانی زمین است. یکی دیگر از اصناف جامعه اسلامی‏اهل ذمه هستند، یعنی غیر مسلمانانی که تحت حمایت دولت اسلامی‏زندگی میکنند و مشغول کار هستند، دولت باید به آنها توجه کند و امورشان را مورد بررسی قرار دهد و دستگاهی را تشکیل دهد که امور اقتصادی و اجتماعی آنان را مورد بررسی قرار دهد[31].

یکی از اقشار جامعه طبقه پایین مستمندان، نیازمندان و فقراء می‏باشند، در این طبقه افرادی متکدی هستند و بعضی هم قناعت پیشه کرده دست نیاز به کسی دراز نمیکنند، باید نیاز آنها بر آورده شود، یتیمان و سالخوردگان جزء همین طبقه به شمار می‏آیند، پس دولت مسئول است که بهاین افراد از نظر اقتصادی و اجتماعی و آموزش توجه کاملی مبذول دارد، حاکم باید برای دیدار با این طبقهی محروم وقت تعیین نماید و خود مستقیماً اوضاع آنان را بررسی کند تا اینگونه احساس محرومیت را از آنها دور نماید و باید زمینه را کاملاً فراهم نماید تا محرومین بتوانند به راحتی با حاکم سخن بگویند و درد دل کنند.[32]

 

10- تربیت با مجازات و پاداش

امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  فرمود: «نباید بدکار و نیکوکار نزد تو برابر باشند، چون در اینصورت نیکوکاران نسبت به انجام نیکی بی علاقه می‏شوند و بدکاران بیشتر بدکاری را تمرین میکنند، و هر یک از این دو گروه را به پاداش کاری که کردهاند برسان و بدان که رفتار نیکو با رعیت و دورکردن مشکلات از آنها و مجبور نکردنشان به انجام اموری که در توانشان نیست، مهم ترین چیزی است که نشان می‏دهد حاکم نسبت به رعیت حسن ظن دارد، باید به رعیت حسن ظن داشته باشی زیرا حسن ظن خستگی و رنج بزرگی را از تو دور می‏نماید و کسی که کار شما را نیک می‏داند باید بیشتر به او خوش بین باشی».[33]

تربیت با مجازات و پاداش امری است که قرآن از آن سخن گفته و نشانه‏های آن در داستان ذوالقرنین به وضوح آشکار است، چنان که خداوند متعال میفرماید:

 

« قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا (87) وَأَمَّا مَنْ آَمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا» (كهف/87-88)

(ذوالقرنین بدیشان) گفت: امّا کسانی که ستم کنند، آنان را مجازات خواهیم کرد، سپس در آخرت به سوی پروردگارشان برگردانده می‏شوند و ایشان را به عذاب شدیدی گرفتار خواهد کرد و امّا کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند پاداش نیکو خواهند داشت و ما (هم در دنیا) دستور سهل و سادهای در حق ایشان صادر می‏کنیم.

 

مصداق تربیت عملی در رهبری خلافت راشده تشویق نیکوکار بود، تا در نیکوکاری بیفزاید و نیروی او را بیشتر میکرد تا بیش از پیش نیکی کند، و این تشویقها باعث میشد تا نیکوکار احساس کند که مورد احترام و تقدیر است، اینگونه دست بدکار را می‏گرفت تا او را از کار بدش باز بیاید، خلافت راشده گستره احسان و نیکی را در جامعه بیشتر می‏نمود و دایره‏های شرارت را بر اساس قانون پاداش مجازات تا آخرین حد تنگ میکرد و این رهنمود امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  است.

 

11- نقش عرفا[34] و نقیبان در تثبیت نظام ولایات

مسلمانان نقیبان را در بیعت دوم عقبه شناختند، آن هنگام که رسول خدا دوازده نقیب را از انصار بر قومشان تعیین کرد که سه نفر از اوس و نه نفر از خزرج بودند.[35] تعیین و سامان دهی نقیبان و عرفا در سپاههای مختلف اسلامی‏در زمان عمر ادامهیافت، از جملهاین موارد سازماندهی مردم در نبرد قادسیه بدست سعد بن أبی وقاص بود، یعنی جایی که در آنجا که قبائل اجتماع کرده‏بودند و امیران سپاه و عرفا را انتخاب کرد و بر هر دسته ده نفری عریفی- یا سردستهای- معین گماشت چنان که در زمان رسول خدا نیز چنین افرادی تعیین میشدند و این امر تا وقت مقرری- که حکومت به مردم می‏داد- ادامه داشت. برای حمل پرچمها افراد با سابقه‏ای از مسلمانان را گماشت و سران گروههای ده نفری را از کسانی برگزید که در اسلام اعتباری داشتند[36]. عمر بن خطاب اولین کسی به حساب می‏آید که نظام تقسیم مردم در شهرها را به طور عام پایه ریزی کرد، چه در زمان او در شهرها عرفا برای مردم تعیین شدند و این عریفها در مقابل والی مسئول قبائل و گروههای مرتبط با خود براساس تقسیم بندی رایج در آن وقت تقسیم شدند.[37] نظام عرفا در طول دوران خلافت عثمان و علی برقرار بود. خلیفه نقیبان را جمع میکرد و اموال را به میزان سهمشان به آنان می‏داد و آنان هم این اموال را میان افراد تحت پوشش خود تقسیم میکردند.[38] فرمانداران در اداره امور مختلف شهری و نظامی‏ولایات از عرفا استفاده میکردند و آنان هم در توزیع اموال اعطایی بر مردم و در نظارت بر نظام داخلی ولایات و پیگرد افراد خوانده شده برای محاکمه در دادگاه و کارهای دیگر فرمانداران را کمک میکردند. آنان مردم را در وقت نیاز فوراً بسیج میکردند و از آنها مشورت می‏گرفتند. همچنین کسانی که قرار بود نام آنها به لیست عطا شوندگان اضافه شود یا از آن حذف شود و در کارهایی دیگر این نقیبان نقش ایفا میکردند. بدین سان عرفا مهم ترین کارمندان فرمانداران در اداره شهرها بودند، اما این افراد غالباً تنها بهاین کار نمی‏پرداختند، بلکه فقط در وقت نیاز به کمک می‏آمدند. در تقسیم بندی عرفا و نقبا در بسیاری از حالات نوعی سازماندهی قبلی وجود داشت، زیرا تقسیم بندی در برخی از اوقات براساس قبیله افراد بود. این وضعیت همچنان ادامه داشت تا اینکه تعداد افراد غیر عربی که به اسلام می‏گرویدند رو به فزونی نهادند و شروع به سکونت در شهرها کردند و بهاین دلیل این تقسیم بندی به تدریج رو به کاهش نهاد، [39] گرچه در زمان خلفای راشدین در بیشتر اوقات به قوت خود باقی بود.[40] برخی از فرماندهان بزرگ که بر بخشهای معینی از سپاه ریاست داشتند از فرمانداران سرزمینها تبعیت میکردند و بنا به فرمان امرای سرزمینهای مختلف، اقدام به فتح میکردند. هم چنین در جنگهایی که فرمانداران شرکت داشتند و فرماندار خود امیر سپاه بود این افراد در کنار فرماندار می‏بودند و او را در سازماندهی سپاه و فرماندهی آن کمک میکردند.[41] ترتیب فرماندهی در این جنگها به قرار زیر بود: امیر- همان فرماندار -، امیران آماده سازی، امیران اعشار، پرچمداران، سران قبائل.[42] همچنین پیشنهادات و دادخواهی‏های دسته جمعی مردم را این عرفا به نیابت از مردم به دست فرمانداران و یا دیگر افراد مسئول می‏رساندند و به نام آنان سخن گفته و از حقوقشان در نزد این مسئولان دفاع میکردند.[43]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

---------------------------------------------------

[1]- تاریخ طبری 5/580

[2]- تاریخ خلیفه بن خیاط ص200

[3]- نهج البلاغة، شرح محمد عبده، ص610

[4]- الادارة والنظام الاداری عند الامام علی ص161

[5]- نهج البلاغة شرح محمد عبده ص612

[6]- نهج البلاغة شرح محمد عبده ص613

[7]- منبع سابق

[8]- الادارة والنظام الاداری عند الامام علی ص265

[9]- نهج البلاغة شرح محمد عبده ص613

[10]-نهج البلاغة ص627

[11]-منبع پیشین.

[12]-الادارة والنظام الاداری عند الامام علی ص256

[13]- منهج الاعلام الاسلامی‏فی صلح الحدیبیه ص329

[14]- الولایة علی البلدان 37/2 به نقل از شرح نهج البلاغة.

[15]- الادارة والنظام الاداری عند الامام علی ص257

[16]- شرح نهج البلاغة ص627

[17]- شرح نهج البلاغه ص 615

-[18] الادارة والنظام الاداری ص258

[19]- الادارة والنظام ص262

[20]-شرح نهج البلاغة ص647

[21]- شرح نهج البلاغة ص617

[22]- پیشین 618 الادارة والنظام ص 258

[23]-تاریخ یعقوبی 2/203، الولایة علی البلدان 2/37

[24]-شرح نهج البلاغة ص616

[25]- الادارة والنظام الاداری ص266

[26]- رازی 24/189

[27]- الحکم التحاکم فی خطاب الوحی 2/593

[28]- شرح نهج البلاغة ص611

[29]- شرح نهج البلاغة ص620

[30]- الادارة والنظام الاداری ص263

[31]- پیشین.

[32] الادارة والنظام الاداری ص264

[33] نهج البلاغة ص615

[34]- جمع عریف و به معنی رئیس و مسئول دستهای از مردم. مترجم

[35]- سیره ابن هشام2/443.

[36]- الولایة علی البلدان2/106؛ تاریخ طبری5/87.

[37]- النظم الإسلامیة، صبحی صالح؛ الولایة علی البلدان2/106.

[38]- الأموال، قاسم بن سلام، ص345؛ الولایة علی البلدان2/106.

[39]- الولایة علی البلدان1/107.

[40]- همان2/107.

[41]- الحیاة الإجتماعیة و الإقتصادیة فی الکوفة، زبیدی، ص41.

[42]- تاریخ طبری به نقل از الولایة علی البلدان2/108.

[43]- العرافة و النقابة، فاروقی، ص61، 80، 86؛ الولایة علی البلدان2/108.