تاریخ چاپ :

2024 Dec 28

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

عبدالرحمن بن عوف؛ جهاد با جان و مال

کاروانی مبارک

مدینه تکان خورد و شن های روان به هوا برخاست و مردم صدای شتران را می شنیدند همه به کاروان شتر ها خیره شده بودند، مدتی گذشت اما باز هم قطار شتران تمام نمی‌شد، مردم از هم می پرسیدند این سروصدا و هیاهو چیست؟ خبر رسید که این کاروان قافله عبدالرحمن بن عوف است، کاروان از هفتصد شتر تشکیل می یافت که انواع کالا و غذا و دیگر نیازمندیهای مردم را بار داشت. وقتی عایشه پرسید این صدای چیست؟ به او گفته شد کاروان عبدالرحمن بن عوف است. هفتصد شتر از گندم و آرد و غذا، بر پشت دارند.

عایشه گفت: خداوند به آنچه در دنیا به او داده برکت بدهد،اما پاداش آخرت بزرگتر است من از پیامبر (صلی الله علیه وسلم)شنیدم که می گفت: عبدالرحمن بن عوف در حالی که به خود پیچیده و نشسته وارد بهشت خواهد شد.

و قبل از آمدن شتر های نر و ماده به عبدالرحمن بن عوف مژده بهشت داد و گفته ام المومنین که او را مژده بهشت داده بود به اطلاع عبدالرحمن بن عوف رسید، عبدالرحمن بن عوف چون این مژده را شنید خودش را شتابان نزد ام‌المومنین عایشه رساند و گفت: مادرم! آیا تو این را از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) شنیدی؟! ام‌المومنین عایشه (رضی الله عنها) گفت: بله.

عبدالرحمن بسیار خوشحال شد و از شادی در پوستش نمی‌گنجید و گفت: من ایستاده وارد بهشت می شوم پس تو را گواه می گیرم که تمام این کاروان شترها با بارشان در راه خدا صدقه می باشد.

این مژده به عنوان انگیزه و محرکی بود که عبدالرحمن بن عوف تمام مالش را در باقی مانده زندگی‌اش همواره در راه خدا صدقه کند، در روایت آمده است که او چهل هزار سکه طلا و چهل هزار نقره در راه خدا صدقه کرد و پانصد اسب در اختیار مجاهدین در راه خدا قرار داد ونیز هزار و پانصد شتر برای سواری مجاهدین در اختیارشان گذاشت. اما عبدالرحمن که به بهشت وعده داده شده بود چه کسی است؟

عبدالرحمن بن عوف چه کسی است؟

عبدالرحمن بن عوف یکی از ده نفر مژده داده شده به بهشت است و یکی از اعضای شورای شش نفره ای بود که عمربن خطاب (رضی الله عنه) برای خلافت بعد از خود انتخاب نموده است، و یکی از هشت نفری است که قبل از دیگران اسلام را پذیرفتند. در دوران جاهلیت اسمش عبد عمرو یا عبدالکعبه بود و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) او را عبدالرحمن نامید.

عبدالرحمن بن عوف ده سال بعد از عام‌الفیل در قبیله زهره بن کلاب به دنیا آمد، مادرش شفاء بنت عوف بود که نسبش به زهره بن کلاب می رسد. پدر و مادرش زهری هستند، مادرش به اسلام مشرف شد و هجرت کرد.

عبدالرحمن بر ادب و خوبی اخلاق تربیت شد او عربی اصیل و دارای اخلاق اصیل عربی بود، در کودکی از پرستش بتها دوری می کرد به مراسم لهو و موسیقی مکه شرکت نمی‌کرد، کتابهای سیرت او را اینگونه تعریف کرده‌اند: او دارای چهره ای زیبا، قد بلند، پوست نازک، سفید رنگ مایل به سرخی بود، موهای سر و ریشش را رنگ نمی‌زد قدم‌هایش کلفت و انگشتانش نیز چنین بودند در جنگ مجروح شد و بر اثر آن می لنگید .

عبدالرحمن بن عوف بدست ابوبکر(رضی الله عنه) مسلمان شد قبل از آنکه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به خانه ارقم بن ابی ارقم بیاید .

بعد از اینکه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به مسلمین اجازه هجرت به مدینه را داد، عبدالرحمن نیز از مکه هجرت کرد او پیشاپیش مهاجرینی که برای خدا مکه را ترک و به سوی مدینه هجرت می کردند، قرار داشت. در مدینه، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) میان او و سعدبن ربیع انصاری عقد برادری برقرار کرد، سعدبن ربیع به عبدالرحمن بن عوف گفت: ای عبدالرحمن بن عوف من از همه اهالی مدینه بیشتر مال دارم، من دوتا باغ و دوتا زن دارم؛ نگاه کن کدام باغ را بیشتر می پسندی تا آن را به تو بدهم و کدام زنم را بیشتر می پسندی تا من آن را طلاق بدهم و تو با او ازدواج کنی.

عبدالرحمن به برادر انصاری خود گفت: خداوند به خانواده و مالت برکت بدهد مرا به بازار راهنمایی کن تا کسب و کار کنم سعد بن ربیع او را به بازار راهنمایی کرد و عبدالرحمن تجارت را شروع کرد و از تجارت سود می‌برد و قسمتی از سودش را پس انداز می نمود چند روزی نگذشت تا اینکه پول ازدواج خود را پس انداز کرد و ازدواج نمود سپس خود را پیشاپیش پیامبر (صلی الله علیه وسلم) رساند در حالی که بوی خوشبویی و عطر از او به مشام می رسید. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به او گفت: چه شده عبدالرحمن؟ عبدالرحمن گفت: ازدواج کرده‌ام. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: به همسرت چه مهریه داده‌ای؟

عبدالرحمن گفت: به اندازه وزن یک هسته خرما به او طلا داده ام. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «ولیمه کن گرچه یک گوسفند باشد، خداوند در مالت برایت برکت بدهد».

عبدالرحمن می گوید: به برکت دعای پیامبر (صلی الله علیه وسلم) دنیا به من روی آورد طوری که اگر سنگی را از زمین بلند می کردم انتظار داشتم که زیرش طلا باشد.

کسی که با جان و مالش جهاد می کرد

عبدالرحمن بن عوف مجاهد بزرگی بود، در جنگ بدر حق جهاد در راه خدا را ادا کرد، دشمن خدا، عمیر بن عثمان بن کعب تمیمی را به قتل رساند. در جنگ احد همچنان ثابت قدم و پابرجا بود و هنگامی که مسلمانان شکست خورده و پا به فرار گذاشتند او در کنار پیامبر (صلی الله علیه وسلم) باقی ماند و مقاومت کرد.

بعد از اینکه جنگ به پایان رسید بیش از بیست زخم که بعضی خطرناک بودند بر بدنش نمایان بود.

این جهاد جانی او بود، اما جهاد مالی‌اش از حد گذشته بود، او وقتی از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) شنید که می خواهد لشکری را مجهز نماید و می‌گفت: «در راه خدا صدقه بدهید می خواهم لشکری را به جایی بفرستم» در این هنگام عبدالرحمن

پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود:« خداوند به آنچه بخشش کرده ای برکت بدهد و به آنچه برای خود باقی گذاشته ای برکت بدهد».

در غزوه تبوک دوان‌دوان به خانه‌اش رفت و چهار هزار درهم آماده کرد و گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) من چهار هزار درهم را به خدایم قرض می‌دهم و دو هزار را برای خانواده ام باقی گذاشتم.عبدالرحمن بن عوف دویست اوقیه طلا کمک کرد.

عمربن خطاب (رضی الله عنه) به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) گفت: به نظر من عبدالرحمن بن عوف مرتکب گناهی شده چون برای خانواده‌اش چیزی باقی نگذشته است، پیامبر از عبدالرحمن بن عوف پرسید: آیا برای خانواده‌ات چیزی باقی گذاشته‌ای ای عبدالرحمن؟ عبدالرحمن گفت: بله برای آنها بیشتر و بهتر از آنچه انفاق نموده ام گذاشته‌ام، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: چقدر گذاشته ای؟ عبدالرحمن بن عوف گفت: آنچه خداوند و پیامبرش از روزی و خوبی و پاداش وعده داده‌اند آن را برایشان گذاشته ام.

مقام بلند عبدالرحمن

خداوند می خواست عبدالرحمن بن عوف را اکرام کند، او نماز می خواند و پیش‌نماز مردم بود و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به او اقتدا کرده و پشت سر او نماز خواند. در جنگ تبوک وقت نماز فرا رسید و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در آن لحظه حضور نداشت، عبدالرحمن بن عوف پیش‌نماز مردم شد و نزدیک بود که رکعت اول تمام شود پیامبر (صلی الله علیه وسلم) سر رسید و به صف نماز گزاران پیوست عبدالرحمن خواست عقب بیاید اما پیامبر (صلی الله علیه وسلم) او را اشاره کرد که در جایش بماند و همچنان امام مردم در نماز باشد و عبدالرحمن نماز خواند و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) پشت سر او نماز را ادا کرد و به او در نماز اقتدا نمود .

وفات عبدالرحمن (رضی الله عنه)

عبدالرحمن بن عوف هنگام وفاتش تعداد زیادی از بردگانش را آزاد کرد و وصیّت کرد که به هر فردی از اهل بدر چهارصد دینار طلا بدهند و تعداد افرادی که آن بدری بودند صد نفر بود که هر یک چهارصد دینار گرفتند و نیز وصیت کرد به هر یک از همسران پیامبر مال زیادی بدهند.

عایشه گفت: خداوند او را از چشمه سلسبیل که در بهشت است بنوشاند.

او طلا و نقره زیادی از خود به جای گذاشت این همه مال و ثروت او را به فتنه مبتلا نکرده بود، جنازه اش را سعدبن ابی‌‌‌‌ وقاص دایی پیامبر به دوش گرفت و عثمان (رضی الله عنه) بر او نماز خواند و حضرت علی (رضی الله عنه) در جنازه اش شرکت و می گفت: او صفای دنیا و خوبی آن‌را دریافت و از کجی و انحراف دنیا دور بود.

رحمت خداوند بر عبدالرحمن بن عوف باد.


منبع:

ده یار بهشتی، نوشته: عبدالمنعم هاشمی، ترجمه: محمد گل گمشادزهی، انتشارات حرمین - ۱۳۸۲

برگرفته از: بیداری اسلامی

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com