|
تاریخ چاپ : |
2024 Dec 04 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
نهي اميرمؤمنان علي رضی الله عنه از ناسزاگويي به معاويه رضی الله عنه و لعن و نفرين شاميان، پس از جنگ صفين |
بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ صفين، روي داد و اهل عراق، در ميدان نبرد، پيروز شدند و صفوف شاميان، در هم ريخت؛ چنانچه در آستانهي شكست قرار گرفتند. آنجا بود كه قرآنها را بالاي نيزهها گرفتند و فرياد برآوردند: «كتاب خدا، ميان ما و شما حكم كند. مردم، در معرض نابودي قرار گرفتهاند؛ اگر مردم شام كشته شوند، براي مرزباني آن منطقه، چه كسي باقي ميماند؟ و اگر عراقيها كشته شوند، چه كسي، مرزهاي آنجا را حفظ خواهد كرد؟» مردم، همينكه قرآنها را ديدند، گفتند: «دعوت به كتاب خدا را ميپذيريم».[1] حَكَم قرار دادن كتاب خدا، بدون پافشاري بر تحويل قاتلان عثمان رضی الله عنه و نيز پذيرش آن از سوی یاران علی رضی الله عنه ، بدون تأكيد بر بيعت معاويه رضی الله عنه با علي رضی الله عنه ، نتيجهي تحولات صفين و پيشامدهايي بود كه در اين جنگ، بهوقوع پيوست. بهعبارتي اين جنگ، به زندگاني بسياري از مسلمانان، پايان داد، و همين امر، مسلمانان را بر آن داشت كه بدون هيچ قيد و شرطي، خواهان صلح و پايان جنگ شوند و اين، ضرورتي بود كه حفظ شوكت و توان امت، آن را ايجاب ميكرد و خود، بيانگر سرزندگي و بيداري امت اسلامي و نقش بهسزاي آن در تصميمگيريها و اتخاذ مواضع درست و بههنگام، ميباشد.[2] امير مؤمنان علي رضی الله عنه ، پيشنهاد صلح را پذيرفت و آن را فتح و پيروزي خود دانست و به كوفه بازگشت. از آن پس دولت اسلامي، قوت يافت و وحدت و يكپارچگي، جای اختلاف و تفرقه را گرفت و فتوحات اسلامي، از سر گرفته شد. امير مؤمنان، علي رضی الله عنه ، پس از پايان جنگ صفين، به ميان كشتهها رفت و در ميدان ايستاد و براي كشتههاي سپاه خويش و معاويه رضی الله عنه ، طلب آمرزش كرد.[3] يزيد بن اصم ميگويد: زماني كه ميان علي و معاويه رضياللهعنهما، صلح شد، علي رضی الله عنه ، به ميان كشتههاي سپاه خويش رفت و فرمود: «اينها، بهشتياند» و سپس به سوي كشتههاي لشكر معاويه رضی الله عنه رفت و گفت: «اينها، بهشتياند و اين مسأله، به من و معاويه برميگردد».[4] علي رضی الله عنه دربارهي كشتهشدگان صفين ميفرمود: «آنان، مؤمن و اهل ايمان هستند».[5] سخنان علي رضی الله عنه دربارهي كشتههاي صفين، از لحاظ محتوا، هيچ تفاوتي با سخنانش در مورد اهل جمل نداشت.[6] به علي رضی الله عنه خبر رسيد كه دو تن از يارانش، به اهل شام، دشنام ميدهند و آنان را نفرين ميكنند.؛ از اينرو به آندو پيام داد كه دست از اين كار بكشند. آن دو نزد علي رضی الله عنه آمدند و گفتند: «اي امير مؤمنان! مگر نه اينكه ما، برحقيم و ايشان، بر باطل؟» فرمود: «آري؛ سوگند به پروردگار كعبه كه چنين است». گفتند: «پس چرا ما را از نفرين و دشنامشان، باز ميداري؟» فرمود: «من، دوست ندارم كه شما، كسي را لعنت كنيد؛ بلكه بگوييد: بارخدايا! خون ما و ايشان را پايمال مكن و روابطمان با يكديگر را نيك بگردان و آنان را از انحرافشان، دور بدار تا حق و حقيقت، برايشان نمايان گردد و از لجاجت و سركشي، دستبردار شوند».[7] اينكه گفته شده: علي رضی الله عنه در قنوت، معاويه رضی الله عنه و يارانش را نفرين ميكرد و معاويه رضی الله عنه نيز در قنوت، علي، ابنعباس، حسن و حسين رضی الله عنهم را نفرين مينمود، از لحاظ سند، هيچ ثبوتي ندارد. در سند اين روايت، ابومخنف، يحيي بن لوط رافضي وجود دارد كه دروغگوست و رواياتش، معتبر نيست. علاوه بر اين در صحيحترين كتابهاي شيعه، از دشنام دادن صحابه رضی الله عنهم نهي شده است. چنانچه در نهجالبلاغه آمده است: «من، دوست ندارم كه شما، دشنامدهنده باشيد؛ البته اگر اعمالشان را نكوهش كنيد و به بيان وضعيتشان بپردازيد، اين كار، هم در گفتار بهتر است و هم قابل قبول ميباشد. به جاي دشنام دادن، بگوييد: بارخدايا! خون ما و ايشان را پايمال مكن و روابط ما و اينها با يكديگر را نيك بگردان».[8] به اذعان و تصريح صحيحترين كتابهاي شيعه از ديدگاه خودشان، دشنام دادن و تكفير صحابه رضی الله عنهم ، براي علي مرتضي رضی الله عنه قابل قبول نبوده است. حسن رضی الله عنه شاهد رويدادهاي آن زمان بود و از نزديك، موضع پدرش در قبال شاميان را مشاهده نمود. از اينرو با شناخت ديدگاه درست پدرش دربارهي ياران معاويه رضی الله عنه ، منشور اصلاحي خويش را خيلي خوب تنظيم كرد و با ژرفانديشي و آگاهي كامل و عميق از آموزهها و رهنمودهاي شرعي، مواضعي سنجيده، اتخاذ كرد و توفيق يافت به فضل خداوند، اقدامات اصلاحطلبانهي خويش را به سر منزل مقصود برساند.
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام ----------------------------------------------- [1]- تنزيه خال المؤمنين معاوية، ص36؛ بهنقل از تاريخ طبري. [2]- دراسة في تاريخ الخلفاء الأمويين، ص38. [3]- خلافة علي بن أبيطالب، ص250. [4]- مصنف ابن ابيشيبة (15/303) با سند حسن. [5]- تاريخ دمشق (1/331)؛ خلافة علي، ص251 [6]- خلافة علي، ص251؛ تنزيه خال المؤمنين، ص169. [7]- الأخبار الطوال، ص165؛ به نقل از: تحقيق مواقف الصحابة (2/232). [8]- نهجالبلاغه، ص323. |