تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

مفاهیم مدیریتی در سیره علی بن ابی طالب رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

1- تأکید بر عامل انسانی

امیر المؤمنین در نامهای بهیکی از کارداران خود نوشت: اما بعد، دهقانهای مردم شهر تو از تندخویی، قساوت، تحقیر و جفاکاریهای تو درباره آنان شکایت کردهاند.... پس إن شاء الله در کار آنان درشتی و نرمی‏را درهم آمیز و با آنان گاه با شدت و گاه با نرمش رفتار کن، برای آنان نزدیکی را با دور داشتن درهم بیامیز.[1] بنابراین بر رئیس و مسئول لازم است که به اوضاع روانی افراد تحت اداره و مدیرت خود توجه داشته باشد و استراتژی مدیریتی خود را بر اساس این واقعیت پایه ریزی کند و میان ضرورتها و اقتضائات ایجاد نظم و مدیریت و ضرورتها و اقتضائات واقعیت حال که حالات انسانی و روانی ایجاد میکنند توازن برقرار نماید. بنابراین خطاست که تئوری مدیریتی بر اساس قواعد سختگیرانه و ثابتی پایه ریزی شود که در آن عامل انسانی و تأثیر شرایط و موقعیتها رعایت نشود و انگار که مدیریت و ایجاد نظم اداری برای هر مؤسسه، سازمان، جنبش، حزب، جمعیت و یا باشگاهی فارغ و بدور از تأثیرات خارجی و داخلی به حرکت درمی‏آید.[2]

2- تخصص و دانایی محوری

در این مورد امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه  بر اهمییت این امر که فرد مسئول متخصص و دانا باشد تأکید دارند و معتقدند که اگر چنین خصوصیتی داشت اطاعت از او واجب و لازم است و در غیر این صورت اطاعت از او لازم نمی‏باشد. ایشان در این مورد می‏گویند: اطاعت شما از کسی که به خاطر جاهل بودن وی در اطاعت از او معذور نیستید واجب است.[3] اما اگر جاهل بود مردم تحت امر وی معذور هستند و اطاعت از فرد جاهل واجب نیست، زیرا چنین فردی آنان را به سوی هلاک و نیستی می‏برد. نیز می‏گویند: هیچ مخلوقی را با معصیت خالق نمیتوان اطاعت کرد، [4] و فرد نادان و ناآگاه عاقبت کارش به سوی معصیت و نافرمانی از خالق با انجام امر مخالف شرع است.[5]

3- رابطه بین رئیس و افراد تحت امر

تعیین این رابطه بر اساس سلسله مراتب اداری صورت نمی‏گیرد، بلکه مبنای ترسیم آن مصالح مشترک میان رئیس افراد تحت امر است. امیرالمؤمنین علی وقتی که فرماندار خود را روانه مصر کرد به او گفت: برخی از امور است که باید مستقیماً آنها را مورد بررسی یا اجرا قرار بدهی، از جمله: پاسخ مسائل کارگزاران در آن موقع که کاتبان تو ناتوان باشند، برآوردن نیازهای مردم که به تو ارجاع داده‏اند و دستیاران تو در برآوردن آن نیازها دلهره داشته باشند.[6] در اینجا ما در مقابل حالتی قرار داریم که سلسله مراتب اداری در آن بطور کامل ملغا شده است و اگر فرماندار نتوانست این کار را انجام دهد یکی از افراد مورد اعتماد خود را برای این کار برمی‏گزیند. ایشان می‏گویند: امور کسانی از این طبقه را که نمیتوانند به حضور تو برسند و مردم به آنان با تحقیر می‏نگرند و مردان چشمگیر آنان را پست می‏شمارند تحت نظر بگیر و برای رسیدگی به امور آنان کسانی‏ را معین کن که در نزد تو مورد اطمینان و اهل ترس از خدا و فروتن می‏باشند.[7] این سخن ایشان گذر آشکار از مدیریت بروکراتیکی است که بر اساس آن باید هر چیزی در ضمن سلسله مراتب اداری روی دهد و کسی حق الغای این سلسله مراتب را ندارد و هر کس آن را الغا نماید متعدی و قانون شکن به حساب می‏آید. سپس امیرالمؤمنین در بیان ضررهای تقید غیر مسؤولانه به سلسله مراتب اداری میگوید: زیرا اختفای زمامداران از رعیت نوعی وارد کردن فشار بر آنان و کم اطلاعی از امور حیات اجتماعی مردم است. غیاب زمامداران از مردم، زمامداران را از دانستن اموری که از آنان پوشیده است باز می‏دارد. در نتیجهاین امر بزرگ در نزد آنان کوچک شده و کوچک بزرگ می‏شود و زیبا زشت شده و زشت زیبا جلوه می‏کند و حق با باطل درهم می‏آمیزد.[8] اینها ضررهای سلسله مراتب اداری و تقید حرفهای و شغلی به آن می‏باشد. به تأخیر افتادن کارها در این سلسله طولانی و انتقال کارها از مسؤولان مختلف به همدیگر تا هنگام رسیدن آنها به دست مردم عادی- یعنی سلسله مراتبی که به دور از نظارت مستقیم رئیس و مدیر اصلی می‏باشد- بعضاً موجب تغییر و دگرگونی امور و و سرو ته شدن آنها می‏شود و در نتیجه چنان که علی بن أبیطالب می‏گویند موضوعات کوچک بزرگ شده و حق، باطل و نیک، زشت و زشت، نیک می‏گردد. این همان چالش و معضل نظامهای بروکرات می‏باشد، زیرا این نوع نظامها مبتنی بر سلسله مراتبی هستند که در طی آن مسائل و موضوعات رد و بدل می‏شوند و از اهداف و خود منحرف می‏شوند و راه چارهاین معضل همان است که علی بن أبیطالب بیان کرد و آن اینکه فرد مسؤول خود را از مردم مخفی نکند، زیرا مخفی شدن وی و عدم نظارت مستقیم وی بر امور، سبب تغییر تصمیمهای وی شده و یا موجب تغییر در اجرای آنها در بهترین وضعیت ممکن می‏گرددبه طوری که دیگر با اهداف مورد نظر از آنها به میزان زیادی فاصله می‏گیرد. کار و مأموریت اصلی رئیس، تنها دیدار با مرؤوسان نیست، بلکه بر وی لازم است تا فضای مناسب و مطمئنی را فراهم کند که در آن فضا فرد مرؤوس بتواند با آرامش و بدون ترس از چیزی مسائل و مشکلات خود را بیان نماید، زیرا هدف تنها دیدارهایی خشک و بی روح نیست، بلکه هدف از این دیدارها این است که فائدهای را در پی داشته باشند. بنابراین لازم است که فضای مناسبی برای این دیدارها ایجاد گردد. امیرالمؤمنین علی در این باره میگوید: برای نیازمندان که مراجعه آنان به توی ضروری است قسمتی از وقت خود را اختصاص بده که با شخص تو بطور مستقیم دیدار نمایند و برای آنان مجلس عمومی‏قرار بده که در آنجا به خدایی تواضع کنی که تو را آفریده است و در این ارتباط لشکریان و معاونانت مانند نگهبانان و پاسبانانت را از آنان دور گردان تا کسی از آن نیازمندان که با تو صحبت می‏کندبدون گرفتگی زبان سخنش را بگوید.[9] ایشان همچنین در نامهای به پسر عمویش قثم بن عباس میفرماید: از طرف تو برای مردم سفیری جز زبانت نباشد و مابین تو و مردم فاصلهای جز صورتت قرار مده.[10] نصوص دیگری هم وجود دارند که طبیعت رابطه رئیس و مرؤوس را مورد تأکید قرار می‏دهد و بیان می‏کند کهاین رابطه بر اساس وسائل و قید و بندهای اداری نیست، در صورت نیاز به صورت دیدار چهره به چهره نیز می‏باشد.[11]

 

4- مبارزه با جمود و انعطاف ناپذیری

برخی از تئوریهای مدیریتی و لوائح قانونی وجود دارند که سبب انعطاف ناپذیری و جمود و ضایع ساختن وقت و تلاش و حقوق افراد می‏شوند. هم چنین بسیاری از کارها هستند که اساساً در مورد انجام آنها کسی تأمل نمی‏کند، زیرا وقت زیادی را طلب میکنند و نمیتوان آن را در سلسله کارهای اداری قرار داد. به همین دلیل امیرالمؤمنین علی میگوید: هر کس از سستی اطاعت نماید حقوق را ضایع می‏سازد.[12]

 

5- نظارت هوشمندانه

نظارت در هر نظام اداری از اهمیت بالایی برخوردار است. امیر المؤمنین علی بن ابی طالب در اشاره بهاین امر مهم میفرماید: بازرسان مخفی از میان مردمانی که اهل صدق و وفا هستند بر آنان بگمار، زیرا تحت نظر قرار دادن پنهانی امور کارگزاران آنان را وادار به حفظ امانت و مدارا با رعیت می‏نماید.[13] بنابراین نظارت از دید ایشان وادار کردن و یاری دادن فرد مورد نظارت برای تداوم ادای امانت است. هم چنین لازم است که در نظارت از افرادی صادق و وفادار استفاده شود تا ارزیابی آنان عادلانه و بدور از تمایلات شخصی باشد. پس در این نگاه بازرسی و نظارت عاملی در جهت کمک به پیشرفت امور و واداشتن افراد به حرکت، جنبش و اخلاص در عمل است. قوانین سفت و سخت در تفکر مدیریتی امیرالمؤمنین علی وجودی ندارد، زیرا این قوانین مانع حرکت افراد در داخل سازمان شده و سبب اضاعه حقوق افراد می‏گردد.[14]

 

6- استخدام افراد بر اساس مراعات ضوابط نه بر اساس روابط شخصی

در این مورد امیرالمؤمنین در توصیه نامهای به والی خود بر مصر فرمود: «سپس در امور کارگزارانت نظر کن و آنان را با آزمایش- و تحقیق و کشف صلاحیت- به کار بگمار نه از روی بخشش بی علت و استبداد». بنابراین لازم است در مورد شخصی که برای کاری استخدام می‏شود آزمایشهای اولیهای انجام بگیرد و لازم است که زمامدار ملاکهای شخصی را در استخدام افراد یا ارتقای افراد به مناصب بالا لحاظ نکند. سپس ایشان می‏گویند: در حال کاتبانت نظر کن و بهترین آنان را برای امور خود انتخاب کن، [15] نه آن کسی را که به نزد تو محبوب تر و به خانواده ات نزدیک تر است. بنابراین روابط و عواطف شخصی مجالی در بکارگیری افراد ندارد، بلکه معیار حق است و این معیار خود با ویژگی دیگری که امانت داری می‏باشد ارتباط دارد.[16]

 

7- کنترل

در نامه امیرالمؤمنین علی بهاشعث بن قیس- کارگزار ایشان در آذربایجان- این مفهوم روشن می‏شود. ایشان به وی فرمودند: این کاری که بر آن هستی طعمهای برای تو نیست، بلکه امانتی است در گردن تو و تو زیر نظر کسی هستی که بالاتر از توست.[17] ایشان در این نامه، کار اداری و مدیریتی را یک امانت دانسته‏اند و بر مسؤول واجب است کهاین امانت را چنان که بوده است برگرداند و از آن محافظت نماید و در پیشگاه خدا در مورد ادای آن مسئولیت دارد. نیز در اعتراف به اهمیت سلسله مراتب کاری، او در مقابل مافوق خود مسئولیت دارد و این عاملی مهم از عوامل ایجاد کنترل می‏باشد که مانع مظاهر غفلت و لغزش و انحراف می‏شود.[18]

 

8- مشارکت در تصمیم گیری

با مطالعه دوباره نصوص امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  در مورد تشویق بر مشورت در می‏یابیم که هدف از این تشویق ایجاد میزانی از مشارکت در تصمیم گیریها و این امر است که تنها یک فرد در رأس تصمیم گیری نباشد، خواهاین فرد یک فرمانده نظامی‏یا یک مسؤول مالی و یا یک مدیر و یا مسئولی در دیگر میدانهای مختلف باشد، زیرا مشارکت در تصمیم گیری منجر به رسیدن به رأی درست می‏گردد، [19] مشارکت در واقع جمع کردن عقلها در یک جا و استفاده از آرا و نظریات افراد متخصص و مجرب است. بنابراین تصمیمی‏که در طی یک بحث شامل و کامل و رد و بدل کردن افکار استخراج شده و افراد بر آن اتفاق نظر میکنند به صواب و درستی نزدیک تر است.[20] همچنین مشورت موفقیت در کار را تضمین می‏کند. امیر المؤمنین علی رضی الله عنه  در این مورد میفرماید: مشورت کنید، زیرا موفقیت در مشورت است.[21] در این نص ایشان کیفیت و روش مشورت را برای ما مشخص نکردهاند، بلکهیک قاعده عام را در مقابل ما قرار داده‏اند و فوائد اجرای این قاعده را برای ما بیان کردهاند و هیچ میدان و عرصهای را از مشورت مستثنی نکردهاند و این بیانگر این نکته است که در هر عملی که انسان انجام می‏دهد انجام مشورت امری ضروری می‏باشد و اگر این کار مربوط به مجموعهای از افراد باشد ضرورت آن بیشتر می‏شود و اگر با دقت در این نص نگاه کنیم کهایشان در آن فرموده‏اند: «درستی یک نظر بستگی به گردش و تبادل افکار دارد»[22] اهمیت مناقشات و بحثهای شامل و شایع از طرف افراد متخصص برای دستیابی به تصمیم درست برای ما روشن می‏شود.[23]

 

9- انتخاب نیکوی کارکنان توسط زمامدار و تأمین مادی و معنوی کارکنان دولت

انتخاب نیکو راه را بر مشکلاتی که بعضاً در نتیجه ضعف کارمند یا عدم انسجام و هماهنگی با جو عمومی‏عارض می‏شود می‏بندد. با دقت در نامه امیر المؤمنین علی به مالک اشتر نخعی شرایط مهمی‏را مشاهده می‏کنیم کهایشان برای وی معین کرده بود تا در هنگام انتخاب کارکنان در مقابل خود قرار دهد. ایشان فرمودند: در امور کارگزارانت نظر کن و آنان را با آزمایش- و تحقیق و کشف صلاحیت- به کار بگمار نه از روی بخشش بی علت و استبداد، زیرا آنان مجموعهای از شعبه‏های ظلم و خیانتند. از میان مردم کسانی را برای کارگزاری انتخاب کن که تجربه و حیا دارند. از خاندانهای صالح و صاحب قدمهای مفید در اسلام و دارای سوابق شایسته می‏باشند، زیرا آنان دارای اخلاقی شریف تر و حیثیت و آبرویی صحیح تر می‏باشند و کمتر از دیگران خود را در پرتگاه طمعها قرار میدهند و دارای نظر رساتر در عواقب کارها می‏باشند.[24] اینها شرایط متعددی هستند که تنها محدود به کفایت و شایستگی لازم در کار نمی‏باشد، بلکه لازم است که جنبه‏های روانی و اجتماعی نیز در نظر گرفته شود تا دچار بلند پروازی نشده و اغراض و نیتهای او تغییر پیدا نکند. همچنین لازم است که رفتار و منش اجتماعی و توانایی وی در انطباق با محیط جدید اجتماعی در نظر گرفته شود. بعد از این است که مسئولیت والی و زمامدار آغاز می‏شود که در این مورد ایشان می‏فرمایند: عوامل و مواد معیشت آنان را فراوان نما، زیرا بهاین وسیله است که بر اصلاح نفس خود قدرت پیدا میکنند و از دست درازی به آنچه که از دولت یا مردم در زیر دست دارند بی نیاز می‏گردند و با این بی نیازی در آن هنگام که با امر تو مخالفت کنند و یا در امانت تو خیانت بورزند حجت تو بر آنان تمام است.[25] پس اگر آن شرایط در فردی از افراد وجود داشت و سپس از طرف مافوق آن رفتار و پاسخ و نیک را مشاهده کرد و مافوق به امور او رسیدگی کرد و نیازهایش را برطرف ساخت، این امر سبب می‏شود که وی کار خود را به درستی انجام دهد و تلاشش را برای پیشرفت ولایت یا مؤسسه محل اشتغال خود تداوم بخشد. ایشان در جای دیگری می‏گویند: در بذل مواردی که نیاز او را منتفی بسازد و احتیاج او را به سبب آن بذل، از مردم کم کند(برطرف نماید) مضایقه مکن و مقام او(قاضی) را در نزد خود چنان بالا ببر که هیچ یک از خواصت در آن مقام طمع نکنند.[26]

عواملی که مانع انحراف کارکنان رده بالا و سقوط آنان از طریق گرفتن رشوهیا خریداری شدن آنان با پول می‏شود عبارتند از:

1- امکانات مورد نیاز به آنان داده شود، بطوری که همه نیازهای آنان را برطرف نموده و آنان احساس بی نیازی نمایند.

2- از جایگاه زیبنده و برازندهای برخوردار باشند به طوری که در مورد کار و وظیفه خود احساس امنیت و آرامش نمایند. این مورد را امنیت شغلی می‏نامند.

کارمندی که زندگی مطمئن و آسودهای داشته و وضعیت کاری ثابتی داشته باشد چیز دیگری نمی‏خواهد. این شرط که کارمندان رده بالای دولت تأمین باشند، میتوان چنین شرطی را نیز در مورد مسئولان شرکتها و موسسات بزرگ و رهبران جنبشهای اسلامی‏قائل شد. این تضمین و تأمین کاملی است که بهترین افکار مدیریتی آنها را تضمین می‏کند و حتی نظام مدیریتی در ژاپن هم چنین آسایش و امنیتی را برای کارمند خود تأمین نمی‏کند، زیرا فرد کارمند حقوق معینی را دریافت می‏کند که بعضاً کفاف هزینهای او را نمی‏کند. پس در این صورت این فرد کارمند چکار کند؟ و گاهی نیاز او را وامی‏دارد که دست به انجام اعمال خلاف اخلاق بزند. اما در روش مدیریتی امیرالمؤمنین علی واجب است که فرد کارمند به قدری تأمین شود که بی نیاز گردد، یعنی فقط به دادن حقوق ماهیانه به او بسنده نشود، بلکه معیار تأمین نیاز او و در نتیجه فراهم کردن امنیت شغلی برای او باشد.[27] ایشان در این مورد فرموده‏اند: مقام او(قاضی) را در نزد خود چنان بالا ببر که هیچ یک از خواصت در آن مقام طمع نکنند.[28]

 

10- همراهی با افراد متخصص و بهره مندی از آنان

افراد با تجربه منبع شناخت واقعی می‏باشند و طبیعی است که شخص متعلم از صاحبان تجربه بیشتر از دانش آموختگان علوم نظری بهره می‏برد. به همین دلیل ژاپنیها هم از این قاعده بهره بردند و کارگاههای خود را تبدیل به دانشگاههایی کردند تا دانشجوی جدید از آنها بهره بگیرد و دانشجو در این دانشگاه تخصص را از افراد با سابقه و افراد با سابقه از افراد با سابقه تر از خود فرامی‏گرفتند. این قاعده نیز در کلام علی بن أبی طالب هم وارد شده و ایشان می‏فرمایند: بهترین مشاور تو افراد دانا و صاحب بصیرت، علما و افراد با تجربه و دوراندیش[29] و بهترین مشاورانت افراد با تجربه می‏باشند.[30] ایشان در مورد مصاحبت با علما و افراد با تجربه می‏گویند: بهترین مصاحبانت افراد عالم و بردبار می‏باشند.[31] این نصوص قواعدی هستند که هدف آنها آماده ساختن انسان مسلمان موفق در زندگی و در نتیجه بنای جامعهای است که متصف به صفت پیشرفت و ترقی مستمر باشد.[32]

 

11- مدیریت پدرانه

والی و زمامدار قبل از اینکه صاحب قدرت باشد، نقش یک پدر را دارد و رابطه و تعامل او با کارکنان خود مانند رابطه پدر با فرزندان خود است و چنان که پدر زحمت تربیت فرزندان خود را متحمل می‏شود، به همان شکل همه مسئولیت آماده ساختن کارکنان رده بالای دولت را متحمل می‏شود. ژاپنیها این موضوع را تجربه کردهاند و در سخن امیر المؤمنین علی هم مصداق آن را میتوان یافت، آنجا که در نامه خود به مالک بن أشتر او را در مورد کارکنانش توصیه کرده و میفرماید: سپس امور آنان را همان گونه تحت نظر گیر که پدر و مادر امور فرزند خود را زیر نظر می‏گیرند.[33] بنابراین بر شخص مسئول واجب است که با کارکنان خود چنان رفتار نماید که پدر با فرزند خود رفتار می‏کند، مواظب او باشد، اگر کار بدی کرد او را ببخشد و هرگاه او را تربیت کرد، مجازاتش تربیتی برای او باشد.

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

------------------------------------------------------

[1]- نهج البلاغة، ص539.

[2]- الإدارة و النظام الإداری عند الإمام علی، ص217.

[3]- نهج البلاغة، ص700.

[4]- همان701.

[5]- الإدارة و النظام الإداری عند الإمام علی، ص217.

[6]- نهج البلاغة، ص623.

[7]- همان621.

[8]- همان624.

[9]- همان622.

[10]- همان647.

[11]- الإدارة و النظام الإداری عند الإمام علی، ص218-219.

[12]- نهج البلاغة، ص714.

[13]- همان616.

[14]- الإدارة و النظام الإداری عند الإمام علی، ص221-222.

[15]- نهج البلاغة، ص618.

[16]- الإدارة و النظام الإداری عند الإمام علی، ص222.

[17]- نهج البلاغة، ص525.

[18]- الإدارة و النظام الإداری عند الإمام علی، ص223.

[19]- همان229.

[20]- همان.

[21]- همان.

[22]- همان.

[23]- همان.

[24]- نهج البلاغة، ص616.

[25]- همان.

[26]- همان615.

[27]- الإدارة و النظام الإداری، ص231.

[28]- نهج البلاغة، ص615.

[29]- الإدارة و النظام الإداری، ص234.

[30]- همان.

[31]- همان235.

[32]- همان.

[33]- نهج البلاغة، ص612؛ الإدارة و النظام الإداری، ص235.