تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

هجرت علی رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هنگام صبح علی  رضی الله عنه  از ازبستر خواب رسول خدا صلی الله علیه وسلم  بر خواست، وقتی که مشرکین او را دیدند یقین کردند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  نجات یافته ‌است، لذا از علی پرسیدند: رفیقت کجاست؟ گفت: نمی‌دانم، مگر من مراقب و نگهبان او بودم که ‌از من سؤال می‌کنید؟ شما به او دستور دادید بیرون رود، او هم رفته‌ است.قتی این پاسخ شجاعانه را شنیدند، ناراحت و شدند و به خشم آمدند و علی را زدند و به مسجد الحرام بردند و چند ساعتی نگهداشتند و سپس رها کردند.[1]

علی  رضی الله عنه  در حالی که مشکلات را به خاطر خدا تحمّل می‌کرد از نجات رسولالله صلی الله علیه وسلم  آن قدر خوشحال بود که تحمّل آزار و اذیّت دشمنان برایش گوارا بود. به همین دلیل سُست نشد و به کسی از محل رسولالله صلی الله علیه وسلم  چیزی نگفت و بعد از این طبق دستور پیامبرص در خیابانهای مکّه به دنبال صاحبان امانتها می‌گشت و امانتهایشان را تحویل می‌داد و بعد از سه شب که در مکّه گذراند و برگرداندن امانتها به مالکان، آماده‌ی هجرت شد و حرکت کرد تا به رسول خدا صلی الله علیه وسلم  ملحق شد[2].

 در مسیر هجرت به دلیل گرمای شدید علی  رضی الله عنه  روزها خود را پنهان می‌کرد و استراحت می‌کرد و شب حرکت می‌کرد و با توجّه به تاریکی شب و ترس از تنهایی و پیاده بودن، در حالی به مدینه رسید که پاهایش ورم کرده بود.[3]

آری! علی با تحمّل سختیهای سفر و بدون داشتن مرکب و سواری، در هوای گرم روز و تاریکی شبها، تنها و بدون همدم و مونس، مسیر هجرت را طی کرد و خودش را به رسولالله رساند، تا در کنار او با آرامش زندگی کند و با پای ورم کرده و دل لبریز از محبّت و شوق راه را طی کرد تا این که در قبیله بنی عمرو بن عوف به خانه‌ی کلثوم بن هدم رفت و این خآنهای بود که پیش از او پیامبر در آنجا پیاده شده بود.[4]

به این ترتیب هجرت علی با فداکاری و تحمّل مشکلات شجاعانه به پایان رسید. در مدّت کوتاه که علی در قباء بود، متوجه شد شخصی نیمه‌های شب به درب خانه زن مسلمانی بیوه می‌آمد و درب می‌زد، زن بیرون می‌رفت و چیزی از دست او می‌گرفت، بجاست این داستان را از زبان امیر المؤمنین علی بشنویم. روایت است که علی  رضی الله عنه  می‌گفت: از کار آن شخص مشکوک شدم، لذا از آن زن پرسیدم: این کیست که هر شب درب خانه‌ات را می‌زند و بیرون می‌شوی و چیزی از او می‌گیری؟ و تو مسلمانی و شوهر نداری؟! گفت: آن فردی که هر شب می‌آید سهل بن حنیف است که با خبر شده من زنی بی کس هستم، هر شب بُتهای قومش را می‌شکند و بجای هیزم برایم می‌آورد تا از آنها استفاده کنم.

(راوی می‌گوید: (همواره علی این کار سهل را از تمام خیرش بهتر و با ارزش تر می‌دانست، تا این که در عراق در کنارش وفات کرد[5]، اینجا صفت والای هوشیاری و آگاهی را ملاحظه می‌کنیم که در واقع باید هر مسلمانی به این صفت آراسته باشد و از حوادثی که در اطرافش اتّفاق می‌افتد غافل نباشد.

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

--------------------------------------------------------------

[1]- تاریخ طبری 374/2.

[2]- تاریخ طبری 374/2، البدایة و النهایة 335/7 و جولة تاریخیة /424.

[3]- الکامل فی التاریخ 106/2.

[4]- الطبقات الکبری 22/3، السیره‌ابن هشام 129/2 و ابن اسحاق بدون سند آورده و جولة تاریخیة /425.

[5]- محمد رسولالله، صادق عرجون 421/2.