تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

مرتد شدن بحريني‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مسلمان شدن اهل بحرين از اين قرار بود كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم علاء حضرمي رضی الله عنه را براي دعوت به نزد حاكم بحرين (منذر بن ساوي) فرستادند؛ منذر بن ساوي دعوت آن حضرت صلی الله علیه وسلم را پذيرفت و اسلام و عدالت را درميان بحريني‌ها گسترش داد. پاسخ منذر به دعوت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين بود: «من، در قدرتي كه به دست دارم، نگريستم و ديدم كه اين امر، فقط دنيوي است و چيزي از آخرت در خود ندارد؛ اما چون در دين شما نگاه كردم، آن را براي دنيا و آخرت يافتم. لذا چيزي مرا از پذيرش ديني كه در آن آسايش زندگاني و راحت مرگ است، بازنداشت. تا ديروز از كساني تعجب مي‌كردم كه به اين دين مي‌گروند و امروز از كساني در شگفتم كه اين دين را رد مي‌كنند( التراتيب الإدارية (1/19))

 

رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم رحلت كردند و پس از اندكي منذر نيز وفات نمود. با رحلت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و منذر بن ساوي، بحريني‌ها از دين برگشتند و منذر بن نعمان را به قدرت رساندند.

بحرين، باريكه‌اي از كرانه‌هاي خليج فارس است كه از قطيف تا عمان ادامه مي‌يابد و بخشي از بيابان‌هايش به آب دريا نزديك است. در قسمت بالايي بحرين، يمامه قرار دارد. البته تپه‌ماهورهايي در ميان بحرين و يمامه فاصله انداخته است.

مسلمانان بومي بحرين كه بر اسلام پايداري كردند، نقش زيادي در خاموش كردن فتنه‌ي ارتداد داشتند. جارود بن معلي، تأثير زيادي در اين پهنه ايفا كرد؛ وي، با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم مصاحبت نمود و پس از فراگيري آموزه‌هاي ديني به ميان قومش رفت و آنان را به اسلام فراخواند. با آن‌كه دعوتش پذيرفته شد، اما اندك زماني نگذشت كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم وفات نمودند. عبدالقيس از دين برگشتند و گفتند: اگر محمد، پيامبر بود كه نبايد مي‌مرد. اين خبر به جارود رسيد؛ وي، آن‌ها را جمع كرد و چنين فرمود: «اي مردم! من از شما چيزي مي‌پرسم كه انتظار دارم در صورتي كه پاسخش را مي‌دانيد، به من جواب دهيد و اگر نمي‌دانيد، پاسخي ندهيد.» عبدالقيس گفتند: «هر آن‌چه مي‌خواهي، بپرس.» جارود گفت: «آيا مي‌دانيد كه خداي متعال، پيش از محمد صلی الله علیه وسلم نيز پيامبراني فرستاده است؟» گفتند: آري. جارود افزود: «اين پيامبران را ديده‌ايد يا فقط مي‌دانيد كه پيش از محمد صلی الله علیه وسلم پيامبراني آمده‌اند‌؟» گفتند: «آن‌ها را نديده‌ايم و فقط از آمدنشان خبر داريم.» جارود رضی الله عنه پرسيد: «پس آن‌ها چه شده‌اند؟» پاسخ دادند: مرده‌اند. جارود رضی الله عنه گفت: «محمد صلی الله علیه وسلم نيز همانند آنان وفات كرده است و من گواهي مي‌دهم كه خدايي جز الله نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و فرستاده‌ي خدا است.» عبدالقيس گفتند: «ما نيز گواهي مي‌دهيم كه خدايي جز الله نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و فرستاده‌ي خدا است؛ تو نيز سرور و بهترين ما هستي.» بدين‌سان عبدالقيس به اسلام بازگشتند. دعوت جارود رضی الله عنه سبب شد تا قومش به اسلام بازگردند و بر اسلام پايداري كنند.

 خداي متعال، در دل جارود رضی الله عنه انداخت تا پيامبران گذشته را براي قومش مثال بزند كه از دنيا رفته‌اند و اين چنين، جارود رضی الله عنه غبار شك و دودلي را از دل‌هاي عبدالقيس زدود و آنان را قانع كرد كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نيز همانند پيامبران پيش از خود، از دنيا رحلت فرموده است. بله، اين چنين است كه جايگاه علم و دانش در توجيه اعتقاد و رفتار ديني مردم نمايان مي‌گردد و روشن مي‌شود كه برخورداري از دانش ديني به هنگام بروز فتنه، چقدر در روشن‌گري مؤثر است!( التاريخ الإسلامي(9/97))

 

مسلمانان جواثا بر اسلام پايداري كردند. آن‌گونه كه از روايت بخاري به نقل از ابن‌عباس رضي الله عنهما بر مي‌آيد، جواثا نخستين قريه‌اي است كه در زمان ظهور فتنه‌ي ارتداد، در آن نماز جمعه برپا شده است. مرتدها، جواثا را محاصره كردند. مسلمانان جواثا شديداً گرسنه شدند تا اين‌كه خداي متعال، آنان را از اين بحران رهانيد. گرسنگي به قدري بر مسلمانان غلبه كرد كه شخصي به نام عبدالله بن حذف از بني‌بكر بن كلاب، چنين اشعاري سرود:

 

ألا أبلـغ أبابكـر رســولاً و فتيــان المدينة أجمـعيـــنا

فهل لكم إلي قـوم كــرام قعـود في جواثا محصــــرينا

كأن دمـائهـم في كـل فج شعاع الشمس يغشي الناظرينا

توكلنا علي الرحمـــن إنا          وجدنا النصـر للمتـــــوكلينا

 

يعني: «به ابوبكر رضی الله عنه و تمام جوان‌مرداني كه در مدينه هستند، خبر بده كه آيا از حال قومي گرامي كه در جواثا فرونشسته و در محاصره‌اند، خبر داريد و كاري كرده‌ايد؟ حالشان، چنين است كه گويا خون‌هايشان در هر سو به‌سان پرتو خورشيد، براي بينندگان مي‌درخشد. با اين حال ما بر خداي رحمن توكل كرده‌ايم و صبر و شكيبايي را بهترين چيز براي متوكلان يافته‌ايم».

آری! مسلمانان جواثا بر حق پايداري كردند و به محاصره‌ي دشمن درآمدند و از شدت گرسنگي تا سر حد نابودي پيش رفتند. در شعر عبدالله بن حذف، ژرفاي ايمان اين مسلمانان و ميزان توكلشان به خداي متعال و اميد به نصرت و ياري الهي كاملاً مشهود است.

ابوبكر صديق رضی الله عنه لشكري را به فرماندهي علاء بن حضرمي رضی الله عنه به بحرين فرستاد. زماني كه علاء رضی الله عنه به بحرين نزديك شد، ثمامه بن اثال با جمع زيادي از قومش (بني‌سحم) به علاء رضی الله عنه پيوست. مسلمانان آن ديار، به خيزش بر ضد مرتدها فراخوانده شدند و جارود بن معلي رضی الله عنه نيز با تعدادي از افراد قبيله‌اش به لشكر اسلام پيوست و بدين‌سان لشكر انبوهي براي جنگ با مرتدها فراهم آمد و خداي متعال، مؤمنان را ياري رسانيد. از ديگر كساني كه در سركوب مرتدهاي بحرين، به علاء پيوستند، مي‌توان قيس بن عاصم منقري، عفيف بن منذر و مثني بن حارثه‌ي شيباني را نام برد.( الثابتون علي الإسلام، ص63)

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی

 

مرتد شدن بحريني‌ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مسلمان شدن اهل بحرين از اين قرار بود كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم علاء حضرمي رضی الله عنه را براي دعوت به نزد حاكم بحرين (منذر بن ساوي) فرستادند؛ منذر بن ساوي دعوت آن حضرت صلی الله علیه وسلم را پذيرفت و اسلام و عدالت را درميان بحريني‌ها گسترش داد. پاسخ منذر به دعوت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين بود: «من، در قدرتي كه به دست دارم، نگريستم و ديدم كه اين امر، فقط دنيوي است و چيزي از آخرت در خود ندارد؛ اما چون در دين شما نگاه كردم، آن را براي دنيا و آخرت يافتم. لذا چيزي مرا از پذيرش ديني كه در آن آسايش زندگاني و راحت مرگ است، بازنداشت. تا ديروز از كساني تعجب مي‌كردم كه به اين دين مي‌گروند و امروز از كساني در شگفتم كه اين دين را رد مي‌كنند( التراتيب الإدارية (1/19))

 

رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم رحلت كردند و پس از اندكي منذر نيز وفات نمود. با رحلت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و منذر بن ساوي، بحريني‌ها از دين برگشتند و منذر بن نعمان را به قدرت رساندند.

بحرين، باريكه‌اي از كرانه‌هاي خليج فارس است كه از قطيف تا عمان ادامه مي‌يابد و بخشي از بيابان‌هايش به آب دريا نزديك است. در قسمت بالايي بحرين، يمامه قرار دارد. البته تپه‌ماهورهايي در ميان بحرين و يمامه فاصله انداخته است.

مسلمانان بومي بحرين كه بر اسلام پايداري كردند، نقش زيادي در خاموش كردن فتنه‌ي ارتداد داشتند. جارود بن معلي، تأثير زيادي در اين پهنه ايفا كرد؛ وي، با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم مصاحبت نمود و پس از فراگيري آموزه‌هاي ديني به ميان قومش رفت و آنان را به اسلام فراخواند. با آن‌كه دعوتش پذيرفته شد، اما اندك زماني نگذشت كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم وفات نمودند. عبدالقيس از دين برگشتند و گفتند: اگر محمد، پيامبر بود كه نبايد مي‌مرد. اين خبر به جارود رسيد؛ وي، آن‌ها را جمع كرد و چنين فرمود: «اي مردم! من از شما چيزي مي‌پرسم كه انتظار دارم در صورتي كه پاسخش را مي‌دانيد، به من جواب دهيد و اگر نمي‌دانيد، پاسخي ندهيد.» عبدالقيس گفتند: «هر آن‌چه مي‌خواهي، بپرس.» جارود گفت: «آيا مي‌دانيد كه خداي متعال، پيش از محمد صلی الله علیه وسلم نيز پيامبراني فرستاده است؟» گفتند: آري. جارود افزود: «اين پيامبران را ديده‌ايد يا فقط مي‌دانيد كه پيش از محمد صلی الله علیه وسلم پيامبراني آمده‌اند‌؟» گفتند: «آن‌ها را نديده‌ايم و فقط از آمدنشان خبر داريم.» جارود رضی الله عنه پرسيد: «پس آن‌ها چه شده‌اند؟» پاسخ دادند: مرده‌اند. جارود رضی الله عنه گفت: «محمد صلی الله علیه وسلم نيز همانند آنان وفات كرده است و من گواهي مي‌دهم كه خدايي جز الله نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و فرستاده‌ي خدا است.» عبدالقيس گفتند: «ما نيز گواهي مي‌دهيم كه خدايي جز الله نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و فرستاده‌ي خدا است؛ تو نيز سرور و بهترين ما هستي.» بدين‌سان عبدالقيس به اسلام بازگشتند. دعوت جارود رضی الله عنه سبب شد تا قومش به اسلام بازگردند و بر اسلام پايداري كنند.

 خداي متعال، در دل جارود رضی الله عنه انداخت تا پيامبران گذشته را براي قومش مثال بزند كه از دنيا رفته‌اند و اين چنين، جارود رضی الله عنه غبار شك و دودلي را از دل‌هاي عبدالقيس زدود و آنان را قانع كرد كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نيز همانند پيامبران پيش از خود، از دنيا رحلت فرموده است. بله، اين چنين است كه جايگاه علم و دانش در توجيه اعتقاد و رفتار ديني مردم نمايان مي‌گردد و روشن مي‌شود كه برخورداري از دانش ديني به هنگام بروز فتنه، چقدر در روشن‌گري مؤثر است!( التاريخ الإسلامي(9/97))

 

مسلمانان جواثا بر اسلام پايداري كردند. آن‌گونه كه از روايت بخاري به نقل از ابن‌عباس رضي الله عنهما بر مي‌آيد، جواثا نخستين قريه‌اي است كه در زمان ظهور فتنه‌ي ارتداد، در آن نماز جمعه برپا شده است. مرتدها، جواثا را محاصره كردند. مسلمانان جواثا شديداً گرسنه شدند تا اين‌كه خداي متعال، آنان را از اين بحران رهانيد. گرسنگي به قدري بر مسلمانان غلبه كرد كه شخصي به نام عبدالله بن حذف از بني‌بكر بن كلاب، چنين اشعاري سرود:

 

ألا أبلـغ أبابكـر رســولاً و فتيــان المدينة أجمـعيـــنا

فهل لكم إلي قـوم كــرام قعـود في جواثا محصــــرينا

كأن دمـائهـم في كـل فج شعاع الشمس يغشي الناظرينا

توكلنا علي الرحمـــن إنا          وجدنا النصـر للمتـــــوكلينا

 

يعني: «به ابوبكر رضی الله عنه و تمام جوان‌مرداني كه در مدينه هستند، خبر بده كه آيا از حال قومي گرامي كه در جواثا فرونشسته و در محاصره‌اند، خبر داريد و كاري كرده‌ايد؟ حالشان، چنين است كه گويا خون‌هايشان در هر سو به‌سان پرتو خورشيد، براي بينندگان مي‌درخشد. با اين حال ما بر خداي رحمن توكل كرده‌ايم و صبر و شكيبايي را بهترين چيز براي متوكلان يافته‌ايم».

آری! مسلمانان جواثا بر حق پايداري كردند و به محاصره‌ي دشمن درآمدند و از شدت گرسنگي تا سر حد نابودي پيش رفتند. در شعر عبدالله بن حذف، ژرفاي ايمان اين مسلمانان و ميزان توكلشان به خداي متعال و اميد به نصرت و ياري الهي كاملاً مشهود است.

ابوبكر صديق رضی الله عنه لشكري را به فرماندهي علاء بن حضرمي رضی الله عنه به بحرين فرستاد. زماني كه علاء رضی الله عنه به بحرين نزديك شد، ثمامه بن اثال با جمع زيادي از قومش (بني‌سحم) به علاء رضی الله عنه پيوست. مسلمانان آن ديار، به خيزش بر ضد مرتدها فراخوانده شدند و جارود بن معلي رضی الله عنه نيز با تعدادي از افراد قبيله‌اش به لشكر اسلام پيوست و بدين‌سان لشكر انبوهي براي جنگ با مرتدها فراهم آمد و خداي متعال، مؤمنان را ياري رسانيد. از ديگر كساني كه در سركوب مرتدهاي بحرين، به علاء پيوستند، مي‌توان قيس بن عاصم منقري، عفيف بن منذر و مثني بن حارثه‌ي شيباني را نام برد.( الثابتون علي الإسلام، ص63)

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی

 

مرتد شدن بحريني‌ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مسلمان شدن اهل بحرين از اين قرار بود كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم علاء حضرمي رضی الله عنه را براي دعوت به نزد حاكم بحرين (منذر بن ساوي) فرستادند؛ منذر بن ساوي دعوت آن حضرت صلی الله علیه وسلم را پذيرفت و اسلام و عدالت را درميان بحريني‌ها گسترش داد. پاسخ منذر به دعوت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين بود: «من، در قدرتي كه به دست دارم، نگريستم و ديدم كه اين امر، فقط دنيوي است و چيزي از آخرت در خود ندارد؛ اما چون در دين شما نگاه كردم، آن را براي دنيا و آخرت يافتم. لذا چيزي مرا از پذيرش ديني كه در آن آسايش زندگاني و راحت مرگ است، بازنداشت. تا ديروز از كساني تعجب مي‌كردم كه به اين دين مي‌گروند و امروز از كساني در شگفتم كه اين دين را رد مي‌كنند( التراتيب الإدارية (1/19))

 

رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم رحلت كردند و پس از اندكي منذر نيز وفات نمود. با رحلت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و منذر بن ساوي، بحريني‌ها از دين برگشتند و منذر بن نعمان را به قدرت رساندند.

بحرين، باريكه‌اي از كرانه‌هاي خليج فارس است كه از قطيف تا عمان ادامه مي‌يابد و بخشي از بيابان‌هايش به آب دريا نزديك است. در قسمت بالايي بحرين، يمامه قرار دارد. البته تپه‌ماهورهايي در ميان بحرين و يمامه فاصله انداخته است.

مسلمانان بومي بحرين كه بر اسلام پايداري كردند، نقش زيادي در خاموش كردن فتنه‌ي ارتداد داشتند. جارود بن معلي، تأثير زيادي در اين پهنه ايفا كرد؛ وي، با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم مصاحبت نمود و پس از فراگيري آموزه‌هاي ديني به ميان قومش رفت و آنان را به اسلام فراخواند. با آن‌كه دعوتش پذيرفته شد، اما اندك زماني نگذشت كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم وفات نمودند. عبدالقيس از دين برگشتند و گفتند: اگر محمد، پيامبر بود كه نبايد مي‌مرد. اين خبر به جارود رسيد؛ وي، آن‌ها را جمع كرد و چنين فرمود: «اي مردم! من از شما چيزي مي‌پرسم كه انتظار دارم در صورتي كه پاسخش را مي‌دانيد، به من جواب دهيد و اگر نمي‌دانيد، پاسخي ندهيد.» عبدالقيس گفتند: «هر آن‌چه مي‌خواهي، بپرس.» جارود گفت: «آيا مي‌دانيد كه خداي متعال، پيش از محمد صلی الله علیه وسلم نيز پيامبراني فرستاده است؟» گفتند: آري. جارود افزود: «اين پيامبران را ديده‌ايد يا فقط مي‌دانيد كه پيش از محمد صلی الله علیه وسلم پيامبراني آمده‌اند‌؟» گفتند: «آن‌ها را نديده‌ايم و فقط از آمدنشان خبر داريم.» جارود رضی الله عنه پرسيد: «پس آن‌ها چه شده‌اند؟» پاسخ دادند: مرده‌اند. جارود رضی الله عنه گفت: «محمد صلی الله علیه وسلم نيز همانند آنان وفات كرده است و من گواهي مي‌دهم كه خدايي جز الله نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و فرستاده‌ي خدا است.» عبدالقيس گفتند: «ما نيز گواهي مي‌دهيم كه خدايي جز الله نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و فرستاده‌ي خدا است؛ تو نيز سرور و بهترين ما هستي.» بدين‌سان عبدالقيس به اسلام بازگشتند. دعوت جارود رضی الله عنه سبب شد تا قومش به اسلام بازگردند و بر اسلام پايداري كنند.

 خداي متعال، در دل جارود رضی الله عنه انداخت تا پيامبران گذشته را براي قومش مثال بزند كه از دنيا رفته‌اند و اين چنين، جارود رضی الله عنه غبار شك و دودلي را از دل‌هاي عبدالقيس زدود و آنان را قانع كرد كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نيز همانند پيامبران پيش از خود، از دنيا رحلت فرموده است. بله، اين چنين است كه جايگاه علم و دانش در توجيه اعتقاد و رفتار ديني مردم نمايان مي‌گردد و روشن مي‌شود كه برخورداري از دانش ديني به هنگام بروز فتنه، چقدر در روشن‌گري مؤثر است!( التاريخ الإسلامي(9/97))

 

مسلمانان جواثا بر اسلام پايداري كردند. آن‌گونه كه از روايت بخاري به نقل از ابن‌عباس رضي الله عنهما بر مي‌آيد، جواثا نخستين قريه‌اي است كه در زمان ظهور فتنه‌ي ارتداد، در آن نماز جمعه برپا شده است. مرتدها، جواثا را محاصره كردند. مسلمانان جواثا شديداً گرسنه شدند تا اين‌كه خداي متعال، آنان را از اين بحران رهانيد. گرسنگي به قدري بر مسلمانان غلبه كرد كه شخصي به نام عبدالله بن حذف از بني‌بكر بن كلاب، چنين اشعاري سرود:

 

ألا أبلـغ أبابكـر رســولاً و فتيــان المدينة أجمـعيـــنا

فهل لكم إلي قـوم كــرام قعـود في جواثا محصــــرينا

كأن دمـائهـم في كـل فج شعاع الشمس يغشي الناظرينا

توكلنا علي الرحمـــن إنا          وجدنا النصـر للمتـــــوكلينا

 

يعني: «به ابوبكر رضی الله عنه و تمام جوان‌مرداني كه در مدينه هستند، خبر بده كه آيا از حال قومي گرامي كه در جواثا فرونشسته و در محاصره‌اند، خبر داريد و كاري كرده‌ايد؟ حالشان، چنين است كه گويا خون‌هايشان در هر سو به‌سان پرتو خورشيد، براي بينندگان مي‌درخشد. با اين حال ما بر خداي رحمن توكل كرده‌ايم و صبر و شكيبايي را بهترين چيز براي متوكلان يافته‌ايم».

آری! مسلمانان جواثا بر حق پايداري كردند و به محاصره‌ي دشمن درآمدند و از شدت گرسنگي تا سر حد نابودي پيش رفتند. در شعر عبدالله بن حذف، ژرفاي ايمان اين مسلمانان و ميزان توكلشان به خداي متعال و اميد به نصرت و ياري الهي كاملاً مشهود است.

ابوبكر صديق رضی الله عنه لشكري را به فرماندهي علاء بن حضرمي رضی الله عنه به بحرين فرستاد. زماني كه علاء رضی الله عنه به بحرين نزديك شد، ثمامه بن اثال با جمع زيادي از قومش (بني‌سحم) به علاء رضی الله عنه پيوست. مسلمانان آن ديار، به خيزش بر ضد مرتدها فراخوانده شدند و جارود بن معلي رضی الله عنه نيز با تعدادي از افراد قبيله‌اش به لشكر اسلام پيوست و بدين‌سان لشكر انبوهي براي جنگ با مرتدها فراهم آمد و خداي متعال، مؤمنان را ياري رسانيد. از ديگر كساني كه در سركوب مرتدهاي بحرين، به علاء پيوستند، مي‌توان قيس بن عاصم منقري، عفيف بن منذر و مثني بن حارثه‌ي شيباني را نام برد.( الثابتون علي الإسلام، ص63)

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com