تاریخ چاپ :

2024 Jul 27

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

علي در نمازها به ‌ابوبكر اقتدا کرده و هدايا را از او قبول مي‌كرد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ترديدي نيست كه علي رضی الله عنه  به خلافت ابوبكر رضی الله عنه  راضي و خشنود بود، در رابطه با حوادثي كه پيش مي‌آمد مشاركت داشت، هديه‌ها را از او قبول می‌كرد، در صورت نياز به ‌او شكايت مي‌كرد، پشت سرش نماز مي‌خواند، دوست دار او بود و از كسي كه نسبت به ‌او بغض و كينه داشت، متنفر بود.[1] اين واقعيت را بزرگترين دشمن خلفاي راشدين و اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم  و پيروان و تابعان حقيقي‌شان پذيرفته و به ‌آن اعتراف كرده‌ است. [2]‌يعقوبي، رافضي غالي و افراطی در تاريخش دوران خلافت صديق را ذكر مي‌كند و مي‌گويد: ابوبكر خواست با رومیان جهاد كند، با صحابه رایزنی كرد، برخي مشورت دادند كه با روميان جهاد شود و برخي گفتند: حالا وقتش نيست، بنابراين با علي بن ابي طالب مشورت كرد، نظر علي رضی الله عنه  اين بود كه با روميان جهاد شود، پرسيد: آيا اگر با آنان جهاد كنم پيروز مي‌شوم؟ علي رضی الله عنه  گفت: به تو مژده خير داده شده ‌است، بعد از اين ابوبكر رضی الله عنه  براي ايراد سخنراني بر منبر رفت و دستور داد براي جهاد با روميان آماده شوند. در روايتي ديگر آمده: ابوبکر رضی الله عنه  گفت: چگونه و از جانب چه کسی بشارت داده شده‌ام؟ علی  رضی الله عنه گفت: از سوی رسول خدا، من خودم این بشارت را از او شنیدم. ابوبکر گفت: با اين بشارتي كه‌ از رسولالله صلی الله علیه وسلم  دادي، مرا خوشحال كردي! خداوند تو را خوشحال كند! [3]، ‌يعقوبي مي‌نويسد: از جمله كساني كه مردم در دوران خلافت ابوبكر صديق از آنان فقه یاد مي‌گرفتند، علي ابن ابي طالب، عمر بن خطاب، معاذ بن جبل، ابي بن كعب، زيد بن ثابت و عبدالله بن مسعود بوده ‌است.[4] ابوبكر، علي را بر تمام اصحابش ترجيح مي‌داد و مقدم مي‌دانست، دليلش روشن است كه‌ آن بزرگواران با ‌يكديگر رابطه نزديكي داشته‌اند و علي را در مشورتها و قضاوتها مقدم مي‌دانستند. لذا وقتي خالد بن وليد به ‌ابوبكر نوشت كه در‌ يكي از مناطق عرب نشين مردي است كه همانند زن مورد استفاده‌ي جنسي قرار می‌گيرد (با او لواط می‌كنند)، ابوبكر اصحاب رسولالله صلی الله علیه وسلم  را براي نظر خواهي جمع كرد و علي نيز در ميانشان بود، علي گفت: اين گناهي است كه هيچ ملّتي به ‌آن مبتلا نبوده‌ به جز امّت لوط عليه‌السلام و خداوند آنها را با عذابي هلاك كرد كه مي‌دانيد، به نظر من اين مرد را با آتش بسوزان، در نتيجه ‌اصحاب رسولالله صلی الله علیه وسلم  به توافق رسيدند كه ‌آن فرد را با آتش بسوزانند و ابوبكر دستور داد كه ‌آن مرد را بسوزانند.[5]

علي از دستورات ابوبكر اطاعت مي‌كرد، آن گاه كه هیئت اعزامی‌از كفار به مدينه ‌آمدند و ديدند مسلمانان به دليل كثرت حضور در ميادين جهاد براي نابودي مرتدان و سركشان و طغيانگران در مدينه كم و ضعيف شده‌اند، ابوبكر احساس كرد پايتخت دولت اسلامی‌در خطر است و دستور داد بر سر تمام راههاي ورودي مدينه به صورت گروهي نگهباني دهند، به علي، زبير، طلحه و عبدالله بن مسعود دستور داد بر اين دسته‌هاي نگهباني نظارت داشته باشند و به همين حال باقي ماندند تا در امان بمانند و امنيّت پايتخت دولت اسلامی‌حفظ شود.[6] به دليل رابطه عاطفي، دوستي و تعاملي كه بين علي - سردار اهل بيت و پدر دو سبط (نوه) رسولالله صلی الله علیه وسلم  - و ابوبكر و ديگر اصحاب بوده ‌است، توافق و همكاري كاملي با هم داشتند، هديه‌ها و بخشش‌هايي كه در ميان برادران و دوستان رواج دارد، از همدیگر قبول مي‌كردند و علي كنيزكي به نام صهباء را كه در جنگ عين التمر اسير شده بود، از ابوبكر قبول كرد و دو فرزند علي به نامهاي عمر و رقيه ‌از اوست.[7] ابوبكر صديق خوله دختر جعفر بن قيس را كه با اسيران جنگ ‌يمامه ‌اسير شده بود، به علي بخشيد كه با فضيلت‌ترين فرزند بعد از حسن و حسين ‌يعني محمد حنفيه‌ از او متولّد شده و خوله كه ‌از اسيران مرتد بود، پسرش به نام همان بني‌حنیفه شهرت‌ يافت، به همين علّت او را محمد بن حنفيه مي‌گويند.[8]

امام جويني درباره‌ی بيعت صحابه با ابوبكر رضی الله عنه  مي‌گويد: آنان (صحابه) از ابوبكر بيش‌تر از پدرشان اطاعت مي‌كردند و علي رضی الله عنه  از ابوبكر صديق رضی الله عنه  اطاعت مي‌كرد و در حضور همه و در ملأ عام با ابوبكر بيعت كرد و در جنگ بني حنيفه تحت فرمان ابوبكر حضور داشت.[9]

در روايات متعددي آمده كه علي و فرزندانش بخشش‌هاي مالي و خمس اموال غنيمت را از ابوبكر صديق مي‌پذيرفتند و در دوران خلافت ابوبكر، علي تقسيم كننده و متولي 5/1 مال غنيمت (خمس) بود و اين اموال به دست علي رضی الله عنه  بود و بعد از او در دست حسن و بعد به دست حسين و سپس به دست حسن بن حسن و سپس به دست زيد بن حسن بود.[10] علي رضی الله عنه  نمازها را در مسجد پشت سر ابوبكر صديق اداء مي‌كرد، به ‌امامتش راضي بود و موافق بودن و سازگاريش را با او آشكار مي‌نمود.[11]

علي برخي از احاديث رسولالله صلی الله علیه وسلم  را از ابوبكر روايت كرده ‌است، از اسماء بن حكيم فزاري روايت است: شنيدم مي‌گويد: هرگاه‌از رسولالله صلی الله علیه وسلم  حديثي (علمي) مي‌شنيدم، خداوند مرا با آن سودمند و نافع مي‌گردانيد و هرگاه ‌از كسي ديگر مي‌شنيدم، او را سوگند مي‌دادم كه آیا ‌از پيامبر شنيدي؟ وقتي قسم مي‌خورد حرفش را قبول می‌كردم و ابوبكر رضی الله عنه  به من حديث می‌گفت –ابوبكر راست می‌گفت – گفت: شنيدم رسولالله صلی الله علیه وسلم  مي‌گويد: «ما من عبد مسلم‌ يذنب ذنباً ثم‌ يتوضأ فيحسن الوضوء ثمّ‌ يصلي ركعتين ثم‌ يستغفر الله ‌الا غفر الله له»: (هيچ بنده‌ي مسلماني نيست كه گناهي بكند و سپس به نحو احسن وضوء گيرد و دو ركعت نماز به جا آورد، سپس از خداوند متعال طلب مغفرت كند، مگر اين كه خداوند گناهش را مورد مغفرت قرار می‌دهد و مي‌بخشد). بعد از اين كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم  وفات یافت، صحابه درباره‌ي محل دفن ايشان اختلاف كردند، برخي گفتند: او را در قبرستان بقيع دفن كنيد و كساني گفتند: در محل جنازه‌ها دفن كنيد، عده‌اي گفتند: او را در محل ديد اصحابش دفن كنيد، ابوبكر گفت: بيرون رويد كه بلند كردن صدا در برابر پيامبري چه زنده و چه مرده، شايسته نيست، علي گفت: «ابوبكر در آن چه می‌گوید، امانت دار است». ابوبكر رضی الله عنه  گفت: «تا آنجا که می‌دانم رسولالله صلی الله علیه وسلم  فرمود: هر پيامبری وفات یافت او را در همانجايي كه وفات كرده، دفن می‌كنند».[12]

علي رضی الله عنه  می‌گويد: ابوبكر با جمع آوري قرآن، پاداش بزرگي از آن خود كرده‌ است، عبد خير روايت مي‌كند كه شنيدم علي مي‌گويد: « در خصوص قرآن، در میان همه مردم پاداش و اجر ابوبكر بيشتر است، او اوّلين كسي است كه قرآن را در ‌يك مصحف جمع آوري كرد.

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

--------------------------------------------------------------------------

[1]- الشيعة و أهل البيت، احسان الهي /69

[2]- الشيعة و اهل البيت، /69

[3]- تاريخ‌يعقوبي 2/132-133 به نقل از الشيعه و اهل بيت /70.

[4]- منبع سابق.

[5]- المغني و الشرح الكبير 12/220 المختصر من كتاب الموافقه /51.

[6]- تاريخ طبري 4/64، الشيعة واهل البيت /71

[7]- الطبقات 3/20، البدایة و النهایة7/331-333

[8]- الطبقات 3/20

[9]- الارشاد جويني /4421 به نقل از اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني العشريه، قفاري 1/85.

[10]- الشيعه و اهل بيت /72

[11]- منبع سابق.

[12]- مسند احمد 1/8 إسناد آن ضعيف است، احمد شاكر و ابن حجر گويد: إسناد آن صحيح امّا موقوف است، الفتح 1/631.