تاریخ چاپ :

2024 Nov 27

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

پارسايي و تقواي اميرمؤمنان علی رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

علي  رضی الله عنه  در طول زندگي با قرآن و ملازمت با پیامبر صلی الله علیه وسلم  امين و همراهي با صحابه ي كرام و از تفكّر در اين حقيقت که دنيا سراي ابدي نيست، فهميده بود كه دنيا ميدان آزمايش و امتحان است، بدون ترديد علي بر قرآن تربيت یافته بود و اين سخن كه برگرفته ‌از آيات مربوط به مباحث دنيا و آخرت است حكايت از آن دارد كه دنيا حقیر و فرومایه و از بين رفتني و فناپذير است و به آياتي نيز اشاره دارد كه زندگي آخرت و ارزش و دوام آن بر دنیا ترجيح داده شده‌است، خداوند متعال می‌فرمايد:

« وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا (45) الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» (کهف/45-46).

 (اي پيغمبر! ) براي آنان (كه به دارائي دنيا مي‌نازند و به اولاد و اموال مي‌بالند) مثال زندگي دنيا را بيان كن كه همچون آبي است كه ‌از (ابر) آسمان فرو مي‌فرستيم. سپس گياهان زمين از آن (سيراب مي‌گردند و به سبب آن رشد و نمو مي‌كنند و) تنگاتنگ و تودرتو مي‌شوند. (عطر گل و ريحان با آواز پرندگان درهم مي‌آميزد و رقص گلزار و چمنزار در مي‌گيرد.لي اين صحنه دل‌انگيز ديري نمي‌پايد و باد خزان وزان مي‌گردد و گياهان سرسبز و خندان، زرد رنگ و) سپس خشك و پرپر مي‌شوند و بادها آنها را (در اينجا و آنجا) پخش و پراكنده مي‌سازند! (آري! داشتن را نداشتن و بهار زندگي را خزان در پي است، پس چه جاي نازيدن به وي است. اين خدا است كه نعمت و حيات مي‌دهد و هر وقت كه بخواهد نعمت و حيات را بازپس مي‌گيرد) و خدا بر هر چيزي توانا بوده (و هست). دارائي و فرزندان، زينت زندگي دنيايند (و زوال‌پذير و گذرايند). امّا اعمال شايسته‌اي كه نتايج آنها جاودآنهاست، بهترين پاداش را در پيشگاه پروردگارت دارد و بهترين اميد و آرزو است.

 علي  رضی الله عنه  تحت تربيت آگاهترين مخلوقات، پیامبر صلی الله علیه وسلم  که خوب دنیا و ارزش آن را شناخته بود، دنيا را شناخته بود، پيامبري كه می‌فرمايد: «لو كانت الدّنيا تعدل عندالله جناح بعوضة ما سقي كافراً منها شربة ماء»[1]: (اگر دنيا در نزد الله به اندازه‌ي بال پشه‌اي ارزش می‌داشت، هيچ كافري را از دنيا جرعه ‌آبي نمی‌داد) و می‌فرمايد: «ما الدنيا في الآخرة إلا مثل ما‌يجعل أحدكم أصبعه في اليّم فلينظر بما ترجع»[2]: (ارزش دنيا در برابر آخرت چيزي نيست مگر به اندازه‌ي اين كه‌ يكي از شما انگشتش را داخل دريا مي‌كند و بيرون می‌آورد، چه قدر از دريا برداشته ‌است) و می‌فرمايد: «الدّنيا سجن المؤمن و جنة الكافر[3]»: (دنيا زندان مسلمان و بهشت كافر است).

اميرمؤمنان تحت تأثیر تربیّت قرآني و نبوي، از صادق‌ترين نمونه‌هايی بود که با تربيت پیامبر صلی الله علیه وسلم  پاک و آراسته بود همانگونه که خداوند می‌فرمايد:

« كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آَيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ » (بقره/151).

و همچنين (براي تكميل نعمت خود بر شما) پيغمبري را از خودتان در ميانتان برانگيختم كه آيات (قرآن) ما را بر شما فرو مي‌خواند (و نشانه‌هاي وحدانيّت و عظمت خدا را در گستره جهان به شما مي‌نماياند) و شما را پاكيزه مي‌دارد (از رذائلي همچون زنده‌ بگور كردن دختران و خونريزيها و كشتن فرزندان از ترس فقر و فاقه و غيره. با كاشتن نهال فضائل در اندرونتان، شما را سرور و سرمشق ديگران مي‌سازد) و به شما كتاب (قرآن) و حكمت (اسرار و منافع احكام) را مي‌آموزد (تا با حفظ نظم و لفظ قرآن و بهره‌مندي از نور آن، به زندگي خويش حيات و تحرّك بخشيد و با استفاده‌ از سنّت عملي و سيرت نبوي، به احكام شريعت آشنا گرديد). به شما (به همراه كتاب و حكمت) چيزي‌ ياد مي‌دهد كه نمي‌توانستيد آن را بياموزيد (چون وسيله‌ آموزش آن، انديشه و نگاه نيست، بلكه بايد از راه وحي آموخته شود. همانند اخبار عالم غيب و اشارات علمی‌و بيان سرگذشت پيغمبران و احوال پيشينيان، كه نه تنها براي اعراب بلكه براي اهل كتاب نيز مجهول بود).

به همين دليل ملاحظه می‌شود كه علي  رضی الله عنه  بهترين مثال زُهد و پارسایی را ‌يادآور می‌شود، اینک به ذکر برخی از موضعگيري‌ها و سخنان شگفت انگيز علي می‌پردازیم:

1- دينار و درهم‌ها! كسي غير از من را فريب دهيد

علي بن ربيعه وابلی روايت می‌كنند كه ‌ابن نباح نزد علي آمد و گفت: اي اميرمؤمنان! بيت المال مسلمانان پر از دينار و درهم شده‌ است؟ علي گفت: الله‌اكبر! و با تكيه به ابن نباح بلند شد و رفت و در كنار اموال بيت المال ايستاد و گفت:

هذا جَنَاىَ خياره فيه               وكل جَانٍ‌يده‌الى فيه

اين انباشته‌اي از طلا و نقره در اختيار من است بهترين نوع آنهاست،

 و هر جنايت كاري هم دستش فقط تا دهنش می‌رسد.

اي پسر نباح! مردم كوفه را جمع كن، گويد: مردم را صدا زدند و تمام آن چه در بيت المال بود، تقسيم كرد و می‌گفت: اي دينارها و اي درهم‌ها كسي غير از من را فريب دهيد، بگير! بگير! ، تا اين كه هيچ دينار و درهمی‌در آن نماند و سپس دستور داد آن را جارو زدند و در آن دو ركعت نماز خواند.

در روايتي ديگر ابونعيم از مجمع تيمی ‌روايت مي‌كند: علي بيت المال را جارو می‌زد و نماز می‌خواند و آن را محل سجده و نماز براي خود، قرار داده بود، به اميد اين كه روز قيامت برايش گواهي دهد.

اين مثالی بلیغ است از بلند همّتی علی  رضی الله عنه  در مقابل کالا و بهره‌های فنا پذیر و نابود شدنی دنیا و نشان می‌دهد که خود را از این چیزها بی نیاز دانسته، هيچ گاه وابستگي به آنها نداشت، چون بيت المال پر از طلا و نقره شده بود و اميرمؤمنان طوری به آن نگاه نکرد که شگفت زده شود و فریب آن را بخورد و حتي وقتي مسئول بيت المال خبر از پر شدن آن می‌دهد، می‌گويد: «الله‌اكبر! » مفهوم اين واكنش سيدنا علي اين است كه‌ اگر مردم دنيا را بزرگ و مهم می‌بينند، امّا حقيقت اين است كه‌ الله ‌از دنيا و هر چيزی بزرگتر است و تا زماني كه فرد مسلمان معتقد است كه «الله» از هر كس و هر چيز بزرگتر است، چرا خودش را به چيزي كه كوچكتر و بي‌ارزش‌تر است، وابسته و محتاج بداند؟!

در واقع اين فهم عالی آن شخصيت بزرگ است كه با گفتن «الله‌اكبر»، بي ارزشي و كوچكي دنيا را به كساني كه عملاً فريب دنيا و زينب و كارها آن را خوردند و فراموش كرده‌اند كه ‌الله ‌از همه كس و همه چيز بزرگتر است هشدار می‌دهد كه خداوند از همه كس و همه چيز بزرگتر است و اين فهم دقيقي است كه مؤمنان روشن دل آن را درك می‌كنند و در نتيجه: به همان صورتي كه خداوند در قلب و باورش از هر چيز مهمتر و بزرگتر است، دنيا و آن چه در آن است از هر چيز بي ارزش تر است و در تلاش آن خواهد بود كه مال حلال به دست آورد و در راه خدا مصرف كند و هر اندازه که دنيا در نظر و باور فرد بزرگتر جلوه كند، از بزرگي مقام خداوند در ذهن و فهم او كاسته می‌شود. لذا می‌بينيم كه ‌اميرمؤمنان در اوج عظمت و قدرت، خطاب به دنيا می‌گويد: اي دينارها! اي درهم‌ها! كسي ديگر را فريب دهيد و اين واكنش سيدنا علي  رضی الله عنه  نشانه‌ي وجدان بيدار و دركي دقيق از دنيا است كه‌ آن را همچون دشمن در ميدان جنگ فرض مي‌كند و مورد خطاب قرار می‌دهد و اين گونه مشخص می‌شود بر هواهاي نفساني و عواطف و تمايلات روانيش كاملاً مسلط است و با درک و شعور خود و نگرش درست به دنيا، ارزش واقعی و متناسب با حال آن را می‌شناسد، كه با زمان محدود و اندك و وجود سختيها و فناپذیر بودن نعمت‌هاي آن، بر خود و دنيا حكمراني مي‌كند و به سراي جاويدان آخرت ارزش مناسب حال آن را می‌دهد، ‌يقين دارد كه نعمت‌ها و عذابهاي آن هميشگي است و پس از جارو زدن بيت المال در قله‌ي ارزشها و برتريها نماز به جا می‌آورد تا در روز قيامت برايش گواهي دهند كه علي حكمران استوار و محكم و عادل بود و می‌توان گفت: در حقيقت نماز گزاردن در بيت المال اشاره‌اي بود به اين كه ‌آخرت بر دنيا ترجيح دارد و اين نماز تكميل كننده‌ي آن رفتار عالي بسيار نيكويي است كه در تقسيم آن مال و اموال در راه شايسته‌ از ايشان ملاحظه می‌شود.[4]

 

2- به خدا از مال شما استفاده نخواهم كرد

يكي ديگر از نمونه‌های پارسايي و پرهیزکاری اميرمؤمنان علي اين است كه‌ هارون به عنتره ‌از پدرش روايت مي‌كند كه در خورنق (جايي در كوفه) به خدمت علي رسيدم، ديدم در زیر ملافه‌اي از شدّت سرما می‌لرزد! گفتم: اي اميرمؤمنان خداوند براي تو و خانواده‌ات اين همه مال قرار داده و تو با خود اين گونه رفتار می‌كني؟ فرمود: به خدا كه ‌از مال شما (مسلمانان) استفاده نخواهم كرد و اين همان ملافه‌ايست كه ‌آن را از مدينه‌ آورده‌ام.[5]

 اينجا‌ يك سؤال پيش می‌آيد: چه چيز موجب شده كه‌ اميرمؤمنان اينگونه فقيرانه زندگي كند و آن سرماي طاقت فرسا را تحمل نمايد، در حالي كه می‌توانست فاخرانه‌ترين و بهترين لباس زمان را خريداري كند؟ اين نمونه‌اي است از زهد و پارسايي واقعی كه در اوج توانايي بر استفاده‌ي از كالا و امكانات دنيا خودداري كند، آري! اين شاگرد مدرسه‌ي پیامبر صلی الله علیه وسلم  است كه‌اين گونه بي توجه به كالا و امكانات زودگذر دنيا تربيت شده‌ است و تلاش مي‌كند كه نعمت‌ها و آسايش جاويدان آخرت را بر دنيا ترجيح دهد، همانگونه که رسولالله صلی الله علیه وسلم  فقيرانه زندگي کرد در حالي كه می‌توانست مانند بهترين ثروتمندان زندگي کند.[6]

 

3- من به ميل خودم خريدم و او نيز با رضايت خودش فروخت

ابو مطر بن عبدالله جهني گويد: علی رضی الله عنه  را ديدم كه ‌ازار و ردايي پوشيده و عصايي به دست دارد، گويا صحرانشين است، سپس ادامه داد كه با همين حال وارد بازار شد و با ‌يكي از تاجران درباره‌ي لباسي كه سه درهم ارزش داشت گفتگو كرد، در حين گفتگو تاجر شناخت كه‌ اين اميرمؤمنان است، گويد: همين كه تاجر او را شناخت با او معامله نکرد، بعد از آن پيش نوجواني رفت و از او لباسي به سه درهم خريد و رفت، بعد از آن كه پدرش آمد، پسر جريان را به او گفت: به پدر نوجوان خبر دادند كه خريدار علي بوده ‌است، پدر آن نوجوان درهم‌ها را برداشت و نزد اميرمؤمنان رفت و گفت: اين درهم‌ها چيست؟ گفت: پول پيراهن است، گفت: قیمت آن دو درهم است و شما سه درهم پرداخته‌ای. اميرمؤمنان گفت: من با رضايت خودم از او خريدم و او نيز با رضايت قبول كرد.[7]

 اين نمونه ديگري از بي توجّهي علي به دنياست، او كه لباس ظاهري‌اش او را صحرا نشين و روستايي نشان می‌داد و در خريد لباس نوع متواضعانه‌ي ارزان قيمتي می‌خريد در حالي كه در آن زمان بالاترين قدرت حكومتي جهان را در اختیار داشت و خليفه‌ی مسلمانان بود و اين گونه خريد كردن بر تواضع و بي اعتنايي ايشان نسبت به دنيا دلالت دارد، اين در حالي بود كه در اموال بيت المال و غنيمت حقوق مخصوصي به خود داشت و منابع درآمدي ديگر غیر اين نداشت، چون او خليفه بود و جز پرداختن به خلافت و تدبير امور و مصالح مسلمانان به کاری دیگر مشغول نبود. اینکه ‌از دو تاجري كه‌ او را شناختند خريد نكرد، نشانه‌ي زهد و پارسايي است، چون نمی‌خواست تاجران به خاطر خليفه بودنش رعايت حال او را بكنند و پولش را قبول نكنند و ‌يا قيمت كمتري بگیرند و او نمی‌خواست كه‌ از مقام مهم و بزرگش براي مصالح شخصي خود بهره برداري كند، اين فهم دقيق از زمينه‌هاي تقوا و پرهيزکاري است، چون خلافت از نگاه ‌اميرمؤمنان عمل صالح و نيكو كاري بود و اگر خليفه عادل باشد، اوّلين فرد از هفت گروهی خواهد بود كه در روز قيامت در سايه‌ي عرش الهي قرار خواهد گرفت و علي نمی‌خواست كه‌ اين عمل صالحش را با مصالح دنيوي آلوده كند كه در آن صورت به جاي پاداش اعمال نیکی، به گناه و معصیّت تبديل می‌شود. اين رفتار عالي الگویي است زیبا برای هر کس که بعداً به او اقتدا كند.[8]

 

4- آنگاه كه قلب فروتن شود، مؤمن به او اقتدا مي‌كند

عمر بن قيس می‌گويد: به علي گفتند: چرا پيراهنت را وصله می‌زني؟ گفت: قلب كه فروتن می‌شود مؤمن به او اقتدا مي‌كند.[9]

 اين نمونه‌اي ديگر از زهد و پارسايي است كه علاقمند است مسلمانان را بر زندگي زاهدانه و سخت تربیّت کند وصله‌ی زده بر لباس حاوی دو نكته ‌است:

اوّل: آن كه‌ اين عمل موجب فروتني قلب و تواضع دل می‌شود و انسان از اسباب خودپسندي وتكبر حفظ می‌شود.

دوّم: او با این رفتار الگوي مسلمانان قرار می‌گیرد، وقتي مردم می‌بينند او كه در بالاترين منصب قدرت است، لباس وصله زده می‌پوشد، دل آنان نيز از سبقت در خریدن و پوشیدن لباس‌هاي گران و فاخر سرد می‌شود و با اين رفتار خليفه، زندگي و رفتار زاهدانه‌ي افراد پارسا كه در معرض ملامت مردم هستند تقويت می‌شود.[10]

 

5- برای خليفه جز به اندازه‌ی دو كاسه‌ از بيت المال حلال نخواهد بود

عبدالله بن زُرَير غافقي می‌گويد: به خدمت علی رضی الله عنه  رسيدم: كاسه گوشتی را كه بعد از پختن روي آن آرد می‌پاشند جلوي ما گذاشت، گفتم: خداوند تو را اصلاح كند اگر به ما از آن گوشت مرغابی چه می‌شد؟ در حالي كه خداوند مال فراواني در اختيارات قرار داده‌ است. گفت: اي ابن زُرَير شنديم رسول فرمود: « لايحل للخليفة من مال الله‌الا قصعتان، قصعة‌يأكلها هو واهله و قصة‌يضعها بين‌يدي الناس »[11]: (براي هيچ خليفه‌اي حلال نيست كه‌از مال خداوند بيشتر از دو كاسه ‌استفاده كند، يك كاسه كه با خانواده‌اش بخورد و كاسه‌اي كه جلوي مهمانش بگذارد). آري! امیرالمؤمنین الگوي عالي پارسايي بود كه با وجود اینکه هر چه می‌خواست می‌توانست از بيت المال بردارد تا جايي كه با ثروتمندان مسلمان برابری كند، به خوردن و نوشیدن از دنيا توجه چنداني نداشت، امّا او به زندگي سخت و دور از رفاه قانع بود، چون زندگي دراز مدت را بر زندگي گذرا ترجيح می‌داد و اين گونه با احتياط زندگي می‌كرد تا بتواند دينش را حفظ كند و الگويي برجسته و نيكو براي مؤمنان باشد، زماني كه بالاترين شخصيت دولت اسلامی‌ اينگونه زندگي كند، رفتارش عزت، احترام و اعتماد بنفس براي فقيران و مستمندان است تا بتوانند با صبر و شكيبايي زندگي كنند و به تقدير و قضاي الهي راضي باشند. اين رفتار، پند و نصيحتي است براي ثروتمندان تا شكر خداوند را به جاي آورند و از اصراف و تن پروري دست بردارند.[12]

 

6- دوست ندارم غذايي میل کنم كه به حلال بودن آن‌ يقين ندارم

امير مؤمنان  رضی الله عنه  كيسه ‌آردي را كه ‌از آن می‌خورد نشانه می‌کرد و مهر می‌زد و می‌فرمود: «دوست ندارم چيزي كه‌ از حلال بودن آن‌ يقين ندارم وارد شكمم شود».[13]

سفيان گويد: علي  رضی الله عنه  براي خانه سازي از خشت پخته و خشت خام و چوب استفاده نكرد (يعني در پي ساختن ساختمان آنچناني براي خود نبود). فقط كيسه‌ي جو وگندم و دگر انواع حبوبات از مدينه برايش می‌آوردند.[14]

 

7- تو خوشبو، خوشرنگ و بامزه هستی

عدي بن ثابت و حبه بن جوين روايت می‌كنند كه ‌یک سینی فالوذج را برای علي آوردند، ولی از آن نخورد و خطاب به غذاي داخل ظرف گفت: بو، رنگ و مزه‌ات بسيار خوب است، امّا دوست ندارم شكمم را به چيزي عادت دهم كه نمی‌توانم دوباره‌ از آن بخورم.[15]

 

8- پارساترین مردم دنیا علی است

حسن بن صالح بن حيّ گويد: در مجلس عمر بن عبدالعزيز سخن از زاهدان و پارسان به ميان آمد، گفت: پارساترين فرد دنيا علي بن ابي طالب است.[16]

ذهبي ‌يادآور شده كه علي بر الاغي سوار شد و پاهايش را به يك طرف قرار داد. گفت: من دنيا را بي ارزش می‌دانم و نسبت به آن بي‌توجه هستم. كار سيدنا علي از باب تربيت عملي بر زهد و تقوا و بي توجهي به دنيا بود، نه ‌از روي تكبر و غرور، همانند متكبران[17].

ابو عبيد دركتاب الأموال از علي  رضی الله عنه  روايت مي‌كند كه بخششها را در سال سه بار تقسيم کرد، سپس اموالي از اصفهان آمد، گفت: فردا صبح اعلام كنيد كه براي تقسيم بار چهارم جمع شوند، چون نمی‌خواهم اينها را ذخيره كنم، در پي اين برخي از مردم قبول كردند و برخي (به دليل عدم نياز) قبول نكردند[18] براي مردم سخنراني كرد و گفت: «اي مردم! سوگند به خداوندي كه معبودی بر حق جز او نيست! از مال شما براي خودم برنداشتم بجز اين و شيشه عطري كوچك از آستين پيراهنشش در آورد و گفت: این را دهقانی به من هدیه داد.

راوي می‌گويد: سپس به بيت المال رفت وگفت: برداريد و شعر زير را زمزمه كرد:

أفلح من كانت له قوصرة ‏                  يأكل منها كل‌يوم تمرة ‏

یعنی:

هر كس سبد حصيري خرما داشت، موفق شد.

       كه هر روز از آن خرمايي بخورد! [19]...

زهد و پارسايي‌ يكي از بارزترين صفات علي بود و در اوج توانگري و ثروتمندي پارسا و زاهد بود و به مردم احترام می‌گذاشت و چنان مردم برايش مهم بودند كه‌ از محاسبه و مؤاخذه‌ي آنان خودداري می‌كرد.[20] عليرغم اينكه زاهد، پارسا، با تقوا و پايبند به مسايل دين بود، هيچگونه خشونت و تند خويي و ترشرويي نداشت و متكبر نبود، بلكه فردي دوست داشتني و خوشرو بود و الفت و دوستي در چهره‌اش نمايان بود و در وصف او گفته‌اند: زيباروي و هميشه خندان بود و، آرام و آهسته راه می‌رفت.[21]

علي  رضی الله عنه  پارسايي را اينگونه تعريف كرده ‌است:

اي مردم! پارسايي اين است كه‌ آرزوهايتان كوتاه باشد، شكر نعمت خداوند را به جاي آوريد و از حرامها اجتناب و دوري كنيد[22]. کوتاه کردن آرزوها بر عکس آرزوهاي دور و درازي است كه موجب می‌شود آخرتش را فراموش كند و منظور از آرزوي كوتاه‌ اين است كه بين زندگي دنيا وآخرت به گونه‌اي همسويي ايجاد كند كه خداوند راضي باشد و شكر نعمت‌ يكي از صفات خدا پرستانه‌ي هر فرد مسلمان است، تا نعمتهاي آشکار و پنهان مادي و معنوي خداوند را لمس مي‌كند و در مقابل با شكر خداوند عزیز و بسیار بخشنده‌ از آن قدرداني می‌نمايد، امّا نسبت به حرام، قطعاً از ترس خدا هرگز بدان نزدیک نمی‌شود. تعريف امیر المؤمنین بیانگر حقیقت زُهد و پارسایی است.

ترديدي نيست كه زهد علي اطرافيانش را تحت تأثير گذاشته بود و به مدرسه‌ي مؤثر پارسایی و پرهیزکاری براي امت تبديل شده بود. ابوالحسن ندوي پارسایی و اصلاح را با هم مرتبط می‌داند و می‌گويد: ما در تاريخ اسلام شاهد همسويي زُهد و اصلاح هستيم و كساني را كه با ايجاد دگرگوني مسير تاريخ را عوض نموده‌اند و روحي تازه به جامعه‌ي اسلامی‌ دميده‌اند، يا دوران جديد در تاريخ اسلام بوجود آورده‌اند و با آثار علمی‌و فكري و ديني جاودانه در قرنهاي متمادي بر افكار و باورها تأثير گذاشته‌اند و جهان و ادبيات جهاني در اختيار گرفته‌اند، نمی‌شناسيم مگر اينكه با روحيه‌اي پارسایانه بر شهوات غلبه كرده‌است و بر ماديات و رجال مادي گرا چيره شده‌اند، شايد راز اين حقيقت در آن باشد كه زُهد و پارسایی در انسان نيروي مقاومت را ايجاد مي‌كند و عقيده و شخصيت انسان را قوّت می‌بخشد و رجال ماده‌گرا و شهوتهاي بي‌مهار و اسيران هوا و هوس را بي‌ارزش و تحقیر مي‌كند.[23]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع:کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

----------------------------------------------


[1]- سنن ترمذي، ش/4110 صحيح و غريب است.

[2]- مسلم، ش/2858.

[3]- مسلم، ش/2856.

[4]- التاريخ الاسلامي 12/427.

[5]- حلية الاولياء 1/52، صفة الصفوة 1/316.

[6]- التاريخ الاسلامي 12/428.

[7]- الزهد /130.

[8]- التاريخ الاسلامي 12/429، حميدي

[9]- التاريخ الاسلامي، عهد الخلفاء الراشدين، ذهبي /647.

[10]- التاريخ الاسلامي 12/430

[11]- مسند احمد 1/78 احمد شاكر مي گويد: اسناد آن صحيح است و برخي اين حديث را ضعيف دانسته‌اند

[12]- التاريخ الاسلامي 12/431.

[13]- الكامل في التاريخ 2/443.

[14]- همان منبع 2/443.

[15]- الحلیة (1/81)صحیح التوثیق ص74

[16]- تاريخ الاسلام، عهد الخلفاء الراشدين /645.

[17]- تاريخ الاسلام، /645.

[18]- كنز العمال 2/320

[19]- المرتضي، ندوي /212.

[20]- همان منبع /210.

[21]- همان منبع /213

[22]- علي بن ابي طالب، محمد رشيد رضا /304.

[23]- رجال الفكر و الدعوة، در موضوع زندگي امام احمد 105/1.