|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
خلافت القائم بأمر الله عبدالله بن احمد القادر (422 - 467 هـ) | ||||||||||||||||||
الف- پارهای از فضائل قائم بأمر الله عبدالله بن احمد القادر در سال 391 هجری دیده به جهان گشود. مادرش ام ولد بوده و نامش "بدر الدجی" و در روایتی "قطر الندی" نامیده میشد. که دوران خلافت فرزندش را درک کرده بود. قائم مردی خوش روی با صورتی زیبا، و رنگ صورتش سپید، که به سرخی گرایش داشت و از نظر جسمی خوش اندام و خوش ترکیب بود. وی فردی متدین و زاهد و و با یقین و اعتقادی صحیح نسبت به ذات الله سبحانه و تعالی بود و در بردباری نیز نظیری مانند او یافت نمیشد. قائم توجه زیادی به علم و ادب داشت، و از انشا و ادبیات خوبی در نامهنویسی برخوردار بود. بیشتر نامههایی که از دیوان صادر میشد، او را راضی نمیساخت، مگر اینکه اصلاحات انشایی از سوی وی بر آن نامه صورت میگرفت. همین که پدرش قادر بالله وفات نمود، فرزند او ابو جعفر امور خلافت را به دست گرفت. وی در آن هنگام جوانی سی و یک ساله بود، و پدرش لقب قائم بأمر الله را به او داده بود. نخستین کسی که با او بیعت کرد، شریف مرتضی بود. قائم بامر الله قاضی القضاة ابو الحسن ماوردی را به نزد ابی کالیجار فرستاد تا برای وی بیعت بگیرد، وی نیز اجابت کرد و برایش هدایایی فرستاد. در آغاز بیعت میان شیعه و سنی اختلافی عظیم پدید آمد و هرج و مرج و قتل و غارت در بغداد بالا گرفت و بازارها ویران شد، که با دخالت جلال الدوله اوضاع آرام گشت. ب- فتنهی ارسلان ترکی بساسیری و دستگیری خلیفه ارسلان ترکی بساسیری (منسوب به فسای ایران) که یکی از موالی بنو بویه بود، دست به طغیان گذاشته بود و مردم از او در هراس بودند؛ خلیفه قائم که فردی دانا و هوشیار بود فهمید که بساسیری دارای عقیدهی سوء است و قصد دستگیری خلیفه و الغاء حکومت عباسی را دارد. به همین جهت خلیفه بعد از این آگاهی به طغرل بک محمد بن میکائیل بن سلجوق، که سلطان ترکها بود، نامه نوشت، و او را از موضوع با خبر ساخت. طغرل نیز به سوی بغداد حرکت کرد، و از خلیفه اجازهی دخول خواست، و در سال 447 هجری وارد بغداد شد. با ورود طغرل، بساسیری بغداد را ترک گفته و به سوی رحبه حرکت کرد، و توانست شهر موصل را به تصرف خویش درآورد، وی دستور داد تا در اذان جملهی "حی علی خیر العمل" بیفزایند و بدینوسیله بدعت جدیدی را انتشار داد. بساسیری نامهای به مستنصر عبیدی صاحب مصر نوشت، و از وی خواست تا برای وی بیعت گرفته شود، و او را از نظر نظامی و اقتصادی یاری کند. در همین اثناء بود، که بین طغرل و برادر مادریش ابراهیم، نزاع و در گیری رخ داد؛ ابراهیم طمع در منصب برادرش داشت. بساسیری از این فرصت استفاده کرده و به بغداد حمله برد، و در سال 450 هجری همراه با سربازان مصری وارد بغداد شد، و در مساجد بغداد به غیر از مسجد جامع خلیفه، برای مستنصر عبیدی خطبه خواند. بساسیری خلیفه قائم را دستگیر کرده و او را به زندان انداخت. خلیفه که در حق او ظلم شده بود، داستان مظلومیت خویش را در کتابی نوشته، و آن را به مکه فرستاد تا در کعبه آویزان گردد. او در آن کتاب نوشته بود: إلی الله العظیم من المسکین عبده: اللهم إنک العالم بالسرائر، المطلع علی الضمائر. اللهم إنک غنی بعلمک واطلاعک علی عن إعلامی، هذا عبدک قد کفر نعمک وما شکرها، أطغاه حلمک حتی تعدی علینا بغیا. اللهم قل الناصر واعتز الظالم، وأنت المطلع الحاکم، بک نعتز علیه، وإلیک نهرب من یدیه، فقد حاکمناه إلیک، وتوکلنا فی إنصافنا منه علیک، ورفعنا ظلامتنا إلی حرمک، ووثقنا فی کشفها بکرمک. فاحکم بیننا بالحق، وأنت خیر الحاکمین. بساسیری وزیز خلیفه ابن مسلمه را نیز به قتل رساند، چون که ابن مسلمه از بویهیون و شیعیان کراهت داشت. در این هنگام طغرل بک بر برادرش ابراهیم پیروز گشت و او را به قتل رساند، سپس برای جنگ با بساسیری به بغداد باز گشت و در سال 451 هجری وارد بغداد شده و بساسیری را به قتل رساند، و خلیفه را به دار الخلافه باز گرداند. خلیفه قائم از آن روز به بعد زهد پیشه کرد و همیشه در مصلای خویش میخوابید، روزها روزه میگرفت و شبها در قیام میایستاد، و همهی کسانی که او را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند را مورد عفو بخشش قرار داد. در سال 454 هجری خلیفه، دخترش را به ازدواج طغرل بک در آورد. طغرل سپس به ری باز گشت و در رمضان 455 هجری در سن هفتاد سالگی وفات نمود. طغرل فردی متدین بود و بر نمازهای خویش محافظت میکرد و دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت. خلیفه قائم نیز همچنان در خلافت باقی ماند تا اینکه در سال 467 هجری دار فانی را وداع گفت. ج - ذکر امارات و دولتهایی که در دوران خلیفه قائم وجود داشت در این دوره حکومت آل بویه بر ضعفشان افزوده شد؛ لشکریان در سال 423هـ با جلال الدوله اختلاف پیدا کردند، و در همین هنگام با ضعف بنوبویه، حکومت سلاجقه هر روز قدرت بیشتری میگرفت. ضعف بویهیون منجر به قدرت و نفوذ بیشتر سلاجقه میشد، در این اثنا بود که طغرل بک بر نیشابور سیطره پیدا کرد و برادرش جعفر بک وارد خراسان شد، و آنجا را تصرف کرد. سپس طغرل بک گرگان و طبرستان را نیز به قلمرو خویش افزود، و در سال 442 هجری اصفهان را نیز تصرف کرد. سپس با بلاد روم وارد جنگ شد و غنایم بسیاری به دست آورد، و در سال 447 هجری برای مبارزه با بساسیری وارد بغداد شد و در سال 451 هجری وی را به قتل رسانید. اما غزنویان همچنان جهاد در سرزمینهای هند را ادامه میدادند؛ مسعود غزنوی بر برخی از نقاط جنوبی کشمیر که در دورهی پدرش فتح نشده بود، پیروز گشت و آنجا را به زیر طاعت خویش درآورد، سپس در سال بعد بار دیگر به سوی هند حرکت کرد، و بعضی از مناطق پنجاب و خراسان را به زیر سیطرهی خویش در آورد. آنها با سلجوقیان نیز در حال نبرد بودند و از قدرت روز افزون آنها میترسیدند. سرانجام در سال 451 هجری با وفات مسعود، قدرت به فرزندش ابراهیم بن مسعود رسید که حکومتش تا سال 491 هجری ادامه یافت. ابراهیم بن مسعود نیز مانند اجدادش نقاط بسیاری از هند را فتح کرد. وی با سلجوقیان راه صلح و آشتی را در پیش گرفت. اما عبیدیون؛ خلیفهی عبیدی ابو الحسن علی ظاهر در سال 428هجری وفات نمود، و قدرت به فرزندش ابو تمیم محمد رسید؛ وی در آن زمان کودکی هشت ساله بود که او را مستنصر لقب داده بودند. نفوذ عبیدیها در این دوران به بلاد شام و حجاز و شمال آفریقا امتداد پیدا کرد. ولی والی آفریقا از خواندن خطبه برای خلیفهی عبیدی امتناع کرد، و در سال 435 هجری برای عباسیان خطبه خواند. نفوذ عبیدیون در سال 462 هـ از حجاز، و در سال 463 هـ از حلب قطع شد، و در مغرب نیز دولت مرابطه ظهور پیدا کرد، اما رابطهی عبیدیها با رومیها رابطهای نیکو بود، و میان دو طرف قرارداد صلح بسته شده بود. اما در سرزمین اندلس، مسلمانان یکپارچگی خویش را از دست داده بودند، و در هر شهر و قریهای پادشاهی حکمرانی میکرد. یمن: دولت بنی نجاح در تهامه بسر میبرد که با وفات مؤسس آن امیر نجاح، در سال 452 هجری، قدرت به فرزندش سعید بن نجاح رسید، که حکومت وی تا سال 481هـ استمرار پیدا کرد. د- اندیشمندان و بزرگانی که در این دوران وفات یافتند بزرگان و علمایی که در این دوران وفات یافتند، عبارتند از: أبو بکر برقانی و أبو الفضل فلکی و ثعلبی مفسر قرآن و قدوری فقیه حنفی و ابن سینا شیخ فلاسفه و مهیار شاعر و أبو نعیم صاحب حلیة و أبو زید دبوسی و برادعی مالکی صاحب التهذیب و أبو الحسین بصری معتزلی و مکی صاحب الإعراب و شیخ أبو محمد جوینی و مهدوی صاحب التفسیر و إفلیلی و ثمانینی و أبو عمرو الدانی و خلیل صاحب الإرشاد و سلیم رازی و أبو العلاء معری و أبو عثمان صابونی و ابن بطال شارح بخاری و قاضی أبو الطیب طبری و ابن شیطای مقرئ و ماوردی شافعی و قضاعی صاحب الشهاب و ابن برهان نحوی و ابن حزم ظاهری و بیهقی و ابن سیده صاحب المحکم و أبو یعلی بن فراء فقیه حنابله و حضرمی فقیه شافعی و هذلی صاحب الکامل فی القراءات و فریابی و خطیب بغدادی و ابن رشیق صاحب العمدة و ابن عبد البر. ر- وفات خلیفه قائم بأمر الله خلیفه قائم که نزدیک به 45 سال متولی امور خلافت شده، سرانجام در سیزده شعبان سال 467 هـ دار فانی را وداع گفت، مؤرخین زیادی حیات زندگانی او را ستوده، فضایل زیادی را برای او بر شمرده اند. هنگامی که سکرات موتش فرا رسید، ولیعهد خود را احضار کرد، و وصیتهای خویش را بدو ابلاغ نمود، و دیگران را نیز بر ولیعدی نوه اش گواهی و شاهد گرفت. بعد از وفاتش، شریف ابو جعفر بن ابی موسی هاشمی او را غسل داد و المقتدی بامر الله بر او نماز گذارد. سن او هفتاد و شش سال و سه ماه و مدت خلافتش چهل و چهار سال و هشت ماه روایت شده است.
ترجمه و تحقیق: أبو أنس سایت عصر اسلام www.IslamAge.com
*سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شیخ شعیب الأرناؤوط. |