تاریخ چاپ :

2024 Oct 08

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

اسباب همکاری برخی از مسلمانان با باند عبدالله بن سبأ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یحیی‌بن سعید و عبدالله‌بن سعید‌بن ثابت می‌گویند : در مورد علت همکاری و ‏همراهی محمدبن حذیفه (پسر همسر حضرت عثمان که در خانة او بزرگ شده بود) ‏‏– با گروه سبأیه از سعید‌بن مسیب سؤال کرد. ‏

سعیدگفت : او یتیم بود و در خانه حضرت عثمان بزرگ شد، زیرا حضرت عثمان ‏سرپرست ایتام خانواده و عشریه خویش بود و همة مخارج زندگی آنان را بر عهده ‏داشت، وقتی حضرت عثمان به مقام خلافت برگزیده شد، محمدبن حذیفه از او ‏خواست او را به مقامی بگمارد!‏

حضرت عثمان به او گفت : پسرم! اگر تو توانایی و شایستگی کاری را می‌داشتی ‏آن را به تو می‌سپردم، اما هنوز این اهلیت و شایستگی را پیدا نکرده‌ای!؟ ‏

محمد گفت : در این صورت به من اجازه بده دنبال کاری بروم و خود مخارج ‏زندگی خویش را تأمین کنم! ‏

حضرت عثمان گفت : هر کجا که دوست داری آزادی می‌توانی بروی!‏

حضرت عثمان همة امکانات و پول لازم را از اموال شخصی خود در اختیار ‏محمدبن حذیفه گذاشت و او در حالی که از حضرت عثمان به خاطر اینکه او را در ‏مقامی قرار نداده بود، بسیار دلخور بود راه مصر را در پیش گرفت، آنجا بود که اتباع ‏عبدالله بن سبای یهودی با اطلاع از آنچه که میان او و عثمان گذشته بود، خود را به او ‏نزدیک نموده و او را به همکاری با خود دعوت نمودند!» ‏

از سعیدبن مسیب در مورد مخالفت عمّار بن یاسر با حضرت عثمان و در حالی ‏که او سبأی نبود، - تحت تأثیر سبأیان قرار گرفته بود – سؤال کردند؟ ‏

سعیدبن مسیب گفت : میان عمار بن یاسر و عباس بن عتبه نزاعی روی داد و ‏یکدیگر را مورد اتهام ناروای «قذف» قرار دادند، حضرت عثمان بر اساس موازین ‏شرعی دستور مجازات هر دوی آنها را صادر نمود و همین موضوع سبب ایجاد ‏اختلاف و نزاع میان خانوادة عمار و خانوادة عباس‌بن عتبه گردید و سبب دلخوری ‏عمار از حضرت عثمان نیز شده بود!‏ ‏ ‏

مبشّر از سالم بن عبدالله بن عمر در مورد اسباب حمایت محمدبن ابی‌بکر از ‏سبأیان در برابر عثمان رضی الله عنه  سؤال کرد. ‏

 

سالم گفت : کینه‌توزی و طمع‌ورزی عامل اصلی آن بود. ‏

مبشّر گفت : چرا محمدبن ابی‌بکر دچار کینه‌توزی و طمع‌ورزی بود؟! ‏

سالم گفت : محمدبن ابی‌بکر به خاطر منزلت پدرش حضرت ابوبکر، از منزلت ‏ویژه‌ای برخوردار بود، اما عده‌ای او را فریب داده و دچار غرور و خودسری نموده ‏بودند! ‏

او کار خلافی را مرتکب گردید و حضرت عثمان او را مورد بازخواست قرار داد ‏و به خوردن شلاق محکوم شد، حضرت عثمان حاضر نشد حکم الهی را در مورد او ‏به اجرا نگذارد!‏

این قضیه باعث ایجاد کینه و در دل او شد و در مقابل حضرت عثمان موضعگیری ‏نمود، عایشه رضی الله عنها او را مذمّم یعنی مذموم نام می‌بردند!‏ ‏ ‏

 این سخنان را با پرسشی که مورخ بزرگ امام ابن کثیر رحمه‌الله مطرح نموده ‏و پاسخ‌های سنجیده‌ای که به آن داده، خاتمه می‌دهیم. ‏

او می‌گوید : اگر کسی بگوید : در حالی که جمع زیادی از بزرگان اصحاب در ‏مدینه بودند، چگونه بود که از عثمان رضی الله عنه  حمایت نکردند تا سرانجام سبأیان ‏شورشی او را به قتل رسانیدند؟! ‏

به این پرسش از چند جهت می‌توان پاسخ داد : ‏

یکم : هیچ یک از اصحاب فکر نمی‌کردند که خوارج باند عبدالله بن سبای یهودی، ‏کارشان در نهایت به کشتن حضرت عثمان می‌انجامد! زیرا آنان در مورد کشتن او ‏چیزی بر زبان نیاورده و حتی بسیاری از آنان در آغاز اساساً در اندیشة کشتن او ‏نبودند! ‏

آنان ابتدا او را بر سر یک سه راهی قرار دادند : یا استعفا بدهد، یا مروان‌بن حکم ‏را به ایشان تحویل بدهد! یا او را خواهند کشت!‏

بسیاری از اصحاب انتظار داشتند که حضرت عثمان یا مروان را تحویل آنها داده، ‏یا خود از مقام خلافت استعفا بدهد! و بدین ترتیب آن بحران را پشت سر بگذارد. ‏

در واقع – همچنان که گفته شد : اصحاب رسول خدا فکر نمی‌کردند که کار به ‏کشته شدن عثمان رضی الله عنه  بیانجامد و آن گروه یاغی تا به آن حد جرأت پیدا کنند که ‏خلیفه مسلمانان را از پای درآوردند!‏

دوم : اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم ‏ از عثمان رضی الله عنه  دفاع کرده و در برابر مهاجمان ‏آشوبگر به سختی ایستادگی نموده و تعدادی از آنها در نهایت به شهادت رسیدند! ‏

اما وقتی سیر حوادث شکل دیگری پیدا کرد، حضرت عثمان به فرزندان اصحاب ‏که برای محافظت از او در منزلش مستقر شده بودند، دستور داد به هیچوجه دست به ‏اسلحه نبرند و آنان را به سختی سوگند داد که به خانه‌های خویش بازگردند، آنان ‏علیرغم میل باطنی به دفاع و از روی نارضایتی دستور حضرت عثمان را اطاعت ‏کردند، زیرا اجرای امر امیر و خلیفه را عبادت می‌شمردند و مخالفت با او را معصیت ‏می‌دانستند! ‏

سوم : سرکردگان و طراحان توطئه برای خود وقت مناسبی را برای اشغال مدینه ‏انتخاب کرده بودند، زیرا در آن وقت از سال بسیاری از اهل مدینه به حج رفته و تنها ‏تعداد کمی از کسانی که می‌توانستند شمشیر به دست بگیرند، در مدینه باقی مانده ‏بودند. ‏

پس از آنکه شورشیان فریب‌خوردة عبدالله بن سبای یهودی متوجه حرکت ‏سپاهیانی از مصر و شام و بصره و کوفه برای حمایت از حضرت عثمان شدند، و زمان ‏بازگشت حجاج را نزدیک دیدند، هدف اصلی خود را که کشتن حضرت عثمان بود ‏به جلو انداختند! تا قبل از رسیدن آنها کار را یکسره کنند! ‏

چهارم : تعداد شورشیان در مقایسه با مردم مدینه بسیار بود، آنان سه هزار نفر ‏بودند، و به خاطر آنکه مجاهدین مسلمان اهل مدینه در مرزهای مختلف مشغول ‏پاسداری و رویارویی با دشمنان بودند، افراد کافی برای رویارویی با آنها در مدینه ‏وجود نداشت. ‏

از طرف دیگر بسیاری از اصحاب خود را از درگیر شدن با بحران کنار کشیده و ‏در خانه‌های خویش ماندند، هر کس هم که به مسجد می‌آمد، برای محافظت از جان ‏خود شمشیرش را به همراه می‌آورد. ‏

چنانچه اگر آن عده از بزرگان اصحاب که در مدینه بودند، می‌خواستند، شورشیان را ‏از اطراف خانة عثمان رضی الله عنه دور کنند از عهدة آن برنمی‌آمدند! ‏

از طرفی بزرگانی مانند علی و طلحه و زبیر رضی الله عنهما  فرزندان جوان خود را ‏برای دفاع از عثمان رضی الله عنه به منزل او فرستاده بودند و آنان به بهترین صورت به ‏مسئولیت خویش عمل کردند و با خوارج شورشی به رویارویی پرداختند، تنها زمانی ‏از مقابله با آنها دست برداشتند که حضرت عثمان از ایشان خواست شمشیرهایشان را ‏در نیام کرده، و به خانه‌های خویش بازگردند! ‏

این ادعا که برخی مطرح می‌نمایند که بعضی از اصحاب مانند : حضرت علی و ‏طلحه و زبیر، عثمان رضی الله عنه را تنها گذاشتند و به کشته شدن او راضی بودند، ادعای ‏دروغ و باطلی بیش نیست!‏

رضایت هیچ یک از اصحاب به کشته شدن حضرت عثمان نه اینکه صحت ندارد، ‏بلکه همة اصحاب از آن به شدت ناراضی بوده و قاتلین او را مورد لعن و نفرین قرار ‏دادند! ‏

اما کسانی همچون عمار یاسر آرزو می‌کرد که : کاش حضرت عثمان از مقام ‏خلافت استعفا می‌داد! ‏

خداوند شهید بزرگوارعثمان رضی الله عنه  و همه اصحاب رسول خدا را مورد رحمت ‏و مشمول رضایت خود فرماید. ‏

 

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com