تاریخ چاپ :

2024 Nov 24

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

شكست و ناكامي مرتدان، در لشكركشي به مدينه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سه روز پس از بازگشت نمايندگان مرتدان، برخي از افراد قبايل اسد، غطفان، عبس، ذبيان و بكر، شبانه به سوي مدينه حركت كردند و عده‌اي هم در ذي‌حسي به آنان پيوستند. گارد حفاظتي مسلمانان، از تحركات دشمن باخبر شدند و ابوبكر صديق رضی الله عنه را از ماجرا خبردار كردند. ابوبكر رضی الله عنه به دسته‌هاي حفاظتي اطراف مدينه پيام فرستاد كه در جاي خود هم‌چنان بمانند و آنان نيز مطابق دستور ابوبكر رضی الله عنه عمل كردند. ابوبكر رضی الله عنه به همراه مجاهداني كه از پيش در مسجد جمع شده بودند، براي پشتيباني گارد حفاظتي مدينه حركت كردند تا دشمن را غافل‌گير كنند؛ مسلمانان، رد پاي دشمن را كه شبانه حركت مي‌كرد، گرفتند و در محل ذي‌حُسي به آنان رسيدند.

 كافران، در تعداد زيادي كوزه، سنگريزه ريخته بودند؛ آن‌ها با پاهيشان، كوزه‌هاي مملو از سنگريزه را در مقابل شترهاي مسلمانان غلتاندند كه از صداي آن، شترها رم كردند؛ مجاهدان، با آن‌كه بر شترهايشان سوار بودند، نتوانستند آن‌ها را كنترل كنند. هيچ مسلماني، هنگام رم كردن شترها نيفتاد و به هيچكس، آسيبي نرسيد. دشمن كه گمان كرده بود مسلمانان شكست خورده‌اند، به هم‌پيمانان خود در ذي‌قصه پيام داد كه ما پيروز شده‌ و مسلمانان را به هزيمت رانده‌ايم. اهل ذي‌قصه، خود را به مرتداني رساندند كه مي‌پنداشتند مسلمانان را در ذي‌حسي شكست داده‌اند.

خواست خدا نيز همين بود كه مرتدان به خيال فرار مسلمانان، گرد هم بيايند و بياسايند تا با حمله‌ي دوباره‌ي مسلمانان روبرو شوند؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه شبانگاه، لشكر را سامان‌دهي كرد و پس از آمادگي دوباره‌ي سپاهيان، در همان شب بي‌سر و صدا به سوي مرتدان حركت كرد و پيش از سپيده‌دم به ميان دشمن زد. دشمن، به گمان اين كه مسلمانان گريخته‌اند، سلاحش را زمين گذاشته بود؛ اما مسلمانان، مرتدان را غافل‌گير كردند و بر آنان شبيخون زدند و پيش از برآمدن خورشيد، شكستشان دادند و بيش‌تر بار و توشه‌ي آن‌ها را به غنيمت گرفتند. آنان گريختند و ابوبكر رضی الله عنه به دنبالشان رفت و در محل ذي‌قصه اردو زد و پس از چشاندن شكست و خواري به مشركان، به مدينه بازگشت و نعمان بن مقرن را به همراه عده‌اي در ذي‌قصه گذاشت و اين، نخستين فتح و پيروزي بود. بني‌عبس و ذبيان، به مسلماناني كه ميان ايشان بودند، حمله كردند و آن‌ها را كشتند. ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از قتل‌عام مسلمانان، توسط بني‌عبس و ذبيان سوگند خورد كه از مشركان به تعداد مسلماناني كه كشته‌اند و بلكه بيش‌تر، خواهد كشت.( [1] تاريخ طبري (4/64))

 ابوبكر رضی الله عنه تصميم قاطع گرفت كه انتقام مسلمانان شهيد را بگيرد و همين طور هم كرد. مسلماناني كه درميان ساير قبايل بودند، بيش از پيش بر دينشان ثبات و استقامت ورزيدند و بدين ترتيب مشركان را خفت و ذلت در برگرفت. اموال زكات از سوي قبايل به مدينه فرستاده شد و افرادي چون صفوان، زبرقان و عدي با اموال زكات قبايل خود رهسپار مدينه شدند؛ مأموران جمع‌آوري زكات نيز با اموال زكات به مدينه برگشتند و در يك شب،‌ زكات شش قبيله به مدينه رسيد. آن موقع طوري شده بود كه هرگاه يكي از مأموران جمع‌آوري زكات از دور نمايان مي‌شد، مردم مي‌گفتند كه معلوم نيست با خبر خوش مي‌آيد يا نه؟ و ابوبكر صديق رضی الله عنه مي‌فرمود: «قطعاً با خبرهاي خوبي آمده است.» زماني كه اموال زكات به مدينه مي‌رسيد، مردم به ابوبكر صديق رضی الله عنه مي‌گفتند: مثل هميشه به ما مژده‌ي خوبي دادي.( تاريخ طبري (4/67))

 در همين بحبوحه لشكر اسامه رضی الله عنه نيز با پيروزي و غنيمت به مدينه بازگشت؛ او، مأموريتش را برابر دستور رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و سفارش ابوبكر صديق رضی الله عنه به خوبي انجام داده بود. ابوبكر رضی الله عنه، اسامه رضی الله عنه را در مدينه جانشين خود كرد و خودش به سوي ذي‌قصه حركت كرد. مسلمانان به او گفتند: «شما را به خدا، خودتان را در معرض خطر نيندازيد كه اگر شما از بين برويد، براي اسلام و مردم، نظام و ساماني نخواهد ماند؛ بنابراين كس ديگري را به جاي خود بفرستيد و اگر جانشين شما كشته شود، كس ديگري را به نمايندگي از خود به ميدان خواهيد فرستاد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه پاسخ داد: «نه، به خدا كه چنين نمي‌كنم؛ بلكه خودم نيز با شما مي‌آيم.»( تاريخ طبري (4/67))

 كان و گوهرِ وجودي ابوبكر صديق رضی الله عنه در جهاد با مرتدان، باشكوه‌ترين و زيباترين شكل پيشواي مؤمني را به تصوير مي‌كشد كه براي قومش، جان‌فشاني مي‌كند. پيشوا، در نگاه اسلام و مسلمانان، بايد الگوي عملي مردم باشد. همراهي ابوبكر رضی الله عنه با سپاهيان اسلام، مَنشي بود كه سبب دل‌گرمي و قوت قلب مجاهدان براي جنگ با دشمنان اسلام شد و باعث گرديد تا دستورات فرمانده و پيشواي خود را به طور كامل انجام دهند.( حركة الردة، ص319)

ابوبكر صديق رضی الله عنه به سوي ذي‌حسي و ذي‌قصه حركت كرد و فرزندان مقرن (نعمان، عبدالله و سويد) با تني چند از سپاهيان اسلام، او را همراهي مي‌كردند تا اين‌كه به ربذه در ابرق رسيد؛ خداي متعال، شكست سختي به حارث و عوف چشاند و حطيئه نيز اسير شد و بني‌بكر و عبس، تار و مار شدند. ابوبكر رضی الله عنه پس از پيروزي بر بني‌ذبيان، چند روزي در ابرق توقف نمود و فرمود: «پس از اين بني‌ذبيان حق ندارند در اين سرزمين، تصرفي داشته باشند

سيرت ابوبكر صديق رضی الله عنه بيان‌گر آن است كه او، هرگز خودش را در هيچ امري جدا از پيروانش نمي‌دانست و در انجام تمام امور مهم، همراه و همگامشان بود. آشفتگي و پريشاني اين امت، از آن زمان آغاز شد كه برخي از مسلمانان، رياست و فرمانروايي را ابزار سيطره‌طلبي و برتري‌جويي دانستند و آن را وسيله‌ي خودخواهي‌ها و منفعت‌طلبي‌هاي شخصي قرار دادند؛ پست و جاه خود را دليل برتري بر ديگران پنداشتند و از ملت و مردم بريدند؛ تنها پيوندشان با مردم، سخناني شد كه براي ملت از طريق ابزار رسانه‌اي ايراد كردند و از حضور عملي در جمع مردم دوري گزيدند و در متن قضايا و مسايل مردم قرار نگرفتند كه حضوري مؤثر و مشاركتي حقيقي در حل و فصل نيازها و مشكلات جامعه داشته باشند.

 سه بار خروج پياپي ابوبكر صديق رضی الله عنه براي جهاد، نشان‌دهنده‌ي قرباني و جان‌فشاني آن بزرگوار است؛ مسلمانان، او را سوگند مي‌دهند كه در مدينه بماند و شخ صلی الله علیه وسلم ديگري را به جاي خود، براي فرماندهي لشكر اعزام كند؛ اما نمي‌پذيرد و مي‌فرمايد: «به خدا سوگند كه چنين نمي‌كنم و خودم با شما مي‌آيم.» فروتني و جان‌فشاني ابوبكر رضی الله عنه چقدر زياد بود كه از تمام خوشي‌هاي شخصي بريد تا به مصالح امت، توجه و غم‌خوارگي داشته باشد. او سه بار پياپي در حالي براي جهاد خروج كرد كه عمرش، از شصت هم گذشته بود و همين تلاش و جهاد خستگي‌ناپذيرش، سبب نشاط و سرزندگي صحابه شد و او را الگويي نيك و نمونه براي همگان قرار داد.

طليحه‌ي اسدي سر به طغيان نهاد و عده‌اي را دور خود جمع كرد؛ اين خبر به ابوبكر صديق رضی الله عنه رسيد. ضرار بن ازور رضی الله عنه مي‌گويد: «هيچ كسي را پس از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نديدم كه چون ابوبكر رضی الله عنه در جنگ‌هاي پراكنده و پياپي، پرتوان و خستگي‌ناپذير باشد؛ ما به او از آشوب دشمنان خبر مي‌داديم و او، چنان بي‌هراس و پرتوان معلوم مي‌شد كه گويا به او نويد پيروزي داده‌ايم.» اين، بيان‌گر يقين و باور راسخ ابوبكر رضی الله عنه است كه به نصرت و ياري الهي اعتماد كاملي داشت و خوب مي‌دانست كه خداي متعال، دوستانش را بر دشمنان پيروز مي‌كند و آنان را در زمين، خليفه مي‌سازد. برتري ابوبكر رضی الله عنه بر ساير صحابهy بدان خاطر نبود كه شب‌زنده‌داري‌ها و برخي از اعمال نيك اين‌چنيني آن بزرگوار، از آنان بيش‌تر باشد! بلكه ابوبكر رضی الله عنه بدان سبب بر ديگران برتري يافت كه يقين و باور راستينش بسي بيش‌تر و فراتر از ساير صحابهy بود.

 باري به ابوبكر صديق رضی الله عنه گفته شد: «اگر آن سختي و مصيبتي كه بر شما فرود آمد، بر كوه‌ها نازل مي‌شد، كوه‌ها را تكه‌پاره مي‌كرد يا اگر بر درياها فرود مي‌آمد،‌ آبشان را مي‌خشكاند. اما با اين حال ما، در شما ناتواني و ضعفي نمي‌بينيم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «بعد از آن‌كه در سفر هجرت با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در غار بودم، هيچ ترسي، به دلم راه نيافته است؛ رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم وقتي كه مرا در غار، اندوهگين و دل‌نگران ديدند، به من فرمودند: «اي ابوبكر! نگران و اندوهگين نباش كه خداي متعال، خودش عهده‌دار آن شده كه اين دعوت را به نتيجه برساند.»

 ابوبكر صديق رضی الله عنه گذشته از شجاعت فطري و طبيعي خود، شجاعتي ديني نيز داشت كه زاده‌ي يقين و ايمان راسخ او به خداي متعال بود؛ او، يقين داشت كه خداي متعال، مؤمنان را ياري مي‌كند و بر دشمنان پيروز مي‌گرداند. چنين شجاعتي تنها نصيب كسي مي‌شود كه قلبي قوي و باايمان داشته باشد؛ چراكه هر چه ايمان، قوي‌تر گردد، شجاعت و بي‌باكي مسلمان براي رويارويي با دشمن بيش‌تر مي‌شود و اگر در ايمان، كمي و كاستي بيايد، شجاعت انسان نيز مي‌كاهد. ابوبكر صديق رضی الله عنه دليرترين فرد صحابه بود و هيچكس در شجاعت و بي‌باكي با او برابري نمي‌كرد.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com