تاریخ چاپ :

2024 Sep 08

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

قتل یزگرد به سال31 هجری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مؤرّخان در علت مرگ یزگرد، روایات مختلفی نقل کرده‌اند. ابن اسحاق در این رابطه چنین روایت کرده است: یزگرد همراه افرادی چند به مرو گریخت اما ثروتمندان آن‌جا از کمک به او امتناع ورزیدند، آنان در عین حال ترکان را تشویق کردند تا یزگرد را به قتل رسانند، آنان نیز به او و همراهانش حمله کردند، خود یزگرد توانست از جنگ آنان بگریزد، پس از آن یزگرد به آسیابی پناه برد و صاحب آن به یزگرد جا و غذا داد، چون شب فرا رسید و یزگرد بخفت، آسیابان او را به قتل رسانید[1]. اما طبری روایتی دیگر نقل می‌کند: پیش از ورود اعراب به کرمان یزگرد همراه چهار هزار نفر، از طریق راه طبس و قهستان عازم مرو شد تا بتواند در خراسان به گردآوری و تجهیز سپاهی عظیم جهت ضربه زدن به اعراب بپردازد. در مرو دو امیر به نام‌های براز و سنجان حضور داشتند، که دشمن یکدیگر بودند. چون یزگرد به مرو رسید آن دو با او بیعت نمودند. در طول اقامت یزگرد در مرو، براز توانست خود را به یزگرد نزدیک کند و این امر نزد سنجان ناخوشایند بود، براز تمام تلاش خود را به کار می‌بست تا یزگرد را بر علیه سنجان تحریک نماید که عاقبت نیز موفق به این کار شد. یزگرد که قصد کشتن سنجان را داشت این را نزد یکی از کنیزان براز فاش نمود و او نیز این راز را به دیگر زنان حرمسرای براز منتقل کرد، چون خبر به گوش سنجان رسید، او سربازانی فراهم آورد و به قصر یزگرد حمله نمود. براز نتوانست جلوی افراد سنجان را بگیرد و در مقابل او فرار کرد. چون یزگرد از ما وقع خبردار شد، به صورت ناشناس از شهر گریخت تا به آسیابی رسید، آسیابان به او جا و مکان داد و آب و غذا در اختیار او نهاد، چون یزگرد بیاسود، آسیابان از او خواست که مبلغی را در ازای آن کمک‌ها به او بدهد. یزگرد نیز کمربندی مرصّع جواهر نشان را به او داد اما آن مرد به او گفت: که او را چهار درهم کفایت می‌کند، یزگرد بدو گفت: که هیچ پولی همراه خود ندارد، آسیابان نیز در طول آن یک شبانه‌روز که یزگرد در آن‌جا بود نسبت به او اظهار ارادت و خشوع می‌کرد تا عاقبت توانست یزگرد را که خفته بود به قتل برساند، سپس سر او را از بدن جدا نمود و شکم او را با شاخه و برگ‌های درخت گز که در رودخانه کنار آسیاب روییده بودند پر کرد و در آخر جسد او را به آب انداخت تا هیچ کس از راز قتل او آگاه نشود، اما برخلاف انتظار مرد آسیابان، جسد یزگرد به زیر آب نرفت و بر سطح آب روان گشت، سربازان که دنبال یزگرد آمده بودند جسد او را شناختند پس به دنبال قاتل گشتند، چون آسیابان از ماجرا خبردار شد، از آن‌جا گریخت.[2]

در روایتی دیگر نیز چنین آمده است: چون یزگرد ناپدید شد، ترکان به دنبال او آمدند اما با جسد او روبه‌رو شدند، آنان آن مرد آسیابان و خانواده‌اش را کشتند و لباس‌های یزگرد را پس گرفتند، سپس جسد پادشاه را در تابوتی نهاده و به شهر اصلخر بردند.[3]

طبری در کتاب خود، دو داستان بلند از ما وقع قتل یزگرد و مصائب و رنج‌هایی که او در روزهای آخر عمر خویش بدان‌ها دچار شده روایت می‌کند که در این‌جا مجال گفتن آن‌ها نیست[4]. نقل است که چون قصد یزگرد را کردند، او بدانان گفت: مبادا که مرا بکشید، زیرا در کتب مقدس ما آمده است که هر کس پادشاه خویش را به قتل رساند، خداوند او و همدستانش را در دنیا با آتش خواهد سوزانید[5]. مدت سلطنت یزگرد، بیست سال بود که شانزدهم سال آخر آن به فرار و دربه‌دری گذشت. او آخرین پادشاه ایرانیان محسوب می‌شود.[6]

روایت است که رسول خدا در مورد پادشاهان روم و ایران چنین فرمود:

«إِذا هَلَکَ قَیصُر فلا قَیصَر بعدَهُ، و إِذا هَلَک کَسری فلاکسری بعدَه، و الّذی نَفسی بیده لَتُنفَقُنَّ کُنُوزُ هما فی سبیلِ الله»[7].

(بدانید آن‌گاه که قیصر روم و شاهنشاه ایران هلاک شوند جانشینی بعد از خود نخواهد داشت و سلطنت آنان از بين خواهد رفت. به خداوند سوگند که گنج‌ها و خزانه‌های آنان، در راه خدا و در میان خلق خدا هزینه خواهد شد).

 

مسیحیان بعد از مرگ یزگرد اعلام عزا می‌کنند

هنگامی که اسقف مرو از مرگ یزگرد با خبر شده دیگر بزرگان مسیحیت آن دیار را گردهم آورد و به آنان چنین گفت: شما می‌دانید که یزگرد فرزند شهریار بن خسرو است و شهریار فرزند شیرین که زنی بود مؤمنه و نسبت به مسیحیان بسیار مهربان و بزرگوار. همچنین نباید از یاد برد که خود خسرو نیز نسبت به مسیحیان اقدامات نیک بسیاری انجام داد. علاوه بر او تعدادی دیگر از شاهان به مسیحیان آزادی‌هایی اعطا کردند و برایشان کلیسا ساختند تا به اجرای مراسم دینی خویش بپردازند. حال شایسته است که در مرگ این پادشاه، عزادار شده و برایش آرامگاهی بسازیم. دیگر بزرگان مسیحی با نظر او موافقت کردند و اعلام کردند که حاضرند چنین آرامگاهی را بنا کنند، اسقف دستور داد، آرامگاه را در وسط باغی نزدیک مرو بسازند. چون ساختن آرامگاه تمام شد، آنان جسد یزگرد را از رودخانه گرفته و بدان باغ منتقل کردند و آن را در درون آرامگاه قرار دادند.[8]

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب عثمان ابن عفان، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-------------------------------------------

[1]- تاریخ الطبری (5/295).

[2]- محمد السلمی، خلافة عثمان، 57.

[3]- تاریخ طبری (5/297).

[4]- الاکتفاء کلاعی انداسی (4/417).

[5]- الاکتفاء، کلاعی اندلسی (4/418) و تاریخ طبری (5/302).

[6]- محمد السلمی، خلافة عثمان، 57.

[7]- صحیح مسلم (حدیث2918).

[8]- تاریخ طبری (5/304).