تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

پادشاهان یمن

حاکمان عربستان همزمان با ظهور دعوت نبی اکرم بر دو نوع بودند:

1- پادشاهان تاجدار، که در حقیقت مستقل نبودند؛

2- رؤسای قبائل و عشایر، که از جهت حکومت و مزایای اجتماعی دست کمی از پادشاهان تاجدار نداشتند؛ بیشتر این فرمانروایان دارای استقلال تام بودند، امّا، برخی از آنان از یک پادشاه تاجدار تبعیت می‌کردند.

پادشاهان تاجدار، عبارت بودند از پادشاهان یمن، و پادشاهان توابع شام (یعنی آل غسان) و پادشاهان حیره؛ دیگر حاکمان عربستان تاج نداشتند. در این فصل تاریخچه‌ای از فرمانروایی این پادشاهان عرب، و رؤسای حکومت‌های عربی خواهد آمد.


پادشاهان یمن

قدیمی‌ترین قوم عرب که از نژاد عرب عاربه در یمن شهرت داشته‌اند، قوم سبا هستند. در حفّاری‌های شهر قدیمی اور آثار آنان که به بیست‌وپنج قرن پیش از میلاد مربوط می‌شود، دست یافته‌اند. آغاز شکوفایی تمدّن و شوکت و سلطنت و گسترش قلمروشان یازده قرن پیش از میلاد بوده است. دوران‌های پادشاهی سلاطین یمن را می‌توان به ترتیب ذیل تقسیم کرد:


دورهٔ اوّل- از 1300 تا 620 پیش از میلاد

حکومت یمن در این دوره با عنوان معینیان شهرت یافته است که در «جوف» یعنی دشت واقع شده، فیمابین نجران و حضرموت، ظهور کرد، و پیوسته نشو و نما یافت، و وسعت گرفت، و بر سیطره و شکوفایی آن افزوده شد، تا جایی که قلمرو نفوذ سیاسی‌ ایشان به علا و معان در شمال حجاز توسعه یافت.

گویند: مستعمرات پادشاهی یمن به خارج از سرزمین عربستان نیز کشیده بود، و تجارت و بازرگانی متن اقتصادشان را تشکیل می‌داد. همین فرمانروایان بودند که سدّ مأرب را که در تاریخ یمن جایگاهی عمده دارد، ساختند؛ این سدّ خیرات و برکات فراوان برای آنان داشت؛

{حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْماً بُوراً}. سوره فرقان، آیه 18

«تا زمانی که پیام خدا را فراموش کردند و تباه بر باد شدند!»

در این دوره، پادشاهان یمن را «مکرب سبا» می‌گفتند، و پایتختشان صرواح بود که ویرانه‌های آن در پنجاه کیلومتری شمال غربی شهر مأرب، و 142 کیلومتری شرق صنعا مشاهده می‌شود، و به نام خربیه مشهور ا ست. تعداد پادشاهان این دوره را 22 تا 26 پادشاه برآورد کرده‌اند.(الیمن عبرالتاریخ)


دورهٔ دوّم- از 620 تا 115 پیش از میلاد

حکومت یمن در این دوره به عنوان پادشاهی سبا مشهور شد، و فرمانروایان یمن لقب مکرب را واگذاشتند، و با عنوان «ملوک سبا» شهرت یافتند، و مأرب را به جای صرواح پایتخت خود قرار دادند، که ویرانه‌های مأرب در فاصلهٔ 192 کیلومتری شرق صنعا همچنان باقیست. (الیمن عبر التاریخ)


دورهٔ سوّم- از 115 پیش از میلاد تا 300 میلادی

حکومت یمن در این دوره، با عنوان «دولت حمیری اُولی» شناخته شده‌اند. زیرا در این دوره قبیلهٔ حمیر در مملکت سبا چیرگی و استقلال یافت، و پادشاهان این دوره با عنوان «ملوک سبا و ذی ریدان» شهرت یافته‌اند. این پادشاهان، شهر ریدان را به جای شهر مأرب پایتخت خود قرار دادند. ریدان به نام ظفار نیز مشهور است، و ویرانه‌هایش در دامنه کوهی کلّه‌قندی در نزدیکی یریم یافت می‌شود. در این دوره، عوامل سقوط و انحطاط در میان آنان، پیاپی خودنمایی کرد: بازرگانی ایشان- تاحدود زیادی- به سه جهت از دست رفت: اوّلا، به خاطر آنکه نبطیان نفوذ خویش را در شمال گسترانیده بودند؛ ثانیاً، رومیان راه بازرگانی دریایی را به دنبال آنکه مصر و سوریه و شمال حجاز را تحت‌نفوذ خود درآوردند، در اختیار خود گرفتند؛ ثالثاً، قبائل با یکدیگر سخت رقابت داشتند.

این عوامل موجب پراکنده شدن طوایف آل قحطان، و مهاجرت ایشان به سرزمین‌های دوردست گردید.


دورهٔ چهارم- از 300 میلادی تا ورود اسلام به یمن

حکومت یمن در این دوره با عنوان «دولت حمیری دوم» شناخته شده‌ا‌ند، و پادشاهان این دوره را «ملوک سبا و ذی‌ریدان و حضرموت و یمنت» می‌نامیده‌‌اند. در این دوره از پادشاهی یمن، نابسامانی‌ها و حوادث ناخوشایند پی در پی به ظهور پیوست، و شورش‌ها و جنگهای داخلی یکی پس از دیگری پادشاهان این دوره را تحت فشار قرار داد، و حکومت آنان را بازیچه‌ای در دست بیگانگان قرار داد، و بالاخره همین امر موجب از دست رفتن استقلال ایشان گردید. در این دوران بود که رومیان به عدن پای نهادند، و با پشتیبانی آنان حبشیان برای نخستین بار در سال 340 میلادی یمن را اشغال کردند، و از رقابت دو قبیلهٔ همدان و حمیر بهره جستند، و این اشغال تا سال 378 میلادی ادامه یافت.

آنگاه یمن استقلال خود را بازیافت، اما، همزمان با این پیروزی، سوراخهایی در سدّ مأرب پدید آمد، که بالاخره آن سیل عظیم که در قرآن کریم با عنوان «سیل العرم» مذکور افتاده است، در سال 450 تا 451 میلادی به وقوع پیوست، و بر اثر این فاجعهٔ بزرگ، آبادی‌های یمن به ویرانه تبدیل شده، و طوایف مختلف ساکن یمن به این سوی و آن سوی پراکنده شدند.

در سال 523 میلادی، ذونواس یهودی یورشی سخت کارساز را بر علیه مسیحیان نجران آغاز کرد، و درصدد برآمد که با زور و فشار اهالی نجران را از آیین مسیحیت بازگرداند؛ و چون ابا کردند و نپذیرفتند، گودال‌های پر از آتش برای آنان درست کرد، و مسیحیان نجران را در آتش افکند. این قضیه، همان است که قرآن در سورهٔ بروج مورد اشاره قرار داده و فرموده است:

{قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ}. سوره بروج، آیه 4.

این حادثه، حسّ انتقام مسیحیان را برانگیخت، و آنان را به انجام فتوحات و توسعه‌طلبی‌هایی تحت رهبری امپراطوران روم در بلاد عرب واداشت. رومیان حبشیان را بر این کار تشویق کردند، و برای آنان نیروی دریایی ترتیب دادند. در سال 525 میلادی، هفتاد هزار رزمنده از حبشه سرازیر شدند، و یمن را برای بار دوّم اشغال کردند. فرماندهی این حمله با اریاط بود. اریاط از سوی پادشاه حبشه فرمانروای یمن بود، تا زمانی که یکی از فرماندهان لشکرش، ابرهه بن صباح اشرم، در سال 549 میلادی، او را به قتل رسانید، و پس از راضی کردن پادشاه حبشه و جلب رضایت او، خود را پادشاه یمن گردانید. ابرهه همان کسی است که به قصد ویران ساختن کعبه لشکرکشی کرد، و خود و لشکریانش به «اصحاب الفیل» معروف شدند.

خداوند ابرهه را پس از بازگشت به صنعا به دنبال ماجرای فیل، هلاک گردانید، و پسرش یکسوم، و سپس پسر دوم او، مسروق، جانشین او شدند، و چنانکه گویند، این دو بدتر از پدرشان بودند، و سیرتی پلیدتر از او داشتند و اهالی یمن را سخت تحت فشار قرار دادند و بیچاره کردند، و خوار گردانیدند.

از سوی دیگر، اهل یمن، به دنبال ماجرای فیل، از پارسیان کمک گرفتند و در برابر حبشیان ایستادگی کردند، و مقاومت از خود نشان دادند، و بالاخره آنان را از سرزمین خویش راندند و در سال 575 میلادی به رهبری معدیکرب سیف‌بن ذی‌یزن حمیری به استقلال رسیدند، و او را پادشاه خود قرار دادند. معدیکرب گروهی از حبشیان را کنا ر خود نگاه داشته بود که او را خدمت می‌کردند و در رکاب او راه می‌رفتند.

روزی از روزها، آن حبشیان کار وی را یکسره کردند، و با مرگ وی، پادشاهی از خاندان ذی‌یزن بیرون شد، و یمن به صورت مستعمره‌ای از مستعمرات پارسیان درآمد، و والیان و دست‌نشاندگان ایرانی‌نژاد، یکی پس از دیگری، بر یمن حکومت کردند؛ نخست، وَهرَز، سپس مرزبان پسر وَهرَز؛ سپس پسرش تینجان؛ سپس خسرو پسر تینجان؛ سپس باذان؛ که وی آخرین والی ایرانی یمن بود، و در سال 628 میلادی اسلام‌ آورد، و با اسلام آوردن وی قدرت و نفوذ پارسیان در یمن پایان پذیرفت.

(برای تفصیل مطلب، نکـ: الیمن عبر التاریخ، ص 77-83، 124-130، 157-161،...؛ تاریخ أرض القرآن، ج 1، ص 133 تا پایان ‏کتاب؛ تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 101-151. در ارتباط با تعیین سنوات و تفصیلات برخی حوادث، منابع تاریخی بسیار با ‏یکدیگر اختلاف دارند؛ چنانکه یکی از نویسندگان در این باره گفته است: إن هذا إلا أساطیر الأوّلین!.‏)

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.


عصر اسلام

IslamAge.Com