تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

جنگ يرموك 2

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پيروزي مسلمانان، با پيروزي در جنگ اجنادين و شكست روميان آغاز شد و مسلمانان، به فرمان ابوبكر صديق رضی الله عنه در يرموك جمع شدند. روميان، به فرماندهي تيدور در منطقه‌اي كه امكان دفع نيروهاي حريف زياد بود و راه گريز را تنگ مي‌نمود، اردو زدند. اردوگاه قشون رومي، در واقوصه در نزديكي يرموك بود.

تعداد مسلمانان و رومي‌ها در جنگ يرموك

مسلمانان، به فرماندهي خالد بن وليد رضی الله عنه، چهل يا چهل و پنج‌هزار نفر بودند.

تعداد رومي‌ها به فرماندهي تيدور، به دويست و چهل‌هزار نفر مي‌رسيد.

مسلمانان، به فرماندهي خالد بن وليد رضی الله عنه در يرموك اردو زدند و رومي‌ها در كرانه‌ي جنوبي رود اردن جمع شدند. عمرو بن عاص رضی الله عنه فرمود: «اي مسلمانان! شما را بشارت باد كه من، رومي‌ها را محاصره كردم و هر كه در محاصره قرار بگيرد، به ندرت عاقبت به‌خير مي‌شود.»( العمليات التعرضية و الدفاعية، ص163)

خالد رضی الله عنه در آرايش نظامي لشكر اسلام، شيوه‌ي جديدي به‌كار برد كه پيش از آن درميان عرب‌ها رايج نبود. او، قشون اسلامي را به چند واحد نظامي تقسيم كرد و با سي و شش گردان وارد عمل شد. تقسم‌بندي واحدهاي نظامي قشون اسلامي به ترتيب زير بود:

ـ چند فوج كه هر يك متشكل از ده تا بيست گردان بود و فرمانده‌ي جدايي داشت.

ـ چندين گردان كه از هزار رزمنده تشكيل مي‌شد و هر گرداني، فرمانده‌ي جدايي داشت. آرايش لشكر مسلمانان كه از چهل گردان تشكيل شده بود، به ترتيب زير بود:

ـ سپاه مركزي: از 18 گردان به فرماندهي ابوعبيده بن جراح رضی الله عنه تشكيل شده بود و عكرمه رضی الله عنه پسر ابوجهل و قعقاع بن عمرو رضی الله عنه در اين فوج حضور داشتند.

ـ سپاه راست: متشكل از 10 گردان بود و تحت فرماندهي عمرو بن عاص رضی الله عنه قرار داشت و شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه نيز با او بود.

ـ سپاه چپ: 10 گردان داشت و تحت فرماندهي يزيد بن ابوسفيان رضی الله عنه بود.

ـ دسته‌ي پيشگامان: دسته‌ي كوچكي از سواركاران و نگهبانان در خط مقدم بود كه بررسي تحركات دشمن، كسب اطلاعات و برخورد با جاسوس‌هاي احتمالي دشمن را بر عهده داشت.

ـ دنباله‌داران لشكر: از پنج گردان (5000 نفر) به فرماندهي سعيد بن زيد رضی الله عنه تشكيل يافته بود و رسيدگي به امور سپاهيان را بر عهده داشت. ابودرداء رضی الله عنه در همين واحد، به عنوان قاضي خدمت مي‌كرد و عبدالله بن مسعود رضی الله عنه نيز انباردار بود و مسؤوليت تداركات را بر عهده داشت. مقداد بن اسود رضی الله عنه از افراد اين دسته بود و درميان مجاهدان دور مي‌زد و سوره‌ي انفال و آيات جهاد را تلاوت مي‌كرد تا عواطف ايماني و جهادي صحابه را برانگيزد. ابوسفيان بن حرب رضی الله عنه نيز به عنوان واعظ درميان صفوف مي‌گشت و سربازان اسلام را به جهاد و جان‌فشاني تشويق مي‌نمود. (البداية و النهاية (7/8))

خالد بن وليد رضی الله عنه به عنوان فرمانده‌ي ارشد لشكر اسلام با تعدادي از صحابه درميان سپاهيان بود. به هر حال لشكر اسلام براي رويارويي با دشمن به آمادگي نسبي، دست يافت؛ هر يك از فرماندهان، افرادش را به جهاد، جان‌فشاني و صبر و شكيبايي در راه خدا فرا مي‌خواند. مسلمانان و فرماندهانشان خوب مي‌دانستند كه اين جنگ، جنگ سرنوشت‌سازي است و به عقب راندن دشمن، پيروزي بزرگي مي‌باشد و چنان‌چه نتوانند دشمن را شكست بدهند، در ادامه‌ي كارشان با مشكل و بلكه شكست مواجه مي‌شوند. عقب‌نشيني و شكست روم در يرموك، به معناي فتح شام و آزادسازي آن از دست روميان بود و اين، گشايش دروازه‌هاي شام و برچيده شدن موانع و عوامل بازدارنده‌ي فراروي مسلمانان و ره‌يابي به مصر و پس از آن،گسترش اسلام به آسيا و اروپا به شمار مي‌رفت.( العمليات التعرضية و الدفاعية عند المسلمين، ص164)

 

آمادگي ايماني مسلمانان براي رويارويي با دشمن

زماني كه مسلمانان و روميان، روياروي يكديگر قرار گرفتند، ابوعبيده رضی الله عنه خطاب به مسلمان فرمود: «اي بندگان خدا! دين خدا را ياري كنيد تا خداي متعال، شما را نصرت دهد و گام‌هايتان را استوار و ثابت بدارد كه وعده‌ي الهي، حق است. اي مسلمانان! صبر و شكيبايي ورزيد كه صبر، مايه‌ي خشنودي خدا، رهايي از كفر و دوري از ننگ و عار است. وقتي كه دشمن، تيراندازي را آغاز كرد، از صف‌هايتان جدا نشويد و به سوي دشمن، گام برنداريد و جنگ را شروع نكنيد؛ بلكه پشت سپرها پناه بگيريد؛ ساكت باشيد و تنها خدا را ياد كنيد تا به خواست خدا به شما فرمان حمله بدهم.»

معاذ بن جبل رضی الله عنه نيز خطاب به مسلمانان فرمود: «اي اهل قرآن و اي نگهبانان و حافظان كتاب خدا! اي انصار هدايت و اي دوستان حق! دست‌يابي به رحمت الهي و ورود به بهشت، به آرزو نيست و تنها راستان و وفاداران به حق، به مغفرت و رحمت گسترده‌ي الهي دست مي‌يابند. مگر فرموده‌ي الهي را نشنيده‌ايد كه:

 

« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (نور ـ 55)

 يعني: «خداوند، به كساني از شما كه ايمان آورده‌ و كارهاي شايسته انجام داده‌اند، وعده‌ مي‌دهد كه آنان را در زمين خليفه سازد؛ همان گونه كه پيشينيان (نيكوكار و دادگر) ايشان را جايگزين (ستم‌گران) پيش از آن‌ها كرد» خدا، شما را بيامرزد؛ از خدايتان حيا كنيد كه مبادا شما را در حال گريز ببيند و بدانيد كه شما، در قبضه و مشت خداييد و پناهي، جز او نداريد و فقط او، شما را عزت و سرافرازي مي‌بخشد.»

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه مسلمانان را بدين شكل نصيحت و آماده‌ي جهاد كرد: «اي مسلمانان! چشمانتان را فرو اندازيد و روي زانوهاي خود بنشينيد و تيراندازي كنيد و وقتي سپاهيان دشمن، بر شما حمله‌ور شدند، كاري نداشته باشيد تا به شما نزديك شوند و آن موقع، همانند شير به آن‌ها حمله كنيد كه سوگند به آن كس كه از صدق و راستي خشنود مي‌شود و به آن پاداش مي‌دهد و دروغ را گناه مي‌شمارد و بندگانش را به خاطر دروغ‌گويي، مجازات مي‌كند و در ازاي نيكي، بذل و احسان مي‌فرمايد كه من اين (وعده‌ي خدا و رسول) را شنيده‌ام كه مسلمانان، آبادي‌ها و قصرهاي شام را يك به يك فتح مي‌كنند؛ بنابراين قشون و كثرت دشمن، شما را در هراس نيندازد. چراكه اگر شما با آنان به شدت برخورد كنيد، جفتك مي‌زنند و مي‌گريزند.» ابوسفيان رضی الله عنه مجاهدان را مخاطب قرار داد و فرمود: «اي مسلمانان! اينك شما، دور از امير مؤمنان و پشتيباني مسلمانان و در سرزميني غيرعربي هستيد و از خانواده‌هايتان دور افتاده‌ايد و به خدا قسم كه با دشمناني روبرو شده‌ايد كه كينه‌ي زيادي درباره‌ي خودشان، فرزندانشان، زنانشان و اموال و سرزمينشان، از شما به دل دارند. به خدا سوگند كه تنها شجاعت و شكيبايي در كارزار فردا، شما را از اين‌ها مي‌رهاند و خشنودي و رضايت الهي را نصيبتان مي‌كند. پس به شمشيرها و جهادتان، قوي و پشت‌گرم باشيد و از آن براي (نجات و رستگاري) خود كار بگيريد و آن را سنگر و ابزار دفاع از خود قرار دهيد.» ابوسفيان رضی الله عنه به ميان زنان نيز رفت و آنان را نيز نصيحت كرد و دوباره به ميان مجاهدان بازگشت و فرمود: «اي مسلمانان! ‌مي‌بينيد كه چه در پيش رو داريد. اينك رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و بهشت، پيش رويتان هستند و شيطان و جهنم پشت سرتان.»

ابوهريره رضی الله عنه نیز مسلمانان را نصيحت كرد و فرمود: «به سوي زنان بهشتي و هم‌جواري با پروردگارتان در بهشت‌هاي پرنعمت بشتابيد. شما در هيچ محلي اين قدر به خدايتان نزديك نمي‌شويد كه اينك در اين محل (براي رويارويي با دشمنان خدا) ايستاده‌ايد. بدانيد كه صبرپيشگان، (بر ديگران) برتري دارند.» ابوسفيان رضی الله عنه كنار هر دسته‌اي مي‌ايستاد و مي‌گفت: «از خدا بترسيد؛ خدا را به ياد داشته باشيد. شما، بزرگان اسلام و انصار اسلام هستيد و اين‌ها، اشراف روم و انصار شركند. خدايا! امروز، يكي از روزهاي تو است؛ خدايا! پيروزي را بر بندگانت نازل فرما.» يكي از عرب‌هاي مسيحي، به خالد رضی الله عنه گفت: «رومي‌ها، چه‌قدر زيادند و مسلمانان، چه اندك!» خالد رضی الله عنه فرمود: «واي بر تو؛ مرا از رومي‌ها مي‌ترساني؟ كثرت و توان لشكر، به نصرت الهي بستگي دارد و چون، نصرت خدا نباشد، لشكر انبوه نيز اندك و ناتوان است و به تعداد مردان ربطي ندارد. به خدا سوگند كه دوست دارم اسبم بهبود يابد و(هر چه سريع‌تر وارد عمل شوم تا) روميان، ناتوان و اندك شوند.» پاي اسب خالد رضی الله عنه در مسير عراق به شام، آماس كرده و آسيب ديده بود.( البداية و النهاية (7/10))

معاذ بن جبل رضی الله عنه هر بار كه صداي راهبان و كشيش‌ها را مي‌شنيد، مي‌فرمود: «خدايا! قدم‌هايشان را بلرزان و در دل‌هايشان، وحشت و هراس بيفكن؛ بر ما آرامش و سكينه نازل فرما و ما را به تقواپيشگي، پايدار و ثابت بدار؛ جهاد را بر ما گوارا و خوشايند فرما و ما را به آن‌چه مقدر مي‌كني، راضي بگردان.»( ابوبكر رجل الدولة، ص88)

 

چگونگي آرايش نظامي روميان در جنگ يرموك

دسته‌هاي روميان، طوري در محل خود مستقر شده بودند كه به‌سان ابر سياهي به نظر مي‌رسيدند و با صداي بلند فرياد مي‌زدند؛ كشيش‌ها و راهبانشان، انجيل مي‌خواندند و سپاهيان روم را به جنگ تشويق مي‌كردند. روميان در محلي در نزديكي يرموك به نام واقوصه اردو زدند و رودخانه‌ي آن‌جا همانند خندقي براي آنان بود. روميان، قشون خود را به چند واحد تقسيم كرده و طوري آرايش داده بودند كه در هر واحد، پنج گردان قرار گرفته بود و با واحد اول مقداري فاصله داشت. آرايش قشون رومي به ترتيب زير بود:

ـ تيراندازان، جلوتر از همه قرار داشتند و وظيفه‌شان، اين بود كه به سوي مسلمانان تيراندازي كنند و سپس عقب بروند.

ـ سواركاران، در دو طرف لشكر عهده‌دار پشتيباني از تيراندازان بودند.

ـ گردان‌ها، موظف بودند به ميان صفوف مسلمانان، حمله‌ور شوند.

ـ فرمانده‌ي جلوداران (پيشگامان) لشكر، جرجه بود.

فرماندهان دسته‌هاي پشتيباني كه در دو طرف قشون روم قرار داشتند، ماهان و دراق صلی الله علیه وسلم بودند.( العمليات التعرضية و الدفاعية عند المسلمين، ص167)

 

آن‌چه پيش از جنگ رخ داد

ابوعبيده و يزيد بن ابوسفيان به همراه ضرار بن ازور و حارث بن هشام به سپاه روم نزديك شدند و بانگ برآوردند كه مي‌خواهيم با فرمانده‌ي شما صحبت كنيم. به آنان اجازه دادند تا به نزد تذارق بروند كه در خيمه‌‌اي از پرنيان و ابريشم، نشسته بود. صحابه گفتند: «ما ورود به چنين جايي را روا نمي‌دانيم.» تذارق دستور داد تا فرشي ابريشمي برايشان پهن كنند. بزرگان مسلمان باز هم از نشستن بر فرش ابريشمي امتناع كردند و بدين ترتيب تذارق به همان شكلي كه مسلمانان دوست داشتند، با آن‌ها نشست تا با هم مذاكره كنند. صحابه پس از آن‌كه روميان را به سوي خدا دعوت دادند و به نتيجه‌اي نرسيدند، به اردوگاه لشكر اسلام بازگشتند. ماهان، خالد رضی الله عنه را به ميان دو صف خواست تا همان‌جا با او مذاكره و گفتگو كند. ماهان گفت: «ما مي‌دانيم كه گرسنگي و سختي زندگاني، شما را از ديارتان به اين‌جا كشانده است: پس بياييد تا به هر كدامتان ده دينار و لباس و مقداري غدا بدهم و به سرزمين خود بازگرديد. سال بعد هم همين مقدار به شما خواهيم داد.» خالد رضی الله عنه در پاسخ ماهان، چنين فرمود: «آن‌چه تو گفتي، ما را از ديارمان به اين‌جا نكشانده است؛ بلكه ما قوم خون‌آشامي هستيم كه شنيده‌ايم هيچ خوني، بهتر از خون روميان نيست و به همين خاطر هم به اين‌جا آمده‌ايم (تا خون شما را بياشاميم).» ياران ماهان كه از شنيدن اين سخنان يكه خورده بودند، گفتند: «به خدا كه چنين چيزي درباره‌ي عرب‌ها به ما گفته نشده بود.»

 

آغاز جنگ

پس از آمادگي كامل و بي‌نتيجه ماندن مذاكرات، خالد بن وليد رضی الله عنه به عكرمه بن ابوجهل و قعقاع بن عمرو كه در دو پهلوي لشكر بودند، فرمان شروع جنگ داد. آن دو شروع به رجز‌خواني كردند و هماورد خواستند. تعدادي از جنگاوران دو طرف، با هم درگير شدند و شعله‌ي جنگ بالا گرفت و تمام سپاهيان در هم آميختند و جنگ شديدي آغاز شد. خالد رضی الله عنه به همراه گرداني از مجاهدان، پيشاپيش لشكر قرار داشت و با پيشروي مجاهدان و به هم پيوستن دسته‌ها، هر يك را متناسب با قابليت‌هايش به كار مي‌گرفت و جريان جنگ را به بهترين شكل رهبري مي‌نمود.

 

مسلمان شدن يكي از فرماندهان رومي در ميدان نبرد

يكي از فرماندهان و بزرگان سپاه روم به نام جرجه از لشكرش جدا شد و خالد رضی الله عنه را به حضور خود فراخواند. خالد رضی الله عنه پيش او رفت و طوري به هم نزديك شدند كه گردن اسب‌هايشان به هم مي‌خورد. جرجه به خالد رضی الله عنه گفت: «اي خالد! به سؤالات من، درست پاسخ بده و دروغ نگو كه انسان آزاده، دروغ نمي‌‌گويد؛ به من مكر و فريب هم نزن كه انسان شرافتمند، فريب‌كار و حقه‌باز نيست. آيا اين، درست است كه خداوند، شمشيري بر پيامبرتان از آسمان نازل كرده و پيامبرتان نيز آن را به تو داده است و تو، آن شمشير را بر هر كه در جنگ بلند كني، حتماً شكستشان مي‌دهي؟» خالد رضی الله عنه گفت: «نه؛ (اين طور نيست.)» جرجه دوباره پرسيد: «پس چرا به تو سيف‌الله (شمشير خدا) مي‌گويند؟»‌ خالد رضی الله عنه فرمود: «خداي متعال، در ميان ما پيامبري برانگيخت كه ما را به سوي خدا فراخواند؛ اما همگي ما از او فرار كرده و فاصله مي‌گرفتيم تا اين‌كه برخي از ما او را تصديق نموده و از او پيروي كردند و بعضي نيز هم‌چنان او را تكذيب كرده و از او دوري مي‌جستند. من، از آن دست كساني بودم كه پيامبر خدا را تكذيب نموده و از او دوري مي‌كردند؛ سپس خداي متعال، قلوب و موهاي پيشانيمان را گرفت و به سوي خود هدايت نمود و ما، با آن حضرت بيعت كرديم. آن‌جا بود كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به من فرمود: (تو، شمشيري از شمشيرهاي خدا هستي كه تو را بر ضد مشركان از نيام بيرون كشيده است.) رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم برايم دعاي پيروزي فرمود و از همان روز، سيف‌الله ناميده شدم و به همين سبب نيز من، از ميان تمام مسلمانان، نسبت به مشركان سخت‌تر و شديدترم.» جرجه گفت: اي خالد! شما، به چه چيزي دعوت مي‌دهيد؟» خالد رضی الله عنه فرمود: «شما را به گفتن كلمه‌ي شهادت (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ الله وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ) فرا مي‌خوانيم و شما را به اين دعوت مي‌دهيم كه به تمام احكام و آورده هاي پيامبر صلی الله علیه وسلم از سوي خدا اقرا كنيد.» جرجه دوباره سؤال كرد: «اگر كسي دين شما را نپذيرد، چه مي‌كنيد؟» خالد رضی الله عنه پاسخ داد: «بايد به ما جزيه بدهند تا كاري به كارشان نداشته و از آن‌ها حمايت بكنيم.» جرجه پرسيد: «اگر جزيه هم ندادند؟» خالد رضی الله عنه فرمود: «با آن‌ها اعلان جنگ كرده و با آنان مي‌جنگيم.» جرجه سؤال كرد: «جايگاه و منزلت كسي كه امروز دينتان را بپذيرد، چگونه خواهد بود؟» خالد رضی الله عنه گفت: «جايگاه همه‌ي ما در اجراي دستورات الهي، يك‌سان است و همه اعم از بزرگان و ساير افراد و همين طور آنان‌كه قبلاً مسلمان شده يا بعدها ايمان آورده‌اند، برابرند.» جرجه از خالد رضی الله عنه پرسيد: «آيا كسي كه امروز مسلمان شود، در اجر و پاداش نيز با شما هم‌سان و مساوي خواهد بود؟» خالد رضی الله عنه فرمود: «بله و بلكه اجر و پاداش بيش‌تري خواهد يافت.» جرجه گفت: «چگونه چنين چيزي امكان دارد كه شما قبلاً مسلمان شده و پيشينه‌ي شما در اسلام بيش‌تر است؟!» خالد رضی الله عنه فرمود: «علتش، اين است كه ما، اين دين را پس از سرسختي و تحت فشار پذيرفتيم و زماني با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بيعت كرديم كه ايشان، درميان ما بودند و از آسمان بر ايشان، وحي مي‌شد و از كتاب خدا برايمان سخن مي‌گفت. ما، بايد به او ايمان مي‌آورديم؛ چراكه به ما معجزاتي نشان مي‌داد و ما، دلايل و چيزهاي شگفت‌انگيزي ديده و شنيد‌ه‌ايم كه شما نديده و نشنيده‌ايد. بنابراين هر يك از شما كه به‌حق و صادقانه، اين دين را بپذيرد، از ما برتر خواهد بود.» جرجه گفت: «به خدا سوگند كه به من، راست گفتي و فريبم ندادي.» خالد رضی الله عنه فرمود: «واللّه كه به تو راست گفتم و خدا، گواه است كه هر يك از پرسش‌هايت را درست پاسخ دادم.» جرجه سپرش را كنار گذاشت و همراه خالد حركت كرد و گفت: «اسلام را به من بياموز.» خالد رضی الله عنه جرجه را به خيمه‌اش برد و مشك آبي بر سرش ريخت تا او را غسل دهد و دو ركعت نماز براي جرجه امامت داد (تا چگونگي نماز را نيز فرا بگيرد.) رومي‌ها كه رفتن جرجه با خالد رضی الله عنه را نوعي فريب و حمله از سوي او پنداشتند، به مسلمانان يورش بردند و صفوف مجاهدان را در هم شكستند. اما نيروهاي پشتيباني به فرماندهي عكرمه بن ابوجهل و حارث بن هشام در برابر حمله‌ي غافل‌گيرانه‌ي دشمن، پايداري كردند.

 

يورش دسته‌ي چپ لشكر روم به دسته‌ي راست سپاه اسلام

سپاهيان روم كه از فزوني و انبوه، به‌سان پاره‌ي شب، سياهي مي‌زدند، بر لشكر اسلام حمله‌ور شدند؛ قسمت چپ سپاه روم با بخش راست لشكر اسلام در‌آميخت و قلب سپاه اسلام از ناحيه‌ي راست دچار مشكل شد و بدين ترتيب روميان موفق شدند صفوف مسلمانان را در هم شكنند و به دنباله‌ي لشكر اسلام برسند. معاذ بن جبل رضی الله عنه بانگ برآورد: «اي بندگان مسلمان خدا! اين‌ها به شما حمله كرده‌اند تا شما را نابود كنند؛ به خدا سوگند كه تنها شجاعت در رويارويي با دشمن و صبر و شكيبايي در سختي‌هاي مبارزه، آن‌ها را به عقب مي‌راند.» معاذ رضی الله عنه از اسبش پياده شد و فرمود: «هر كه مي‌خواهد اسبم را بگيرد و سوار بر آن بجنگد و بهتر آن مي‌بينم كه با پاي پياده با پيادگان بجنگد.»

 قبايل ازد، مذحج، حضرموت و خولان در برابر دشمنان خدا پايداري كردند. جمع انبوهي از سواره‌نظامان رومي، حمله‌ور شدند و مسلمانان از ناحيه‌ي راست لشكر به قلب سپاه عقب‌ نشستند و برخي هم به اردوگاه گريختند. بعضي از مسلمانان، كه پايداري كرده بودند، يك‌تن و هماهنگ بانگ برآورده و با روميان پيش رويشان درآميختند و آنان را از تعقيب مسلمانان گريزان بازداشتند. زنان مسلمان نيز، افرادي را كه در حال گريز بودند، با سنگ و چوب مي‌زدند تا آن‌ها را به ميدان نبرد باز گردانند كه بدين ترتيب مسلمانان گريزان، به ميدان بازگشتند.

عكرمه بن ابوجهل فرمود: «من با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم جنگ‌ها كرده‌ام و اينك از شما بگريزم؟!» و سپس بانگ برآورد كه: «چه كسي تا پاي مرگ مرا همراهي مي‌كند؟» عمويش حارث بن هشام و همين طور ضرار بن ازور با چهارصد نفر از بزرگان و سواران مسلمان، با او همراه شدند و جلوي خيمه‌ي خالد رضی الله عنه به جنگ پرداختند و همه‌ي آن‌ها زخمي شدند و برخي هم از جمله ضرار بن ازور به شهادت رسيدند. واقدي رحمه الله مي‌گويد: اين‌ها كه به شدت مجروح شده بودند، درخواست آب كردند. وقتي براي هر يك از آن‌ها آب آوردند، آب را حواله‌ي مجروح ديگر كرد و به همين منوال هر يك از مجاهدان زخمي، آب را به مجروح كناري، حواله مي‌كرد تا برادرش سيراب شود و بدين‌سان يكايك آن‌ها، بي‌‌آن‌كه آب بنوشند، شهيد شدند. گفته شده كه نخستين مسلماني كه در يرموك شهيد شد، شخصي بود كه نزد ابوعبيده رضی الله عنه رفت و گفت: «من، آماده‌ي شهادت هستم؛ با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم كاري كه نداري؟» ابوعبيده رضی الله عنه فرمود: «چرا؛ سلام مرا به ايشان برسان و بگو: اي رسول‌خدا! ما، همه‌ي آن‌چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، حق يافتيم.» اين شخ صلی الله علیه وسلم پا در ميدان نبرد نهاد و به شهادت رسيد. دسته‌هاي مختلف سپاه اسلام طوري پايداري كردند كه سپاهيان روم، همانند آسياب به دور خود مي‌چرخيدند؛ در آن روز به هر كجاي ميدان نبرد كه نگاه مي‌كرديد، جز مخ‌ها و مغزهاي ريخته، مچ‌هاي جداشده و دست‌هاي پريده و افتاده، چيز ديگري ديده نمي‌شد.

 

يورش دسته‌ي راست سپاه روم به دسته‌ي چپ لشكر اسلام

دسته‌ي راست سپاه روم به فرماندهي قناطر بر دسته‌ي چپ لشكر اسلام كه از قبايل كنانه، قيس، خثم، جذام، قضاعه، عامله و غسان تشكيل يافته بود، حمله‌ور شد. اين ناحيه از سپاه اسلام از مواضع خود عقب نشست. روميان، به تعقيب مسلمانان فراري پرداختند و بخش مركزي لشكر مسلمانان،‌ با مشكل مواجه شد. مسلمانان گريزان، به اردوگاه لشكر اسلام وارد شدند و زنان مسلمان، آن‌ها را با سنگ و پايه‌هاي خيمه‌ها زدند و به آنان گفتند: «عزت اسلام و شرف مادران و زنانتان چه شده كه اين‌چنين مي‌گريزيد و ما را با كافران تنها مي‌گذاريد؟» مسلمانان فراري با شنيدن اين سخنان توبيخ‌آميز به خود آمده و به ميدان نبرد بازگشتند و تعداد زيادي از رومي‌ها را به هلاكت رسانيدند. سعيد بن زيد رضی الله عنه نيز در همين گير و دار به شهادت رسيد. دسته‌ي چپ سپاه روم، بار ديگر به بخش راست لشكر اسلام حمله كرد تا از طريق شكست دسته‌ي تحت فرمان عمرو بن عاص رضی الله عنه و نفوذ به صفوف سپاهيان مسلمان، لشكر اسلام را به‌طور كامل محاصره كنند. مسلمانان، در ابتداي امر عقب نشستند و چون به اردوگاه لشكر وارد شدند، زنان از تپه‌ها پايين آمدند و شروع به زدن مسلمانان فراري كردند. دختر عمرو رضی الله عنه بانگ برآورد: «خداوند متعال، مرداني را كه زنانشان را تنها مي‌گذارند و از كرامتشان دفاع نمي‌كنند، زشت بدارد و از خير و نيكي دورشان كند.» ديگر زنان مسلمان نيز مي‌گفتند: «اگر از ما دفاع نكنيد، ديگر شوهرانمان نيستيد.» مسلمانان گريزان با شنيدن اين حرف‌ها، عزم و اراده‌ي دوباره يافتند و به ميدان نبرد بازگشتند و از نو، به روميان حمله‌ور شدند و آنان را به عقب راندند.( العمليات التعرضية و الدفاعية عند المسلمين، ص174)

 

حمله‌ي نهايي مسلمانان و شكست رومي‌ها

خالد بن وليد رضی الله عنه به همراه عده‌اي از سواران، به آن دسته از سپاه روم حمله كرد كه به ناحيه‌ي راست لشكر اسلام يورش برده بودند. خالد رضی الله عنه به كمك همرهانش در اين حمله، حدود شش‌هزار نفز از نيروهاي دشمن را به هلاكت رسانيد و سپس فرمود: «به خدا سوگند كه ديگر تواني، برايشان نمانده است و من، اميدوارم كه خداي متعال، آن‌ها را شكست دهد.» خالد رضی الله عنه به همراه صد سوار از مجاهدان، به يك‌صد هزار نفر از نيروهاي دشمن حمله كرد و همه‌ي آنان را در هم كوبيد و پس از آن، تمام مسلمانان، هماهنگ و يك‌تن حمله نمودند و با فرار رومي‌ها، به تعقيبشان پرداختند.

 ناحيه‌ي راست سپاه اسلام نيز به ترميم صفوف خود پرداخت و رومي‌ها را درميان وادي يرموك و نهر زرقاء محاصره كردند و توانستند ميان سواره‌نظام و پياده‌‌نظام دشمن فاصله بيندازند. مسلمانان، بر رومي‌ها حمله‌ور شدند و آنان را به زير كشاندند. سواران رومي در پي فرار برآمدند؛ خالد رضی الله عنه به عمرو رضی الله عنه دستور داد تا گريزگاهي براي سواران رومي باز كند. سواران رومي گريختند و بدين ترتيب پياده‌نظام دشمن در حالي كه پاهايشان را به قصد پايداري در جنگ، با زنجير بسته بودند، بدون هيچ پوششي به خندق گريختند و چنان درهم‌كوفته شدند كه همانند ديواري به نظر مي‌رسيدند كه گويي خراب شده است. مسلمانان، در تاريكي شب به پياده‌نظام دشمن حمله كردند و چون آن‌ها، يك‌ديگر را به زنجير بسته بودند، جلودارشان را كه در رود مي‌انداختند، ديگران نيز به همراهش در رود افتاده و هلاك مي‌شدند. در اين مرحله از جنگ حدود صد و بيست‌هزار نفر از نيروهاي دشمن هلاك شدند و آن دسته از كساني كه نجات يافتند، به فحل در شام گريختند و برخي هم به دمشق فرار كردند.

يزيد بن ابوسفيان رضی الله عنه نير در جنگ يرموك خوب پايداري كرد و به خوبي جنگيد. پدرش بر او گذر نمود و فرمود: «اي پسرم! تقواي الهي را بر خود لازم بگير و صبر و شكيبايي پيشه كن؛ چراكه هيچ مسلماني در اين وادي نيست مگر آن‌كه شايسته و سزاوار جنگ مي‌باشد (و بايد خوب بجنگد). پس تو و امثالت كه فرمانده‌ي مسلمانان هستيد، چگونه بايد باشيد؟ قطعاً چنين كساني بيش از ديگران بايد شكيبا باشند و از همه به نصيحت سزاوارترند. بنابراين از خدا بترس و تقوا پسشه كن و طوري باش كه هيچ يك از يارانت، بيش از تو علاقه‌مند به پاداش جهاد نباشد و مجاهد شكيباتري از تو يافت نشود. تو به‌گونه‌اي باش كه هيچ مسلماني به شجاعت و سختي تو در برابر دشمن اسلام نرسد.» يزيد رضی الله عنه كه در دسته‌ي مركزي سپاه قرار داشت، فرمود: «ان شاء الله همين‌گونه عمل مي‌كنم.» وي، در جنگ يرموك جنگ سخت و خوبي كرد.

 سعيد بن مسيب از پدرش چنين نقل كرده است: در روز يرموك، اندكي سر و صداها فرو نشست؛ در همان حال صداي بلندي كه گويي به تمام لشكر مي‌رسيد، شنيديم كه مي‌گفت: «اي ياري‌دهندگان دين خدا! به هم نزديك شويد؛ اي مسلمانان! پايداري كنيد، پايداري كنيد.» نگاه كرديم و ديديم كه ابوسفيان رضی الله عنه است كه تحت فرماندهي پسرش يزيد رضی الله عنه قرار دارد و بانگ مي‌زند. مسلمانان، نماز عشاء را به تأخير انداختند و هم‌چنان جنگيدند تا پيروز شدند. خالد رضی الله عنه آن شب را در خيمه‌ي تذارق كه برادر هرقل و فرمانده‌ي لشكر روميان بود، به‌سر برد. تذارق گريخته بود و سواران مسلمان، پيرامون خيمه‌ي خالد رضی الله عنه تا صبح گشت مي‌زدند و رومياني را كه مي‌ديدند، مي‌كشتند. در اين ميان تذارق نيز كشته شد و از او سي چادر و سراپرده‌ي ابريشمي بر جاي ماند كه در آن فرش‌هاي نفيس و ابريشم بود. مسلمانان، هنگام صبح غنايم را جمع‌آوري و تقسيم كردند. سه‌هزار نفر از مسلمانان كه تعدادي از صحابه‌ي پيامبر و بزرگان و سرآمدان مسلمانان نيز در ميانشان بودند، شهيد شدند. از شهداي يرموك، مي‌توان عكرمه بن ابوجهل و پسرش عمرو، سلمه بن هشام، عمرو بن سعيد و ابان بن سعيدy و را نام برد. كشته‌هاي رومي‌ها هم به صد و بيست‌هزار نفر مي‌رسيد كه هشتادهزارشان در زنجير و چهل‌هزار از آن‌ها آزاد بودند و در رودخانه افتادند. مسلمانان، از اين پيروزي بزرگ خشنود شدند؛ اما ديري نپاييد كه خبر ناگوار وفات ابوبكر صديق رضی الله عنه، اين شادي را به غم تبديل كرد و مسلمانان را در غم و اندوه بزرگي فرو برد؛ خداي متعال، بر مسلمانان منت نهاد و عمر فاروق رضی الله عنه را به جاي ابوبكر صديق رضی الله عنه به خلافت مسلمانان گماشت.

 خبر وفات ابوبكر صديق رضی الله عنه زماني به خالد رضی الله عنه رسيد كه مسلمانان در مصاف روميان قرار داشتند و خالد رضی الله عنه مسلمانان را از اين ماجرا باخبر نكرد تا ضعف و سستي، مجاهدان را در بر نگيرد. عمر فاروق رضی الله عنه در اين نامه ابوعبيده رضی الله عنه را به جاي خالد رضی الله عنه به فرماندهي لشكر منصوب كرده بود؛ خالد رضی الله عنه نيز با سينه‌اي فراخ و پرحوصله فرمان عمر فاروق رضی الله عنه را پذيرفت و وفات ابوبكر صديق رضی الله عنه را به مسلمانان تسليت گفت و ضمن حمد و ثناي الهي فرمود: «خداي متعال، ابوبكر رضی الله عنه را از ميان ما برد و الحمد لله كه او، براي من از عمر رضی الله عنه دوست‌داشتني‌تر بود. خدا را شكر كه اينك عمر رضی الله عنه را خليفه كرده و محبتش را در دلم انداخته است.»

هرقل از شكست سپاهيانش در يرموك بسيار ناراحت شد و چون بازماندگان سپاهش در انطاكيه به حضورش رفتند، از آنان پرسيد: «واي بر شما؛ به من درباره‌ي اين‌ها كه با شما مي‌جنگند، گزارش دهيد و بگوييد كه مگر آن‌ها مانند شما بشر نيستند؟» گفتند: بله. هرقل گفت: «شما بيش‌تر هستيد يا آن‌ها؟» گفتند: «ما، همه جا از آن‌ها بيش‌تريم.» هرقل پرسيد: «پس چرا از آن‌ها شكست مي‌خوريد؟» پيرمردي برخاست و گفت: «آنان، به اين خاطر پيروز مي‌شوند كه شب‌زنده‌دارند و روزها روزه مي‌گيرند؛ به عهد و پيمانشان وفا مي‌كنند؛ به نيكي فرا مي‌خوانند و از بدي باز مي‌دارند و درميان خود عدل و انصاف را رعايت مي‌كنند. ولي ما، بدين جهت شكست مي‌خوريم كه شراب مي‌نوشيم؛ زنا مي‌كنيم؛ مرتكب حرام مي‌شويم؛ عهدشكني و ظلم و ستم مي‌كنيم؛ به نافرماني خدا فرا مي‌خوانيم و از آن‌چه مايه‌ي خشنودي خدا است، باز مي‌داريم و در زمين فساد مي‌كنيم.» هرقل گفت: «تو، راستش را به من گفتي.»( البداية و النهاية (7/15))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com