تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

قسمت دوم: از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم تا هجرتشان به مدينه

قسمت دوم: از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم تا هجرتشان به مدينه

(10) شروع دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم:

1-              دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمان حیاتشان به دو دسته تقسیم می‌شود: 1- مکی 2- مدنی.

دعوت مکی بر دو گونه بود: 1- مخفیانه. 2 - علنی.

(11) دعوت مخفیانه:

2-              رسول الله صلی الله علیه وسلم ابتدا به صورت مخفیانه دعوت را شروع کردند، و خانواده شان یعنی همسر، دخترانش، علی، وزید بن حارثه اسلام آوردند.

3-              سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم به صورت مخفیانه کسانی را که به آنها اعتماد و اطمینان داشتند دعوت می‌دادند، که ابو بکر رضی الله عنه نیز در همین زمان مسلمان شد. و مردم کم کم از دعوت ایشان با خبر شدند و با همدیگر در مورد آن صحبت می‌کردند.

4-              فقرا و مساکین به سرعت به دین اسلام روی می‌آوردند. سه سال از دعوت مخفیانه‌ی رسول الله صلی الله علیه وسلم گذشت و عده ی کمی از صحابه گرامی ایمان آورده بودند.

(12) دعوت علنی:

5-               بعد از آن دستور الله عزوجل برای آشکارا نمودن دعوت بر رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل گردید. الله عزوجل می‌فرماید: (فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ)[الحجر: 94] یعنی: «پس آشكارا بيان كن آنچه را كه بدان فرمان داده می‌شوی و به مشركان اعتنا مكن».

6-              رسول الله صلی الله علیه وسلم بر کوه صفا رفتند و دعوتشان را برای مردم آشکار نمودند و به آنان خبر دادند که ايشان فرستاده‌ی الله تعالی به سوی همه جهانیان هستند.

(13) عكس العمل قريش در مقابل دعوت علنی پیامبر صلی الله علیه وسلم:

7-              اولین عکس العمل قریش در مقابل دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم  این بود که گروهی را نزد عمویش ابوطالب فرستاند تا رسول الله صلی الله علیه وسلم را از دعوتش منع نماید.

8-              سعی و تلاش قریش در وساطت ابو طالب در منع برادر زاده‌اش رسول الله صلی الله علیه وسلم نتیجه‌ای نداد. به همين سبب ولید بن مغیره را فرستادند تا به رسول الله صلی الله علیه وسلم پیشنهاداتی بدهد.

9-              ولید بن مغیره با رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت و گو کرد، ايشان آیاتی از قرآن را برای او تلاوت کردند که بسیار تحت تأثير آیات قرار گرفت.

10-          ولید به سوی قریش بازگشت وآنان را نصیحت کرد که یا از رسول الله صلی الله علیه وسلم پیروی کنند، و یا او را رها کنند که در میان عرب به دعوت خويش ادامه دهد ولی قریش رأی او را رد کردند.

11-      ولید بن مغیره رسول الله صلی الله علیه وسلم را ساحر ناميد، در مورد او آیاتی از سوره‌ی مدثر نازل شد که او را به آتش جهنم وعده می‌داد، الله عزوجل می‌ فرماید: (ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا)[المدثر: 11] يعني: «مرا و کسی که او را تنها خلق نمودم واگذار».

12-          در اين زمان عبد الله بن أم مکتوم رضی الله عنه که فردی نابینا بود مسلمان شد، و بعد از بلال مؤذن اسلام گردید.

13-          كارهايی كه قریش در دشمنی و جنگ با رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام می‌دادند عبارت بودند از: ایجاد شک و شبهه در مورد قرآن، مخالفت با قرآن، رويارويی با دعوت ورسول الله صلی الله علیه وسلم.

(14) شكنجه شدن مسلمانان توسط قریشیان:

14-          قریشيان در جدال خود با رسول الله صلی الله علیه وسلم پیروز نشدند، بنابراین به فکر افتادند كه از راه دیگری اقدام کنند، که این راه اذیت و آزار و شکنجه کسانی بود که مسلمان می ‌شدند و این امتحان سختی برای صحابه بود.

15-          الله عزوجل رسول الله صلی الله علیه وسلم را از طريق عمویشان ابو طالب از قریش در امان نگه داشتند.

16-          کسی که بیشترین و سخت‌ترین شکنجه‌ ها را متحمل شد خَبَّاب بن الأَرَتّس بود.

17-          ابو بکر صدیق رضی الله عنه کاری بسیار ستودنی انجام داد، و آن: خریدن بردگانی كه مسلمان می‌شدند؛ بود سپس آزاد کردن آنها، که بِلال و عامِر بن فُهَیْرَه از جمله‌ی این بردگان بودند.

(15) استهزای پیامبر صلی الله علیه وسلم:

18-          قریش راه جدیدی را در پیش گرفت: و آن، استهزای رسول الله صلی الله علیه وسلم بود.  

از جمله کسانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم را مسخره می‌کردند: الأَسْوَد بن عَبْد یَغُوث و الأَسْوَد بن عبدالمطلب بودند.

(16) هجرت به حبشه:

19-          قریش به شکنجه‌ی کسانی که ایمان می‌آوردند ادامه داد، و اين بر صحابه بسیار دشوار بود، بنابر این رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه‌ی هجرت به سوی حبشه را دادند.

20-          مجموعه‌ای مبارک از صحابه كه شامل 11 مرد و4  زن بود از مکه خارج شدند و در اولین هجرت در اسلام به سوی حبشه هجرت کردند.

21-          از جمله هجرت کنندگان در اولین هجرت به سوی حبشه، عثمان بن عَفّان وهمسرش رقیه رضی الله عنهم بودند.

رهبری این گروه بر عهده‌ی عثمان بن مَظْعُون  رضی الله عنه قرار داشت.

22-          حدیث: "همانا آن دو یعنی عثمان و رقیه دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم – اولین کسانی هستندکه بعد از لوط و ابراهیم هجرت کردند"، كه حاکم آن را روایت کرده، حدیثی ضعیف است.

23-          سوره‌ی نجم نازل شد، و رسول الله صلی الله علیه وسلم  باصدای بلند آن را در کنار کعبه تلاوت کردند، و وقتی به آيات سجده رسید، سجده نمود، ومشرکین نیز از عظمت این آیات سجده کردند.

24-          خبر سجده کفار قریش بصورتی غیر حقیقی، به این صورت که اهل مکه مسلمان شده‌اند، به گوش مهاجرین حبشه رسیده در نتیجه عده‌ای از آنان به مکه بازگشتند.

(17) اسلام آوردن حمزه وعمر رضی الله عنهما:

25-          حمزه بن عبد المطلب رضی الله عنه و بعد از او عمر بن الخطاب رضی الله عنه مسلمان شدند، و با مسلمان شدن این دو اسلام قوت گرفت.

26-          در چگونگی مسلمان شدن عمر بن الخطاب رضی الله عنه روایتی به ثبوت نرسیده است. و داستان مشهوری که عمر  كتک زدن او به خواهرش را -كه مسلمان شده بود -، ویا خواندن سوره طه و... به ثبوت نرسیده بلکه ابن اسحاق آن را بدون سند در کتاب خود ذکر کرده است، وحافظ ابن حجر در لسان الميزان این داستان را بسیار ضعیف و مُنکَر می‌داند.

(18) تطميع پیامبر صلی الله علیه و سلم و طلب معجزه از ایشان:

27-          قریش رویه‌ی جدیدی را برای مقابله با رسول الله صلی الله علیه و سلم بکار گرفت، آن‌ها سعی در تطمیع پیامبر صلی الله علیه و سلم از طریق مال، زن، و پادشاهی داشتند، به شرط اینکه پیامبر از دعوتشان دست بردارند.

28-          قریش عُتْبَه بن رِبیعه را فرستاد تا با رسول الله صلی الله علیه و سلم در این مورد گفتگو کند. رسول الله صلی الله علیه و سلم همه‌ی آن‌ها را رد کردند.

29-          پس از آن قریش برای مغلوب كردن رسول الله صلی الله علیه و سلم ، از ايشان درخواست معجزاتی همچون دیدن فرشتگان و جاری ساختن رودها را كردند.

(19) هجرت دوم به سوی حبشه:

30-          قریش بار دیگر به ستم و تحت فشار قرار دادن کسانی که اسلام می‌آوردند، بخصوص مسلمانان فقير روی آورد. رسول الله صلی الله علیه و سلم  به اصحابش اجازه‌ی دومین هجرت را به سوی حبشه دادند.

31-          تعداد مهاجرین حبشه در هجرت دوم: 82 مرد و18 زن بود. و رهبری آنان را جعفر بن أبی طالب رضی الله عنه بر عهده داشت.

32-          هجرت دوم به سوی حبشه دشوار‌تر از هجرت اول بود، و قريش به مسلمانان اذیت و آزار بسیار رساندند.

33-          در راه هجرت به سوی حبشه، ماری خالد بن حِزام رضی الله عنه را گزید و بر اثر آن او در مسیر هجرتش وفات کرد.

(20) تحريم‌های قریش:

34-          وقتی قریشیان دیدند که اسلام به سرعت عجیبی در حال انتشار است، عهدنامه‌ای ظالمانه را برای تحریم بنی هاشم و بنی مطلب نوشتند.

35-          مفاد عهدنامه این بود که هیچ کس با آنان خرید و فروش نکند و کسی با آنان نشست وب رخاست نکند و ارتباطی نداشته باشد، و کسی نه با آنان ازدواج کند، و نه به آنان زن بدهد، و این عهد نامه را در داخل کعبه آویزان کردند.

36-          بنی عبد المطلب وبنی هاشم در شِعْب ابی طالب محاصره شدند. و این تحریم سه سال به طول انجامید.

37-          کسانی که در شعب ابی طالب بودند زندگی بسيار دشواری داشتند، گرسنگی و تشنگی به آنان فشار می‌آورد ولی چیزی برای خوردن نمی‌یافتند.

38-          در مدت زمان محاصره وتحریم حَبْرُ الأُمَّة و مفسر قرآن، عبد الله بن عباس رضی الله عنهما در شعب ابی طالب به دنیا آمد.

39-          برخی از قریشیان که با افراد داخل شِعْب عطوفت و مهربانی داشتند، توانستند که وارد کعبه شوند تا اين عهدنامه‌ی ظالمانه را پاره کنند ولی دیدند که موریانه تمام عهدنامه به جز نام الله عزوجل را خورده است.

(21) وفات ابو طالب:

40-          ابو طالب عموی رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از این محاصره از دنیا رفت. رسول الله صلی الله علیه و سلم در لحظات آخر از او خواست به کلمه‌ی توحید (لا إله إلا الله) گواهی دهد؛ اما نپذیرفت.

41-          ابو طالب بر کفر از دنیا رفت، و رسول الله صلی الله علیه و سلم بر او بسیار اندوهگین شدند، و فرمودند: " تا زمانی که نهی نشده‌ام برایت طلب آمرزش می‌کنم". (متفق عليه)

42-          فرموده‌ی الله عزوجل در سوره‌ی توبه نازل گردید که الله، رسولش و مؤمنین را از طلب آمرزش برای مشرکین نهی می‌کرد؛ حتی اگر نزدیکترین کسانشان باشند.

43-          الله عزوجل فرمود: (مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ )[التوبة: 113] یعنی: «پيامبر و مؤمنان را شایسته نیست که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند که خويشاوند باشند، پس از آنکه برايشان روشن شد که آنان اهل دوزخ اند».

44-          رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: "ابو طالب، کمترین عذاب اهل دوزخ را می‌چشد، کفشی پوشیده در حالی که مغزش (از گرمای آن) می‌جوشد". (روایت مسلم)

(22) وفات ام المؤمنین خدیجه رضی الله عنها:

45-          خدیجه بنت خُوَیْلِد رضی الله عنها بعد از ابو طالب از دنیا رفت، و در منطقه‌ای به نام حَجُون در مقابر مکه دفن شد. در آن زمان هنوز نماز جنازه مشروع نگردیده بود.

46-          جبریل علیه السلام درباره‌ی خديجه رضی الله عنها به رسول الله  صلی الله علیه و سلم فرمودند: «بَشرهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ، فِيهِ وَلَا نَصَبَ». يعنی "خدیجه را بشارت بده به خانه‌ای در بهشت از مرواريدی مُجَوَّف (یعنی درون آن خالی است برای زندگی کردن) که هيچ ناله و فرياد و خستگی و رنجي، در آن يافت نمی‌شود". (متفق علیه)

47-          جبریل علیه السلام به رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْكَ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ، فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ، فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا عَزَّ وَجَلَّ، وَمِنِّي». " این خدیجه است که نزد تو آمد، ظرفی را به همراه دارد که غذا یا نوشیدنی در آن است، هرگاه نزد تو آمد از طرف پروردگارش و از طرف من به او سلام برسان". (متفق علیه)

48-          رسول الله صلی الله علیه و سلم از وفات عمویش ابو طالب و همسرش خدیجه، بسیار اندوهگین شدند. اما نامگذاری این سال، به سال حزن و اندوه به ثبوت نرسیده است.

(23) ازدواج رسول الله صلی الله علیه و سلم با عایشه و سَوْدَة رضی الله عنها:

49-          رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از وفات خدیجه رضی الله عنها، با عایشه رضی الله عنها عقد کردند، و بدین ترتیب عایشه اولین همسر ايشان بعد از خدیجه بود که با او عقد كردند. 

50-          رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از او، با سَوْدَه بنت زَمْعَه عقد کردند و بدین ترتیب بعد از خدیجه سَوْدَه اولین زنی بود که با او ازدواج نمودند.

51-          سَوْدَه  رضی الله عنها تقریبا به مدت سه سال با رسول الله صلی الله علیه و سلم تنها زندگی کرد، و یکی از پایبندترین مردم در برابر دستورات رسول الله صلی الله علیه و سلم بود.

(24) شدت یافتن اذیت و آزار قریش پس از وفات ابو طالب:

52-          پس از وفات ابو طالب اذیت و آزار قریش بر رسول الله  صلی الله علیه و سلم بیشتر شد، به گونه‌ای که نادانان بر ایشان جرأت پیدا کردند، این در حالی بود که در زمان حیات ابو طالب کسی چنین جرأتی نداشت.

53-          رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: "قریش اذیتی را که از آن بدم بیاید به من نرساند تا اینکه ابو طالب وفات کرد". (روایت امام بیهقی در دلائل النبوة با اسنادی صحیح).

54-          عُقْبَة بن أبی مُعَيْط مشیمه‌ی شتر را بر رسول الله صلی الله علیه و سلم انداخت، و لباسش را به دور گردن ایشان کرد و نزدیک بود ایشان را خفه کند.

55-          ابو جهل كه لعنت الله بر او باد- نیز سعی کرد که هنگام سجده رسول الله صلی الله علیه و سلم پا بر گردن ایشان نهد، اما الله عزوجل پیامبرش را حفظ نمود.

56-          رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «لَقَدْ أُوذِيتُ فِي اللَّهِ، وَمَا يُؤْذَى أَحَدٌ، ولَقَدْ أُخِفْتُ فِي اللَّهِ، وَمَا يُخَافُ أَحَدٌ». "همانا آنقدر در راه الله اذیت و آزار به من رسانده شده که هیچ کسی چنین اذیت و آزاری به خود ندیده است، و آنقدر در راه الله ترسانده شده‌ام که کسی این‌چنین ترسانده نشده است، ". (روایت احمد، و اسناد آن صحیح است)

(25) اجازه‌ی ابو بکر رضی الله عنه برای هجرت:

57-          ابو بکر صدیق رضی الله عنه به علت شدت سختی در مکه از رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه هجرت به حبشه را خواست، و رسول الله صلی الله علیه و سلم  به ایشان اجازه دادند.

58-          ابو بکر صدیق رضی الله عنه به قصد هجرت به حبشه خارج شد، وهنگامی که به منطقه بِرْک الغِماد رسید مردی با او ملاقات کرد که به او ابن الدُّغُنَّة می‌گفتند.

59-          ابن الدُّغُنَّة كه رئیس قبیله قاره بود، ابو بکر را پناه داد، وبه او گفت: برگرد وپروردگارت را در مکه عبادت کن. و از آن پس قریشیان به او آزار نمی‌رساندند.

60-          قریشیان از اینکه ابن الدُّغُنَّة ابو بکر رضی الله عنه را پناه داده بود، بسیار ناراحت بودند، زیرا ابو بکر رضی الله عنه آشکارا قرآن را تلاوت می‌کرد.

61-          ابن الدُّغُنَّة از ابو بکر صدیق  رضی الله عنه خواست که قرآن را با صدای بلند وآ شکارا نخواند اما ابو بکر رضی الله عنه نپذیرفت و پناه ابن الدُّغُنَّة را برگرداند، و همچنان در مکه باقی ماند.

(26) رفتن رسول الله صلی الله علیه و سلم به طائف:

62-          بعد از اینکه سختی‌ها بر پیامبر صلی الله علیه و سلم شدت گرفت، پیاده به سوی طائف حرکت کردند و آنان را به سوی اسلام دعوت دادند.

63-          مردم طائف با سنگ زدن، از رسول الله صلی الله علیه و سلم استقبال نمودند، آن‌چنان که از پاهای مبارکشان خون جاری شده بود.

64-          رسول الله صلی الله علیه و سلم اندوهگین از طائف خارج شدند و آنقدر غم و اندوه بر ایشان چیره شده بود که وقتی به خود آمدند، متوجه شدند که به قَرْنُ الثعالب رسیده‌اند.

قَرْنُ الثعالب: مکانی بین مکه و طائف، و محل احرام بستن اهل طائف و نجد می‌باشد که به قَرْن المًنازِل نیز معروف می‌باشد، ودر فاصله 80 کیلومتری مکه قرار دارد.

65-          جبریل علیه السلام به همراه فرشته‌ی کوه‌ها، بر رسول الله صلی الله علیه و سلم نازل شد و از ایشان خواستند که بین هلاک نمودن اهل طائف و یا صبر کردن یکی را انتخاب کنند، ایشان صبر را برگزیدند.

66-          رسول الله  صلی الله علیه و سلم به مکه بازگشتند و در پناه مُطْعِم بن عَدِیّ وارد مکه شدند.

(27) اسراء ومعراج 1 (اتفاقات پیش از سفر)

67-          اسراء و معراج پس از سال‌های طولانی که از دعوت گذشته بود، برای تثبیت و بزرگداشت رسول الله  صلی الله علیه و سلم پیش آمد.

68-          الله عزوجل قصه‌ی اسراء را در سوره‌ی اسراء و داستان معراج را در سوره‌ی نجم بیان فرموده‌اند.

69-          سفر اسراء و معراج یکی از بزرگترین معجزات پیامبر صلی الله علیه و سلم به شمار می‌آید که با آن، الله عزوجل پیامبرش را تکریم نمود.

70-          اسراء و معراج در کمتر از یک شب اتفاق افتاد. رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از نماز عشاءخارج شدند و قبل از صبح بازگشتند. حقیقتا معجزه‌ای است که هیچ کس نمی‌تواند آن را تصور کند.

71-          این سفر با آمدن جبریل علیه السلام نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم شروع شد، جبریل ایشان را از خانه‌اش آمد به کعبه ببرد.

72-          در کنار کعبه جبریل علیه السلام سینه‌ی رسول الله صلی الله علیه و سلم را شکافت و قلب مباركشان را بیرون آورد و آن را با آب زمزم شستشو داد، و مملو از ایمان و حکمت نمود. سپس آن را به جای خود برگرداند، و سینه‌ی مبارکشان را دوخت.

73-          آنگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم به همراه جبریل علیه السلام سوار بر بُراق شدند، لحظاتی نگذشت که به مسجد الأقصی رسیدند.

بُراق: حیوانی سفید رنگ، بزرگتر از الاغ و کوچکتر از قاطر بود که سرعتی بسیار زیاد داشت به گونه‌ای که هر پرشش تا جایی که چشم کار می‌کرد بود.

(28) اسراء ومعراج 2 (در مسجد الأقصی)

74-           هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و سلم وارد مسجدالأقصی شدند امری بسیار بزرگ را مشاهده نمود. الله عزوجل همه‌ی پیامبران را برای ایشان زنده گرداند.

75-          تعداد پیامبران 124 هزار نفر، و تعداد رسولان 315 نفر می‌باشد. این تعداد در حدیث ابو ذر  رضی الله عنه در صحیح ابن حبان ذکر شده است.

76-          هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و سلم به همراهی جبریل وارد مسجدالأقصی شدند نماز بر پا شد. جبریل علیه السلام رسول الله صلی الله علیه و سلم را جلو فرستاد تا امامت نماز راع هده دار، امامی که مأمومینش امامان همه‌ی انسان‌ها بودند.

77-          چه مکانت و منزلت عظيمی برای رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌باشد که امامت همه‌ی انبیا را به عهده گیرند.

(29) اسراء ومعراج 3 (آغاز معراج)

78-          هنگامی که از نماز با پیامبران فارغ گشت معراج (پله) آورده شد. پله‌ای که شکل و اندازه‌ی آن را کسی جز الله عزوجل نمی‌داند.

79-          رسول الله صلی الله علیه و سلم به همراه جبریل به معراج رفتند، لحظاتی بیش نگذشت که به آسمان دنیا رسیدند. آسمان برای آن‌ها باز شد و رسول الله صلی الله علیه و سلم در این آسمان امور عجیبی مشاهده نمودند.

(30) اسراء و معراج 4 (در آسمان دنیا)

80-          رسول الله صلی الله علیه و سلم در آسمان دنیا ابو البشر آدم را ملاقات نمودند. و حال کسانی را كه ظالمانه مال یتیم را می‌خورند را مشاهده نمودند.

81-          رسول الله صلی الله علیه و سلم در آسمان دنیا حال غیبت کنندگان، زناكاران و ربا خواران را مشاهده نمودند، پناه می‌بریم به الله از این اعمال.

(31) اسراء ومعراج 5 (در آسمان دوم، سوم، چهارم و پنجم)

82-          سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم همراه باجبریل  به آسمان دوم بالا رفتند، و در آن: دو پسر خاله را ديدند: یحیی بن زکریا و عیسی بن مریم علیهما السلام.

83-          سپس به آسمان سوم بالا رفتند و در آن یوسف علیه السلام را ملاقات کردند. رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرمایند: "نیمی از زیبایی به او عطا شده است".

84-          سپس به همراهی جبریل به آسمان چهارم رفتند و در آن ادریس علیه السلام را ملاقات کردند.

85-          سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم  و جبریل علیه السلام به آسمان پنجم بالا رفتند، و در آن هارون علیه السلام را ملاقات نمودند.

(32) اسراء و معراج 6 (در آسمان ششم و هفتم)

86-          سپس به آسمان ششم بالا رفتند و در آن موسی علیه السلام را ملاقات کردند.

87-          سپس به آسمان هفتم بالا رفتند و در آن پدر همه‌ی پیامبران، ابراهیم علیه الصلاة والسلام را ملاقات کردند.

88-          ابراهیم علیه السلام به رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: "از طرف من سلام به امتت را برسان و به آنان خبر ده که خاک بهشت پاک و آبش شیرین است، و نهال‌های آن: سبحان الله، والحمد لله، ولا إله إلا الله، و الله أکبر است". (روايت ترمذی و سند آن حسن می‌باشد).

(33) اسراء ومعراج 7 (ادامه سفر)

89-          بعد از اینکه رسول الله صلی الله علیه و سلم ملاقات با ابراهیم علیه السلام را به اتمام رساند به همراه جبریل علیه السلام به بهشت وارد شدند، و چیزهای زیادی را در آنجا مشاهده کردند.

90-          رسول الله صلی الله علیه و سلم در بهشت: قصری برای عمر بن الخطاب، و کنیزی برای زید بن حارثة را ديدند و به آن‌ها يعنی عمر و زيد- خبر دادند.

 همچنین رود کوثر، و آتش جهنم در حالی که خودش را در هم می‌کوبید، و مالک فرشته نگهبان جهنم را مشاهده کردند. (به الله پناه می‌بریم از شر آتش جهنم).

(34) اسراء ومعراج 8 (بالاترين مقام)

91-          سپس جبریل علیه السلام رسول الله صلی الله علیه و سلم را به گوشه و کنار آسمان هفتم برد، آنگاه جبریل علیه السلام ایستاد.

92-          پس رسول الله صلی الله علیه و سلم جلو رفتند و به جایی رسیدند که هیچ بشر و هیچ فرشته‌ای به آنجا نرسیده است.

93-          رسول الله صلی الله علیه و سلم به جایگاهی رسیدند که صدای قلم فرشتگانی که حکم الله را می‌نویسند را شنیدند. (روايت مسلم)

(35) اسراء و معراج 9 (هدایای الهی)

94-          آنجا در آن مکان پاک و بلند مرتبه الله عزوجل با پیامبرش صلی الله علیه و سلم صحبت کرد و نمازهای پنجگانه را بر ايشان فرض نمود.

95-          در این مکان پاک و عظیم:

-         الله عزوجل نمازهای پنجگانه را فرض نمودند.

-         گناهان هر مسلمان را بخشیدند، به این معنا که تا ابد در دوزخ باقی نمی‌ماند.

-         وآیات پایانی سوره بقره بر ایشان نازل شد.

(36) اسراء و معراج 10 (بازگشت از سفر)

96-          پس از اتمام کلام الله عزوجل با رسول الله صلی الله علیه و سلم، ايشان به نزد جبریل رفتند، وسپس با هم به مسجد الأقصی رفته و از آنجا ایشان سوار بر بُراق شده و به مکه برگشتند.

97-          رسول الله صلی الله علیه و سلم قومش را از ماجرای اسراء و معراج با خبر ساختند و بزرگی و عظمت آن را برایشان بازگو کردند ولی آن‌ها ایشان را تکذیب کردند و تنی چند از مسلمانان به خاطر عدم درک این امر بزرگ مرتد شدند.

أبو بکر صدیق رضی الله عنه آمدند و ایشان را تصدیق کردند. رسول الله صلی الله علیه و سلم به ابو بکر فرمودند: تو ای ابو بکر، صدیق هستی، به همین دلیل لقب صدیق گرفتند.

(37) اسراء و معراج 11 (تعیین اوقات نماز)

98-          جبریل علیه السلام یک روز بعد از اسراء و معراج بر رسول الله صلی الله علیه و سلم نازل گردید تا اوقات نمازهای پنجگانه را به ايشان بياموزد.

99-          در اسراء و معراج هر نماز پنجگانه دو رکعت فرض گردید مگر نماز مغرب که 3 رکعت تعيين شد.

100-       در آن زمان قبله به سوی بیت المقدس بود. و رسول الله  صلی الله علیه و سلم هنگامی که نماز می‌خواندکعبه را پیش روی خود قرار می‌داد و به سوی بیت المقدس نماز می‌خواند، وبدین صورت به سوی دو قبله می‌خواند.

(38) دو نیم شدن ماه:

101-       قریشيان از پیامبر صلی الله علیه و سلم معجزه‌ای حسی وملموس درخواستند.

102-       رسول الله صلی الله علیه و سلم از پروردگار خواستند ماه را به دو نیم کند. الله سبحانه و تعالی نیز آن را به دو نیم کرد و قریشیان آن را دیدند.

103-       وقتی قریشيان این معجزه‌ی خارق العاده را مشاهده نمودند، آن را تکذیب کرده، و گفتند: به  الله قسم تو ساحری. معجزه‌ای که جز انسان معاند کسی دیگر آن را انکار نمی‌کند.

104-       آنگاه الله عزوجل این آیه را نازل فرمود: (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ * وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ) [القمر: 1-3] یعنی: «قیامت نزدیک شد، و ماه شکافته شد. و اگر نشانه‌ای را ببینند سرگردانی می‌کنند، و می‌گویند این نشانه سحری است باطل و گذرا، و تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی کردند، و هر امری ثابت و ماندگار می‌ماند».

(39) دعوت قبایل به اسلام

105-       رسول الله صلی الله علیه و سلم به این فکر افتادند که قبایل عرب را به اسلام دعوت کنند. شاید قبیله‌ای ایمان آورد و ایشان را یاری نماید.

106-       وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم در بین قبایل دعوت می‌دادند، ابو لهب و ابو جهل -که الله آنان را روسياه گرداند- به نوبت رسول الله صلی الله علیه و سلم را تکذیب می‌کردند.

107-       عکس العمل قبایل عرب در مقابل دعوت پیامبر صلی الله علیه و سلم متفاوت بود. گروهی از ایشان برائت جستند، و گروهی طمع در جانشینی ایشان داشتند و گروهی نیز سکوت اختیار کردند.

(40) سر آغاز ايمان آوردن انصار

108-       در سال 11 بعثت، در موسم حج، رسول الله صلی الله علیه و سلم باشش نفر از خزرج که الله عزوجل به آن‌ها اراده‌ی خیرداشت ملاقات کرده، و آنان را به سوی اسلام دعوت کردند.

109-       این شش نفر که به پیامبر صلی الله علیه و سلم ایمان آوردند، عبارت بودند از: أسْعَد بن زُرَارَة، و عَوْف بن الحارث، و رافِع بن مالک، و قُطْبَه بن عامر، و عُقْبَه بن عامر وجابر بن عبد الله بن رِئاب رضی الله عنهم-.

110-       این چند نفربه مدینه بازگشتند و برای قومشان از رسول الله صلی الله علیه و سلم گفتند و آنان را به دین اسلام دعوت دادند، تا اینکه اسلام در بینشان منتشر گشت.

111-       خانه‌ای از خانه‌های انصار باقی نماند مگر اینکه نام رسول الله صلی الله علیه و سلم در آن برده می‌شد. در سال 12 بعثت 12 نفر از انصار برای انجام مناسک حج به مکه رفتند.

(41) بیعت عَقَبه اول

112-       این گروه 12 نفره با رسول الله صلی الله علیه و سلم ملاقات کرده و با ایشان بیعت نمودند که این بیعت به بیعت عَقَبه‌ی اول مشهور است. از جمله اشتباهات این است که برخی این بیعت را بیعت زنان می‌نامند.

113-       مفاد بیعت عَقَبه اول

-                 اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و سلم در خوشی و ناخوشی و در سختی و آسانی.

-                 نصرت و یاری ایشان به هنگام آمدن به مدینه.

114-       نامگذاری این بیعت به بیعت زنان اشتباهی است از طرف برخی راویان حديث. در حالی که از زنان نه در این بیعت و نه در بند‌های آن، نامی برده نشده است.

(42) ارسال مُصْعَب بن عُمَیْر رضی الله عنه به مدینه

115-       هنگامی که گروه انصار قصد برگشتن به مدینه را داشتند، رسول الله صلی الله علیه و سلم مُصْعَب بن عُمَیْر را با آنان فرستاد تا اصول دین را به انصار بیاموزد.

116-       از طریق مُصْعَب دو رئیس قبیله بنی عبد الأَشْهَل یعنی: سَعْد بن مُعاذ و أُسَیْد بن حُضَیرب مسلمان شدند.

117-       مصعب در خانه‌ی أَسْعَد بن زُرَارَة اقامت گزید و مردم را به سوی اسلام دعوت می‌داد، تا اینکه خانه‌ای از خانه‌های انصار باقی نماند مگر اینکه اسلام به آن وارد شد.

(43) بیعت عَقَبه دوم

118-       در سال 13 بعثت، 73 مرد و 2 زن از انصار، برای ملاقات با رسول الله صلی الله علیه و سلم در مراسم حج شركت کردند، تا اینکه بزرگترین توافقنامه‌ی تاریخ اسلام را ببندند.

119-       ارتباط‌های پنهانی بین پیامبر صلی الله علیه و سلم وبین آن 73 نفر از انصار رد و بدل شد تا در نیمه‌های ایام تشریق در شِعبی که در کنار عقبه بود، جمع شوند.

ایام تشریق: روزهای 11، 12 و13 ذی الحجه می‌باشد.

120-       در شب موعود، رسول الله صلی الله علیه و سلم با آن 73 مرد و2  زن که همگی از انصار بودند، برای بستن بزرگترین بیعت که به بیعت عقبه‌ی دوم معروف شد، جمع شدند.

121-       اولین کسی که با پیامبر صلی الله علیه و سلم بیعت کرد البَراء بن مَعْرور رضی الله عنه بود. سپس رؤسای انصار بیعت کردند.

(44) مفاد بیعت عَقَبه دوم

122-       بندهای این بیعت عبارت بودند از:

-         سمع و طاعت از پیامبر صلی الله علیه و سلم در سختی و آسانی.

-         حمایت و یاری ایشان به هنگام آمدن به مدینه.

123-       بیعت کنندگان به پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: اگر ما به این بیعت وفا نمودیم چه چیزی برای ما خواهد بود؟ فرمودند: بهشت. بنابراین همگیشان موافقت نمودند.

124-       از اشتباهات ابن اسحاق در سیرت این است که می‌گوید رسول الله صلی الله علیه و سلم در این بیعت بر جهاد نیز بیعت گرفته است.ابن هشام نیز در این اشتباه از ابن اسحاق پیروی کرده است، و این بدون شک از جمله اشتباهات این دو عالم بزرگوار كه رحمت الله بر آن‌ها باد- است، زیرا جهاد در سال اول هجرت، فرض شد.

125-       اینگونه این بیعت بزرگ بسته شد. بیعتی که سبب هجرت به مدینه گشت تا بنای دولتی اسلامی باشد.

126-       کَعْب بن مالک رضی الله عنه می‌گوید: "شب عقبه، هنگامی که بر اسلام پیمان می‌بستیم، همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم حضور داشتم، و دوست ندارم که آن شب را با غزوه‌ی بدر عوض کنم ". (متفق عليه)

127-       بعد از بیعت عَقَبه‌ی دوم، هنگامی که انصار به مدینه بازگشتند، رسول الله صلی الله علیه و سلم خوشحال بودند. زیرا الله عزوجل انصار را يار و پشتیبان ایشان قرار داده بود.

 

منبع: مرواریدهای پنهان مختصری از سیرت رسول الله صلی الله علیه و سلم، تألیف: موسى بن راشد العازمی، ترجمه: عبد الله محمد أَرْمَکی.