سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

4 آبان 1404 04/05/1447 2025 Oct 26

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 8150175
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 56   تعداد بازدید: 3914 تاریخ اضافه: 2010-03-24

خلافت ابوبكر صديق رضی الله عنه از (11) هجري تا (13) هجري

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقتي پيامبر صلی الله علیه وسلم  وفات يافت ابوبكر داشت از آبادي‌هاي اطراف مدينه مي‌آمد، او آمد و چادر را از روي پيامبر دور كرد و بر پيشاني‌اش بوسه زد و گفت: پدر و مادرم فدايت باد، خوش زيستي، و خوش مردي، و سپس چهرة پيامبر را پوشاند و بالاي منبر رفت و گفت: هر كس از شما محمد را مي‌پرستيده است، محمد وفات نموده است، و هر كس از شما خدا را مي‌پرستيده است پس خداوند زنده است و هرگز نمي‌ميرد.

 

خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ»(آل عمران: 144).

«محمد صلی الله علیه وسلم  فقط فرستاده خداست; و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند; آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى‏گرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند; و خداوند بزودى شاكران (و استقامت‏كنندگان) را پاداش خواهد داد».

آنگاه مردم با صلی الله علیه وسلم داي بلند گريه كردند و اصلی الله علیه وسلم حاب پيامبر صلی الله علیه وسلم  در كوچه و خيابان اين آيه را تكرار مي‌كردند، انس مي‌گويد: گويا ما اين آيه را همان وقت شنيده بوديم (صحیح بخاری – کتاب فضائل الصحابه، باب لو كنت متخذاً خلیلاً حديث 3467)

با اينكه قرآن در آن زمان پيامبر صلی الله علیه وسلم  و قبل از وفاتش تكميل شده بود، اما از آن جا كه خبر وفات پيامبر صلی الله علیه وسلم  صلی الله علیه وسلم دمة بسيار سختي براي اصلی الله علیه وسلم حاب بود گويا اين آيه را تازه مي‌شنيدند و قبلاً آن نشنيده بودند.

و عباس بن عبدالمطلب و علي بن ابي طالب و فضل بن عباس ن، پيامبر صلی الله علیه وسلم  را غسل داده و كفن كردند تا بر او نماز خوانده شود و دفن گردد، چون كه عباس عموي پيامبر صلی الله علیه وسلم  و علي و فضل م پسر عمويش بودند، بنابراين آنها براي غسل و تكفين پيامبر صلی الله علیه وسلم  از ديگران سزاوارتر بودند.

 

سقيفه بني ساعده

در اين مدّت كه علي و عباس و فضل ن به تجهيز و تكفين پيامبر صلی الله علیه وسلم  مشغول بودند بعضي از انصلی الله علیه وسلم ار در سقيفه بني ساعده گرد هم آمدند، ابتدا اين روايت را آن گونه كه امام طبري از ابو مخنف دروغگو نقل كرده است بيان مي‌كنيم، و سپس آن گونه كه امام بخاري روايت كرده آن را ذكر مي‌كنيم و آن گاه هر دو روايت را با يكديگر مقايسه مي‌نماييم تا اضافه‌هايي را كه ابو مخنف به اصلی الله علیه وسلم ل قضيه افزوده است بدانيم، اضافه‌هايي كه بسياري آن را پذيرفته‌اند، و در واقعه شورا نيز به همين صلی الله علیه وسلم ورت بيان خواهد شد.

امام طبري : تعالي مي‌گويد: هشام بن محمد براي ما از ابي مخنف روايت كرد كه گفت: عبدالله بن عبدالرحمن بن ابي عمرو بن ابي عمره انصلی الله علیه وسلم اري به من گفت: وقتي پيامبر صلی الله علیه وسلم  وفات يافت. انصلی الله علیه وسلم ار در سقيفه بني ساعده جمع شدند و گفتند: بعد از محمد صلی الله علیه وسلم  زمام امور را به سعد بن عباده مي‌سپاريم، و يكي از آنها بلند شد و گفت: عرب‌ها بوسيله شمشيرهاي شما سر تسليم فرود آوردند، و پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  در حالي از جهان چشم فرو بست كه از شما راضي و خوشنود بود، پس خودتان زمام امور را به دست بگيريد، آنگاه همه در پاسخ او گفتند كه نظر تو درست است، و يكي گفت: اگر مهاجران قريش قبول نكنند مي‌گوييم يك امير از شما باشد و يك امير از ما باشد، آنگاه سعد بن عباده گفت: اين آغاز سستي است.

سپس عمر بن الخطاب اطلاع يافت كه بعضي از انصلی الله علیه وسلم ار در سقيفه بني ساعده جمع شده‌اند و مي‌گويند يك امير از شما انتخاب شود و يك امير از ما انتخاب شود(یکی از انصار به او اطلاع داد)، آنگاه عمر پيش ابوبكر رفت و او را از ماجرا با خبر كرد و گفت: برادران انصلی الله علیه وسلم ار ما جمع شده‌اند و اينطور مي‌گويند بيا تا پيش آنها برويم. ابوبكر و عمر به راه افتادند و در راه ابا عبيده را ديدند و به او گفتند با ما بيا، و هر سه نفر پيش انصلی الله علیه وسلم ار رفتند، عمر مي‌گويد: در دلم سخني را آماده كرده بودم و وقتي خواستم حرف بزنم ابوبكر به من اشاره كرد كه ساكت شوم، و ابوبكر آغاز به سخن نمود و بعد از حمد و ستايش خدا گفت: خداوند محمد را مبعوث كرد و عمر خطبه‌اي طولاني از ابوبكر را نقل كرد و گفت كه به انصلی الله علیه وسلم ار گفت: مهاجران از ديگران به خلافت اولي و سزاوارتر هستند.

آنگاه الحباب بن المنذر گفت: اي گروه انصلی الله علیه وسلم ار كارتان را خودتان به عهده بگيريد مردم در سايه شما قرار دارند و هيچ كس جرأت مخالفت با شما را ندارد، و مردم طبق رأي شما عمل خواهند كرد، شما صلی الله علیه وسلم احب قدرت و ثروت هستيد و افراد زيادي داريد، اگر آن ها خواستة شما را نپذيرفتند آنان را از اين سرزمين بيرون كنيد.

و زمام امور را به عهده بگيريد، سوگند به خدا كه شما از آنان به اين امر سزاوارتريد، و بوسيلة شمشيرهاي شما مردم به اين دين گرويده‌اند و من از ديگران به آن سزاوارترم.

 

آنگاه عمر و ابو عبيده به ابوبكر گفتند: دستت را دراز كن ما با تو بيعت مي‌كنيم و وقتي عمر و ابوعبيد رفتند تا با او بيعت كنند، بشير بن سعد از آن ها پيشگام شد و با ابوبكر بيعت كرد، بلند شد و گفت سوگند به خدا اگر يك بار خزرج را فرمانرواي خود قرار دهيد همواره اين برتري را بر شما خواهند داشت.( یعنی أسید بن حضیر نسبت به سعد بن عباده حسادت ورزید) آنگاه سعد گفت: «اگر توانايي بلند شدن داشتم در كوچه‌ها و اطراف مدينه غرّشي مي‌شنيدي كه تو را و يارانت را زخمي مي‌كرد، سوگند به خدا تو را به قومي ملحق مي‌كنم كه در ميان آنها فرمانبردار بوده‌اي نه فرمانروا، مرا به دوش بگيريد و از اينجا ببريد».

و آن وقت او را به دوش گرفتند و به خانه‌اش بردند، چند روز بعد او  رضی الله عنه  گفت: «تا وقتي تيرهايي را كه در تيركش خود دارم به سوي شما پرتاب نكنم و تيغة نيزه‌ام را با خونتان رنگين نكنم و شما را با شمشيرم نزنم و با خانواده و كساني از قوم خود كه از من پيروي مي‌كنند با شما بجنگم قبول نخواهم كرد». و از آن به بعد سعد با آن ها نماز نمي‌خواند و در جمعة آنان شركت نمي‌كرد و به حج مي‌رفت و از عرفه همراه آنان باز نمي‌گشت و جدا مي‌آمد، و او چنين بود تا آن كه ابوبكر س وفات يافت.( تاریخ طبری 2/455 با اندکی تصرف.)

 

اين روايت ابي مخنف بود كه اين گونه داستان سقيفه را تعريف مي‌كند، و اينك ما اين داستان را چنان كه بخاري روايت نموده ذكر مي‌كنيم و هر دو روايت را با هم مقايسه مي‌كنيم.

امام بخاري مي‌گويد: اسماعيل بن عبدالله از سليمان بن بلال از هشام بن عروه از عروه بن زبير از عايشه همسر پيامبر روايت مي‌كند كه گفت: «وقتي پيامبر صلی الله علیه وسلم  وفات يافت انصلی الله علیه وسلم ار در سقيفه بني ساعده پيش سعد بن عباده جمع شدند و گفتند يك امير از ما باشد و يك امير از شما باشد، آنگاه ابوبكر و عمر و ابو عبيده پيش آنها رفتند، عمر خواست حرف بزند ابوبكر او را ساكت كرد و عمر مي‌گفت: سوگند به خدا فقط به خاطر آن خواستم حرف بزنم كه سخن و گفتار خوبي آماده كرده بودم كه مي‌ترسيدم ابوبكر آن را نگويد، سپس ابوبكر بسيار رسا و زيبا حرف زد و گفت ما امير هستيم و شما وزير هستيد. آنگاه حباب بن منذر گفت: نه سوگند به خدا چنين نمي‌كنيم، يك امير از شما باشد و يك امير از ما. سپس ابوبكر گفت: نه بلكه ما امير مي‌شويم و شما وزير باشيد، آنها (قريش) از همه عرب‌ها نجيب‌تر و شريف‌تر هستند، بنابراين با عمر يا ابو عبيده بيعت كنيد. عمر گفت: نه بلكه ما با تو بيعت مي‌كنيم تو سرور ما و بهترين ما هستي و پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم  تو را از همه بيشتر دوست مي‌داشت، آنگاه عمر با ابوبكر بيعت كرد و مردم نيز با ابوبكر بيعت كردند».( بخاری کتاب فضائل الصحابه – باب لو کنت متخذاً خلیلاً حديث 3467)

اين روايت امام بخاري بود. و چنان كه مي‌بينيم روايتي كوتاه و مختصلی الله علیه وسلم ر است، و حقيقت ماجراي سقيفه همين است، اما آنچه ابو مخنف اضافه كرده كه سعد بن عباده گفت: با شما مي‌جنگم، و با آنها نماز نمي‌خواند و در جمعة آنها شركت نمي‌كرد، و در مراسم حج از عرفه همراه با آنان باز نمي‌گشت، و اينكه حباب بن منذر با ابوبكر مخالفت كرد و اضافه‌هاي ديگري كه آورده است همه پوچ و باطل هستند و حقيقت ندارند.

چنان معلوم است داستان سقيفه نيم ساعت طول نكشيده است اما نگاه كنيد كه چگونه آن را طولاني و بزرگ كرده‌اند.

اما در مورد سعد بن عباده احمد در مسند خود از حميد بن عبدالرحمن روايت كرده است كه گفت: ابوبكر سخن گفت و همه چيزهايي كه در فضيلت انصلی الله علیه وسلم ار نازل شده و آنچه را كه پيامبر صلی الله علیه وسلم  در فضيلت آنها گفته بود همه را بيان كرد و گفت: شما مي‌دانيد كه پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: «اگر مردم در دره‌اي بروند و انصلی الله علیه وسلم ار به دره‌اي ديگر بروند من به راه انصلی الله علیه وسلم ار خواهم رفت»، و تو اي سعد مي‌داني كه در حضور تو پيامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: قريش فرمانراويان هستند، در اين هنگام سعد گفت: راست مي‌گويي ما وزير هستيم و شما امير هستيد.( مسند احمد 1/18 تحقیق احمد شاکر)

اين روايت را احمد در مسند حود با سند صلی الله علیه وسلم حيح از حميد بن عبدالرحمن بن عوف  رضی الله عنه  روايت كرده است، و اين روايت گرچه مرسل است اما از روايت ابو مخنف دروغگو خيلي قوي‌تر و صلی الله علیه وسلم حيح‌تر است.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان