سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7088931
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 5   تعداد بازدید: 3233 تاریخ اضافه: 2010-05-04

خلافت مهدی محمد بن عبدالله (158 - 169 هـ)

1- سیرت و شخصیت وی

نام کامل او محمد بن عبدالله المنصور بن محمد بن علی، معروف به مهدی بالله است، کنیه ی او ابو عبدالله است، مادرش أروی دختر منصور بن عبدالله حمیری است؛ أم موسی و أم منصور کنیه های بودند که مادرش به آن معروف بود.

ابو عبدالله مهدی در سال 126 هجری در روستای إیذج (در روایتی حمیمه) دیده به جهان گشود، هنگامی که پدرش منصور متولی خلافت بود، او ده سال بیشتر نداشت، در آن هنگام عیسی بن موسی ولی عهد منصور بود، این عهد از خلیفه اول ابو العباس سفاح به او رسیده بود، ولی منصور این عهد را تغییر داده، و برای فرزند خود هادی قرار داد.

او سفيدرو و بلند قد بود. و گفته شده گندمگون بوده و در يک چشم وى يک لکه سفيد وجود داشت؛ و موهای سرش فرفری مانند بود.

شعر و ادب و امثال عربی را از معلمش مفضل الضبی فرا گرفته بود، و فصاحت و بلاغت در زبان عرب را بوسیله او کسب کرد، او توانایی سرودن شعر را در سنین جوانی بدست آورد، دارای حافظه ای قوی بود، و بسیاری از اشعار و امثال عرب را حفظ کرده بود.

اما در مورد توانایی سیاسی و نظامی خلیفه، هنگامی که پدرش منصور خلیفه بود، او را در سن پانزده سالگی در رأس یک لشکر بزرگ به سوی خراسان و طبرستان فرستاد، تا فتنه ها و شورشها را از بین ببرد.

مهدی در دوران خلافت پدرش قدرت سیاسی و نظامی کامل را کسب کرده، و بعدها در امور حکومت نیز به پدرش منصور کمک می کرد، و همین سببی بود تا منصور شهر رصافه را برای او بنا کند، و مسئولیت آنجا را به او بسپارد، او همچنین در دوران پدرش در سال 153هجری امارت حج را عهده دار شد.

در سال 159 هجری با دختر عمویش أم عبدالله بنت صالح بن علی ازدواج کرد، و در مدینه با رقیه بنت عمرو عثمانی ازدواج کرد، او همچنین کنیز خود، خیزران را آزاد کرده، و سپس با او ازدواج کرد، هادی و رشید نتیجه ازدواج خلیفه با خیزران هستند.

مهدی فردی کریم و بخشنده و دوست دار مردم بود، و در مقابل بر ملحدان و زنادقه شدید و سخت گیر بود، و برای نابودی آنها از هیچ سرزنش کننده‌ای بیم و هراس نداشت.

از کرم و جودش نیز روایاتی نقل شده، در یکی از این روایات آمده: که زنی در مقابل مهدی ایستاد، و گفت: ای خویشاوند رسول الله، حاجت مرا بر آورده ساز، مهدی گفت: از کسی غیر از او چنین نشیده ام، دستور داد تا حاجتش را بر آورده سازند؛ و ده هزار درهم به او عطا کردند.

و روایت شده که ابن خیاط (یکی از شعراء) بر او وارد شد، و مدح خلیفه کرد؛ و به او نیز پنجاه هزار درهم عطا کرد، ابن خیاط نیز در وصف او اشعاری سرود.

نقل شده که خلیفه ابو عبدالله مهدی، بازی با کبوتر و مسابقه دادن بین آنها را دوست می داشت، روزی جماعتی از محدثین که غیاث بن ابراهیم نیز در بین آنها بود نزد خلیفه آمدند، و حدیثی از ابو هریره برایش نقل کردند، که فرمود: "لا سَبْق إلاَّ في نَصْلٍ أو خُفِّ أو حَافرٍ" که مفهوم حدیث این است که هیچ مسابقه ی وجود ندارد مگر در نيزه و شمشیر یا شتر و یا اسب.

اینجا بود که غیاث بن ابراهیم بر حدیث افزود و گفت: "أو جناح" یا مسابقه در پرنده، خلیفه دستور داد تا به او ده هزار درهم بدهند، اما وقتی خارج شد، گفت: به خدا قسم من دانستم که غیاث بر رسول الله صلی الله علیه و سلم دروغ بسته، و به خاطر علاقه ی من به کبوتر، به آن افزوده است، سپس دستور داد تا کبوترها را ذبح کنند، و بعد از آن هیچ وقت یادی از غیاث نکرد.

2- خلافت او

در سال 158 هجری، پدرش منصور عازم حج بیت الله حرام شد، و فرزندش مهدی را به نیابت از خود در بغداد قرار داد، اما منصور همان طور که در مقاله ی قبلی بیان شد، در این سفر جان سپرد، بدینوسیله بعد از مرگ منصور خلافت به او رسیده، مردم نیز با او بیعت کرده، و مرگ پدرش را نیز بدو تسلیت گفتند.

بعد از تمام شدن بیعت منادی ندا زد: الصلاة جامعة، مهدی بر منبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد، و در آن از مسؤولیت سنگینی که با مرگ پدرش بر دوش او گذاشته شده صحبت کرد، سپس در وصف پدرش چنین گفت: همانا او بنده ای بود که دعوت کرده شد پس اجابت کرد، امر کرده شد پس اطاعت کرد، در آن هنگام رحم و شفقت بر او غلبه کرد، و اشک از چشمانش سرازیر گشت، تا جایی که از شدت حزن و ناراحتی وفات پدرش، امکان ایراد خطبه ای طولانی برایش ممکن نشد.

3- اصلاحات داخلی در خلافت ابو عبدالله مهدی

اگر بخواهیم میان دوران خلافت مهدی با خلفای پیشین مقایسه ای داشته باشیم، در می یابیم در عهد مهدی امور حکومتی اسقرار یافته، و خزانه‌ی دولت غنی از دراهم و دینارها بود. بر عکس در دوران خلفای پیشین حکومت استقرار کافی نیافته بود، و کما کان در اکثر نقاط شورش ها و مخالفتها با این دولت نوپا وجود داشت؛ به همین خاطر دوران مهدی به رفاه و آسایش و اصلاحات داخلی مشهور گشته است.

مهدی بعد از عهده دار شدن خلافت، اکثر زندانیان را آزاد کرد، مگر آنهایی که به خاطر ریختن خون یا فساد فی الارض زندانی بودند.

او اولین خلیفه‌ی عباسی بود، که در رد مظالم تلاش و کوشش می کرد، و حق را به صاحب اصلی آن باز می گرداند؛ و در طی دوران خلافتش به قضاوت عادلانه اهتمام خاصی می ورزید، و بسیاری اوقات برای قضاوت، قاضیان را در محضر خود حاضر می کرد.

حافظ ابن اثیر رحمه الله روایت می کند: مهدى چون براى داورى و رد مظالم مى نشست دستور مى داد، قضات را حاضر کنند تا در محضر او قضاوت کنند و حکم دهند. او مى گفت: همين بس است که من از آنها شرمنده شوم (و حکم بر حق دهم) و اگر جز شرم من از آنها چيز ديگرى نبود براى (عدالت) من همين کافى بود (که حکم بر حق بدهم).

مسور بن مساور می گويد: وکيل مهدى یک قطعه زمین، به زور از من گرفت. من هم به مهدى نامه نوشتم: آيا تو ستم مى کنى؟ وقتی نامه بدستش رسيد. مرا نزد خود خواند و گفت: آيا راضى هستى يکى از اين دو قاضى در کار تو داورى کند. در آن هنگام محمد بن علاثه و عافيه قاضى (که هر دو قاضى بودند) نشسته بودند. عم او عباس هم نشسته بود. مهدى مرا نزديک کرد و از چگونگى ستم پرسيد. من به اندازه‌ای نزديک او رفتم که زانوى من به فراش خاص او رسيد پس از محاکمه و گفتگو پرسيد آيا راضى هستى که يکى از اين دو قاضى به دعواى تو رسيدگى کند؟ گفتم: آرى. يکى از آن دو بکار من رسيدگى کرد و حکم داد و گفت: اى امير المؤمنين آن ملک را به او باز گردانيد.

عباس عموی خليفه (که در آن جا حاضر بود) گفت: به خدا قسم اين محاکمه براى من از بيست هزار هزار درهم بهتر و ارجمندتر است (از نظر عدالت).

مهدی برای رفع ظلم به کارگزاران خویش دستور داد، تا هر گونه خراج زیادی از مردم بر داشته شود، و به سوی وزیر خویش، عبدالله نامه نوشت، تا عمال را دستور دهد تا سختی و مشقت را از اهل خراج بر دارند.

از اصلاحات دیگری که در این عصر صورت گرفت، توسعه‌ی مسجد الحرام و مسجد النبی بود، او همچنین دستور داد تا در مسیر مکه، کاروان سراهایی بنا شود، و چاهایی حفر کنند تا مسافران بیت الله حرام بتوانند با آسایش بیشتر در این مکان‌ها استراحت کنند.

او اولین کسی بود که بین عراق و حجاز و دیگر شهر های اسلامی برید (پست نامه رسانی) راه اندازی کرد، و با این کارش ارتباط بین شهرها درعصر او افزایش چشمگیری یافت.

4- سیاست خارجی مهدی

او در سیاست خارجی با دو مشکل بزرگ مواجه بود، اول پیشرفت امویان در اندلس و دوم وجود امپراطوری روم.

خلیفه بعد از استحکام بخشیدن به مرزهای حکومتی و تشکیل ناوگان دریایی، در سال 163 سپاه بزرگی برای جهاد تشکیل داد، و فرماندهی آن را به فرزندش هارون رشید سپرد، و به نبرد با رومی‌ها پرداختند، آن لشکر توانست قلعۀ «سمالا» را فتح کند، آنها در نبرد دیگری در سال 165 هجری قسمتهایی از آسیای صغری را به تصرف خویش در آوردند.

مهدی برای بازگرداندن اندلس به عباسیان، مانند پدرش منصور از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزید، حکومت اندلس تا آن زمان در دست بازماندگان خلافت اموی بود.

مهدی برای نابودی حکومت امویان در اندلس، از شارلمان، پادشاه فرانسه در خواست کرد تا او را در نابودی حکومت اندلس کمک کند.

5- مهدی و علویان

روایت شده مهدی با علویان تقرب جسته، و زندانیان آنها را آزاد کرده، و سببش این بود، که در یک شب مهتابی مشغول نماز خواندن بود، تا اینکه به این آیه رسید {فهل عسيتم إن توليتم أن تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم} [سوره‌ی محمد] يعنی: "آيا اگر متولی امور شوید، جز اين انتظار داريد که در زمين فساد کنيد و پيوند خويشاوندی ميان خويش را بگسليد؟"

زمانی که نمازش را تمام کرد، رو به ربیع بن یونس کرد، و دستور داد تا موسی بن جعفر را حاضر کند، وقتی او حاضر شد، گفت ای موسی، من این آیه را خوانده ام، و بیم این دارم که قطع رحم کرده باشم، به من وعده بده که علیه من خروج نکنی تا تو را آزاد کنم، موسی آن را پذیرفت و از زندان آزاد شد.

او در زمان خلافتش بسیاری از زیدیان را در کارهای دولتی در شرق و غرب، مسئول قرار داد.

6- حرکتها و شورشها

همان طور که گفتیم در این دوره اوضاع خلافت عباسی استقرار یافته بود، اما هنوز گاه گاهی در این سرزمین پهناور اسلامی شورش‌هایی رخ می داد؛ که از جمله اینها، خروج عبدالله بن مروان بن محمد اموی در بلاد شام بوده است. این حرکت در سال 161 هجری صورت گرفت، اما دیری نپایید که در مقابل عباسیان شکست خورده، و رهبرشان عبدالله بن مروان به زندان افتاد، سپس خلیفه او را بخشید و از زندان آزاد کرد، اما عبدالله بن مروان سال بعد، دوباره علیه عباسیان خروج کرد، که سرانجام در محلی به نام قنسرین به قتل رسید.

از شورشهای مهم دیگری که در دوران مهدی رخ داد، شورش زنادقه بود که بیشترین خطر را بر بلاد اسلامی داشت، آنها کسانی بودند که ادعای تبعیت از اسلام می کردند، اما در واقع بر یک نوع دمکراسی فاسد بودند که محرمات را حلال کرده و آداب و عرف بد را ترویج می دادند، که خلیفه در این زمینه بیشترین شدت را برای نابودی و هلاکت آنها به خرج داد.

7- تعیین ولی عهد و وفات مهدی

خلیفه ابو عبدالله مهدی برای تعیین جانشین بعد از خود، مانند پدرش عمل کرد او عیسی بن موسی را از ولی عهدی خلع کرده و پسرانش هادی و رشید را جایگزین کرد، بدینوسیله عهد خلافت پس از خویش را به فرزندش هادی و بعد از او هارون رشید سپرد، و در سال 166 هجری برای آن دو نفر بیعت گرفت.

اما در سبب مرگ او روايات مختلف آمده. گفته شده: که او در پی شکار آهو با اسب خود داخل ویرانه ی شد چون مي خواست از در بگذرد کمرش گير کرد و شکست و همان جا در گذشت.

در روایت دیگر آمده: يکى از کنيزانش زهرى در طعام ريخته و می خواست کنیز دیگری را که هووی او بود، مسموم کند، اما خلیفه از آن خورد و جان سپرد.

او بعد از ده سال و يک ماه خلافت در محرم سال 169 هجری وفات نمود، او در هنگام وفاتش چهل و دو سال از عمرش را گذرانده بود؛ فرزندش هارون الرشید بر جنازه او نماز خواند، و در روستای ماسبذان به خاک سپرده شد.

شناسنامه سومین خلیفه عباسی

نام معروف

مهدي

نام کامل

 محمد بن عبد الله بن محمد بن علي ابن عبد الله بن العباس

کنيه

أبو عبدالله

ترتیب در خلافت

سوم

تاريخ تولد

126هـ

دوران خلافت به تاريخ هجری

158-169هـ

دوران خلافت به تاريخ ميلادی

775 -785 م

تاريخ وفات

 169هـ

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

1- تاریخ الدولة العباسیة، تألیف محمد سهیل طقوس، دار النفائس، الطبعة الأولی، 1417هـ/1996م

2- سير أعلام النبلاء، تأليف شمس الدین الذهبي،تحقيق شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، 1405هـ/1985م

3- العصر الذهبی للدولة العباسیة، تألیف محمد السید الوکیل، دار القلم بدمشق، الطبعة الأولی، 1418هـ/1998م

4- البدایة و النهایة - لابن کثیر.

5- الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.

6- - سایت ويکيبيديا، الموسوعة الحرة، و سایت إسلام أون لاین. نت و سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة.

7- الدرة السنیة فی أخبار الدولة العباسیة، تألیف أبوبکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری، بیروت 1413هـ/1992م.

8- تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي، تألیف حسن ابراهيم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.

9- موسوعة الخلافة العباسیة، تألیف أحمد شلبی، مکتبة النهضة المصریة، الطبعة الثامنة،1985م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان