سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

9 خرداد 1402 10/11/1444 2023 May 30

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 571
بازدید کـل سايت: 6389668
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 480   تعداد بازدید: 5961 تاریخ اضافه: 2016-10-15

مختصری درباره ی صحابی جلیل عثمان بن مظعون رضی الله عنه

مختصری درباره ی صحابی جلیل عثمان بن مظعون رضی الله عنه


ابو سائب عثمان بن مظعون رضی الله عنه برادر شیری رسول الله صلی الله علیه و سلم بود و از جمله کسانی بود که خود شخص رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از وفاتش بر ایشان نماز جنازه خواندند. و ایشان اولین صحابه ای هستند که در بقیع دفن شدند.

ابن حجر رحمه الله درباره ی این صحابی بزرگوار چنین می فرماید: (در سال دوم هجری بعد از مشاهده بدر وفات یافت و اولین صحابی از مهاجران است که در مدینه وفات و در بقیع دفن شد).

این صحابی بزرگوار در سال چهارم بعثت رسول الله صلی الله علیه و سلم اسلام آورد. عبدالله بن عباس رضی الله عنهما درباره ی ایشان می فرماید: (در حالی که رسول الله صلی الله علیه و سلم در حیاط خانه اش در مکه نشسته بود، عثمان بن مظعون از آنجا در حال گذر بود؛ عثمان به رسول الله صلی الله علیه و سلم لبخند زد. رسول الله صلی الله علیه و سلم به وی فرمود: آیا نمی نشینی؟ گفت: بله می نشینم. روای می گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم روبروی او نشسته بود. سپس شروع به صحبت کرد. در خلال صحبت کردن رسول الله صلی الله علیه و سلم رو به آسمان کرد و حدود یک ساعت به آسمان نگاه کرد؛ تا اینکه آرام آرام چشمانشان را پایین آورد و به سمت راست خویش نگاه کرد. پس در این وقت نگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم از هم نشینش عثمان برگشته بود و به سمت راستش نگاه می کرد. و سرش را به گونه ای تکان می داد مثل اینکه به صحبت های کسی دارد گوش می دهد. و ابن مظعون همچنان به ایشان نگاه می کردند. وقتی این حالت به پایان رسید و مثل اینکه تمام آنچه به ایشان گفته می شد را فهمید؛ دوباره رسول الله صلی الله علیه و سلم مانند بار اول به آسمان نگاه کرد؛ و مانند کسی بود که با چشمانش کسی را در آسمان دنبال می کند و در آن محو می گردد. بعد از آن نگاهش به هم نشینش عثمان افتاد. عثمان گفت: ای محمد من برای چه نزد تو آمدم و با تو نشستم؟ هرگز تو را ندیده بودم که چنین کاری که امروز انجام دادی کرده باشی! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: چه چیزی از من دیدی؟ عثمان گفت: دیدم که به آسمان می نگری سپس به طرف راستت نگاه کردی و حواست به من شد سپس دوباره مرا رها کردی؛ و دیدم که سرت را تکان می دادی مثل اینکه (کسی با تو سخن می گوید) و می دانستی او به تو چه می گوید! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آیا چنین چیزی متوجه تو را جلب کرد؟ گفت: بله. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: چند دقیقه قبل فرستاده ی الله تعالی (وحی) نازل شد در حالی که تو نزد من نشسته بودی. عثمان با تعجب گفت: فرستاده ی پروردگار؟! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: بله. عثمان گفت: چه چیزی به تو گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: او گفت: (إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ). یعنی:(به راستی پروردگار به دادگری و نيکوکاری و بخشش به خويشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و تجاوز باز می دارد و شما را اندرز می دهد تا اينکه پند بگيريد). عثمان می گوید: در این هنگام بود که ایمان در قلبم مستقر گردید و دوستدار محمد (صلی الله علیه و سلم) شدم).


ابن کثیر رحمه الله می فرماید: (درباره ی سبب نزول آیه (إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ) حدیث حسنی را امام احمد رحمه الله روایت کرده است) .

و امام النسفی رحمه الله فرموده: (این آیه سبب ایمان آوردن عثمان بن مظعون رضی الله عنه بود، زیرا وی چنین فرموده: اسلام نیاوردم مگر به خاطر حیایی که از رسول الله صلی الله علیه و سلم داشتم و به دلیل دعوت بسیاری که مرا می کرد. و ایمان در قلبم مستقر نگردید مگر زمانی که این آیه نازل شد و من نزد ایشان بودم. پس با نزول این آیه ایمان در قلبم اقامت گردید. بعد از آن بر ولید بن مغیره این آیه را خواندم، وی گفت: به الله سوگند که این آیه شیرین و بسیار حیرت آور است .. و بدون شک آن سخن بشر نیست. و ابوجهل گفت: پروردگارش به مکارم اخلاق دستور می دهد. و ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید: این آیه از جامع ترین آیه در جمع خیر و شر است. و به همین دلیل است که هر خطیبی در آخر خطبه آن را تلاوت می کند تا خطبه اش پندی جامع برای تمام امور و منهیات باشد).


ای عثمان من به رهبانیت دستور ندادم:

از سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه روایت شده که فرمود: (از آنجایی که چون عثمان از زنان (یعنی همسرش) دوری و پرهیز می کرد،  رسول الله صلی الله علیه و سلم شخصی را نزدش فرستاد، و به وی فرمود: ای عثمان من به رهبانیت (راه و روش راهبه ها) دستور نمی دهم؛ آیا از سنت من روی می گردانی؟ عثمان گفت: خیر یا رسول الله! پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همانا از سنت من این است که نماز بخوانم و بخوابم؛ و روزه بگیرم و بخورم؛ و ازدواج می کنم و طلاق می دهم؛ پس کسی که از سنت (راه و روش) من روی گرداند از من نیست. و ای عثمان همانا همسرت بر تو حق دارد و نیز چشمانت بر تو حق دارد).


درسی از وفات عبدالله بن مظعون رضی الله عنه:

در صحیح بخاری روایت شده که: (ام‏علاء رضی الله عنها بانوی انصاری كه با رسول الله صلی الله علیه و سلم بیعت كرده بود؛ می ‌گوید: انصار برای دادن مسكن به مهاجرین، قرعه كشی كردند. عثمان بن مظعون سهم ما شد. ما او را به خانه‌هایمان بردیم. پس از مدتی بیمار شد و در همان بیماری فوت كرد. وقتی او را غسل دادیم و كفن پوشاندیم، رسول الله صلی الله علیه و سلم وارد شدند. من گفتم: ای ابو سائب، (كنیه عثمان بن مظمون) الله تو را رحمت كند، من گواهی می ‌دهم كه تو نزد الله بسیار عزیز و گرامی هستی. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: تو از كجا می دانی كه او نزد الله تعالی گرامی است؟ گفتم: یا رسول الله! پدر و مادرم فدایت باد. پس چه كسی نزد پروردگار عزیز و گرامی خواهد بود؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: او اكنون در گذشته است. به الله سوگند، من برایش امید خیر دارم. اما سوگند به الله، من كه رسول الله تعالی هستم نمیدانم با من چه خواهد شد. راوی می ‌گوید: به الله سوگند، از این به بعد، بر تزكیه هیچ كس، گواهی نخواهم داد).


 

همان طور که در حدیث خواندیم رسول الله صلی الله علیه و سلم به خاطر این سخن ام العلاء که گفت: (ابو سائب الله تو را رحمت كند) مخالفت نکردند؛ زیرا این سخن صحیح است و دعای رحمت برای شخص است بلکه به دلیل این سخنش که گفت: (من گواهی می ‌دهم كه تو نزد الله بسیار عزیز و گرامی هستی) انتقاد کردند؛ در نتیجه فرمودند: (تو از كجا می دانی كه او نزد الله تعالی گرامی است؟ سپس فرمودند: به الله سوگند، من برایش امید خیر دارم) که این انتقاد نشان دهنده ی تعلیم رسول الله صلی الله علیه و سلم به صحابه است، چون اشکالی ندارد که فرد برای میت دعا کند بلکه این چیزی است که رسول الله صلی الله علیه و سلم در احادیث صحیح بسیاری به آن دستور داده اند اما مشکل اینجاست که فرد بر میت حکم کند و بگوید فلانی از اهل بهشت است و فلان شخص جزو جهنمیان. بلکه این سخن خلاف سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم است؛ مگر اینکه رسول الله صلی الله علیه و سلم گواهی دهند که فلان شخص از بهشتیان است؛ مانند بشارت ایشان به ابوبکر، عمر، عثمان، علی و بقیه عشره مبشره؛ و امهات المؤمنین و فاطمه رضی الله عنهم اجمعین.

 

شیخ ابن عثیمین رحمه الله در این باره چنین می فرماید: (به هر شخصی که رسول الله صلی الله علیه و سلم گواهی داده باشد وی در بهشت است؛ بدون شک در بهشت خواهد بود و به هر کسی گواهی داده که در جهنم است؛ بدون شک در جهنم خواهد بود، اما به کسانی که گواهی نداده؛ جزو عموم قرار می گیرند و می گوییم: هر مؤمنی در بهشت و هر کافری در جهنم است. اما گواهی نمی دهیم که فلان شخص معین جزو جهنمیان یا جزو بهشتیان است؛ مگر در حالتی که  الله و رسولش گواهی داده باشند).

 

از اهداف بسیار مهم مطالعه سیرت نبوی استنباط فوائد و دروس از اتفاقات و احداث آن است تا مسلمان از آن در زندگی اش استفاده کند و اقتدای به رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه کرامش را کسب کند. و از جمله صحابه گرامی ایشان عثمان بن مظعون رضی الله عنه بودند که معروف به زهد، تقوا و پرهیزگاری و حریص بر عبادت الله عزوجل بود. ایشان از جمله کسانی بود که خود شخص رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از وفاتش بر ایشان نماز جنازه خواندند و این تکریمی از طرف الله سبحانه و تعالی است. و در حدیث از عایشه رضی الله عنها روایت شده که فرمود: (رسول الله صلی الله علیه و سلم عثمان بن مظعون را در حالی که از دنیا رفته بود؛ بوسیدند).

 

پس گوارا باد بر تو ای ابا سائب بوسه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم و گریه اش و ثنایش و نمازش بر تو.

 

مترجم: ام محمد.

منبع: islamweb.net

 

 

 

 

 

 




ـ الاصابة: 4/382.

ـ مسند امام احمد و شیخ احمد شاکر رحمه الله آن را صحیح می داند: (بينما رسول الله صلى الله عليه وسلم بفناء بيته بمكة جالس، إذ مَرَّ به عثمان بن مظعون، فَكَشَرَ (تبسم) إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم، فقال له رسول الله صلى الله عليه وسلمألا تجلس؟ قال: بلى، قال: فجلس رسول الله صلى الله عليه وسلم مستقبله، فبينما هو يحدثه إِذْ شَخَصَ (نظر) رسول الله صلى الله عليه وسلم ببصره إلى السماء، فنظر ساعة إلى السماء، فأخذ يضع بصره حتى وضعه على يمينه في الأرض، فَتَحَرَّفَ رسول الله صلى الله عليه وسلم عن جليسه عثمان إلى حيث وضع بصره، وأخذ ينفض رأسه كأنه يَسْتَفْقِهُ ما يُقال له، وابن مظعون ينظر، فلما قضى حاجته واستفقه ما يقال له، شخص بصر رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى السماء كما شخص أول مرة، فأتبعه بصره حتى توارى في السماء، فأقبل إلى عثمان بجلسته الأولى، قال (عثمان): يا محمد فيم كنت أجالسك وآتيك؟ ما رأيتك تفعل كفعلك الغداة! قال: وما رأيتني فعلت؟ قال: رأيتك تشخص ببصرك إلى السماء ثم وضعته حيث وضعته على يمينك فتحرفت إليه وتركتني فأخذت تنفض رأسك كأنك تستفقه شيئاً يقال لك، قالوفطنتَ لذاك؟ قال عثمان: نعم، قال رسول الله صلى الله عليه وسلمأتاني رسول الله آنفًا وأنت جالس، قال: رسول الله؟! قال:نعم، قال: فما قال لك؟ قال: {إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}(النحل:90)، قال عثمان: فذلك حين استقر الإيمان في قلبي وأحببتُ محمداً).

ـ تفسیر ابن کثیر: 4/597.

ـ تفسیر النسفی: 2/230.

ـ مسند اما ماحمد و شیخ آلبانی رحمه الله آن را حسن می داند: (لما كان من أمر عثمان بن مظعون الذي كان من ترك النساء (زهده في زوجته)، بعث إليه رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال يا عثمان إني لم أومر بالرهبانيّة، أرغبت عن سنتي؟قال: لا يا رسول الله، قالإنّ من سنتي أن أصلي وأنام، وأصوم وأطعم، وأنكح وأطلق، فمن رغب عن سنتي فليس مني، يا عثمان إنّ لأهلك عليك حقًّا، ولعينيك عليك حقًّا).

ـ صحیح بخاری: (عَنْ أُمِّ الْعَلاءِ رضي الله عنها امْرَأَةٍ مِنَ الأَنْصَارِ، بَايَعَتِ النَّبِيَّ rـ: أَنَّهُ اقْتُسِمَ الْمُهَاجِرُونَ قُرْعَةً، فَطَارَ لَنَا عُثمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ، فَأَنْزَلْنَاهُ فِي أَبْيَاتِنَا، فَوَجِعَ وَجَعَهُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ، فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَغُسِّلَ وَكُفِّنَ فِي أَثوَابِهِ، دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ r، فَقُلْتُ: رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْكَ أَبَا السَّائِبِ، فَشَهَادَتِي عَلَيْكَ: لَقَدْ أَكْرَمَكَ اللَّهُ. فَقَالَ النَّبِيُّ r: «وَمَا يُدْرِيكِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَكْرَمَهُ»؟ فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ يُكْرِمُهُ اللَّهُ؟ فَقَالَ: «أَمَّا هُوَ فَقَدْ جَاءَهُ الْيَقِينُ، وَاللَّهِ إِنِّي لأَرْجُو لَهُ الْخَيْرَ، وَاللَّهِ مَا أَدْرِي وَأَنَا رَسُولُ اللَّهِ مَا يُفْعَلُ بِي». قَالَتْ: فَوَاللَّهِ لا أُزَكِّي أَحَدًا بَعْدَهُ أَبَدًا).

ـ جامع ترمذی و شیخ آلبانی آن را صحیح می داند: (أنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه وسلم قبَّلَ عثمان بن مظعونٍ وهو ميِّت وهو يبْكي).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان