سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7090638
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 467   تعداد بازدید: 4523 تاریخ اضافه:

كناره‌گيري حسن بن علي رضی الله عنه از خلافت و واگذاری زمام امور به معاويه رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

حسن بن علي رضی الله عنه  پس از آنکه خداوند متعال، او را از آشوب بوجود آمده در لشكرش نجات داد، مدائن را به سوي كوفه ترك گفت. بلاذري در توضيح مسير سفر حسن بن علي رضی الله عنه  به كوفه مي‌گويد: وقتي حسن بن علي رضی الله عنه  قصد عزیمت به كوفه را نمود، ابن عامر[1] و ابن سمره[2] نامه‌اي را نزد او آوردند كه نشان مي‌داد معاويه رضی الله عنه  خواسته‌هاي او را در قبال صلح برآورده ساخته است. پس حسن بن علي رضی الله عنه  در خطبه‌اي كه ايراد فرمود، خطاب به يارانش گفت: «چه بسا شما چيزي را ناپسند و زشت بپنداريد، اما خداوند، خير فراوانی براي شما در آن نهاده باشد». و سپس عازم كوفه شد.[3] پس از او معاويه رضی الله عنه  نيز «مسكن» را به قصد «النخيله» ترك گفت.[4] بلاذري گويد: معاويه رضی الله عنه  از «مسكن» عازم كوفه شد و در محلي ميان «النخيله» و «دارالرزق» فرود آمد.[5] سپس حسن بن علي رضی الله عنه  از كوفه عازم «النخيله» شد تا در آنجا با معاويه رضی الله عنه  ملاقات كند و امور خلافت را به او واگذار نمايد.

مجالد بن سعيد همداني از عامر شعبي[6] نقل مي‌كند كه: چون حسن بن علي رضی الله عنه  به نخيله آمد و با معاويه رضی الله عنه  صلح نمود، من در آن‌جا حاضر بودم. پس از انعقاد صلح، معاويه رضی الله عنه ، از حسن بن علي رضی الله عنه  خواست كه پيرامون صلح با مردم سخن گويد و نزد آنان اعلام كند كه وي، زمام امور را به معاويه سپرده است. حسن رضی الله عنه  برخاست و بالای منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: «عاقلانه‌ترين كارها، تقوا و پرهيز‌گاري است و احمقانه‌ترين كارها، فسق و فجور و پرداختن به معاصي است. بدانيد كه من و معاويه رضی الله عنه  پيرامون خلافت با هم اختلاف كرديم، اما چنانچه واقعاً خلافت و زمامداری امور مسلمانان، حق من باشد، پس من براي مصلحت امت اسلامي و جلوگيری از قتال و خونريزي ميان مسلمانان، از اين حق خویش گذشتم و آن‌را به معاويه سپردم و اگر خلافت، حق شخصی غير از من باشد كه صلاحيت بيشتري دارد، باز هم من از خلافت كناره‌گيري كردم و زمام امور را به معاویه رضی الله عنه  سپردم». آنگاه این آیه را تلاوت کرد:

«وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ» (انبياء:111)

«من چه‌ مي‌دانم؟ شايد اين، آزموني براي شما باشد و (شايد خداوند مي‌خواهد شما را از لذائذ اين جهان) تا مدتي بهره‌مند سازد».[7]

روايت مذكور را ابن سعد،[8] حاكم،[9] ابو‌نعيم اصفهاني،[10] بيهقي[11] و ابن عبدالبر[12] نیز همچون طبراني از شعبي نقل نموده‌اند. احمد بن حنبل رحمه الله هم روايت بیعت حسن رضی الله عنه  با معاویه رضی الله عنه  را از طريق انس بن سيرين روايت كرده كه متنش به شرح ذيل است:

روزي كه حسن بن علي رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  پيرامون صلح مذاكره نمود، فرمود: «ميان شهر جابلص (كه در شرق است) و جابلق (كه در غرب است) هيچ شخصي وجود ندارد كه چون من، پدر‌بزرگش رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  باشد. همانا من، در حالي كه بیش از هر کسی، سزاوار خلافت بودم، (از آن كناره‌گيري نمودم) و با معاويه رضی الله عنه  بيعت کردم و نمي‌دانم كه سرانجام اين بيعت، موجب به وجودآمدن فتنه‌اي ميان شما خواهد شد و يا تا مدتي برايتان سودمند خواهد بود»[13].

در روايت ابن سعد از عمرو بن دينار آمده است كه: حسن بن علي رضی الله عنه  برخاست و خطاب به مردم فرمود: «اي مردم! من، بيش از همه مسایلی را که براي مسلمانان پيش آمد، ناخوشایند مي‌دانستم، اما در اين اواخر، تدبيري انديشيدم و تصمیم گرفتم خلافت را به كسي واگذار نمايم كه از من بدان سزاوارتر است و اگر هم واقعاً بیش از هر کسی، سزاوار خلافت باشم، باز هم تصميم گرفته‌ام به خاطر مصلحت امت جدم و براي آنكه ميان مسلمانان، صلح و آرامش برقرار شود، از اين حقم بگذرم». سپس فرمود: «اي معاويه! خداوند، زمام امور امت محمدص را به تو سپرد و نمي‌دانم واقعاً رسیدن به این مقام، به خاطر صفت خوبی بود كه در تو وجود داشت و يا اینکه برعكس، به خاطر وجود شری در تو بود». آنگاه این آیه را تلاوت کرد که:

«وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ» (انبياء:111)

«من نمي‌دانم، شايد اين، آزموني براي شما باشد و (شايد شما را) تا مدتي بهره‌مند سازد (و برایتان مفید باشد)»[14].

و سپس از منبر پایین آمد.

در روايتي آمده است كه عمرو بن عاص رضی الله عنه  و ابوالاعور سلّمي پس از بيعت حسن بن علي رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  نزد معاويه رضی الله عنه  رفتند و به او پيشنهاد دادند كه دستور دهد حسن بن علي رضی الله عنه  برای مردم سخنراني كند تا ناتواني‌اش در گفتار برای مردم، نمایان گردد و بدین سان مردم، از او رانده شوند. معاويه رضی الله عنه  در پاسخشان گفت: من، با چشمان خويش مشاهده نمودم كه رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  زبان و لبهاي حسن بن علي رضی الله عنه  را مي‌بوسيد (و من مطمئنم زبانی كه زبان رسول‌خداصلی الله علیه وسلم ، آن‌را لمس كرده،) هرگز دچار لكنت نخواهد شد؛ آن دو چنان اصرار کردند که سرانجام معاویه رضی الله عنه  از حسن رضی الله عنه  خواست تا برای مردم سخنرانی کند.. بديهي است اين روايت از لحاظ سند و متن، باطل و بي‌اساس است و سند آن ضعيف، و متنش، منکر و ناشایست مي‌باشد.[15] بدون ‌ترديد معاويه رضی الله عنه  به هیچ عنوان از بلاغت و سخنوري حسن بن علي رضی الله عنه  بي‌خبر نبوده است.

در روايتي که بلاذري نقل كرده، آمده است: حسن بن علي رضی الله عنه  به همراه قيس رضی الله عنه  نزد معاويه رضی الله عنه  رفت تا با او بيعت كند. جرير بن حازم مي‌گويد: از محمد بن سيرين شنيدم كه گفت: وقتي حسن بن علي رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  بيعت نمود، حسن رضی الله عنه سوار مركبش شد تا به اردوگاه لشكر معاويه رضی الله عنه  برود. وی، قيس بن سعد بن عباده رضی الله عنه  را نيز با خود برد و چون وارد اردوگاه معاويه رضی الله عنه  شدند، مردم به يكديگر مي‌گفتند: قيس آمده؛ قیس آمده. هنگامي كه آن‌دو نزد معاويه رضی الله عنه  رفتند، حسن بن علي رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  بيعت كرد و سپس به قيس رضی الله عنه  فرمود: «بيعت کن». قيس رضی الله عنه  ضمن آنکه دستانش را زير بغل گرفت و آنها را به سوی معاویه رضی الله عنه  دراز نکرد، گفت: «این طوری». معاويه رضی الله عنه  که پیشتر بر تخت خويش نشسته بود، بر روي زانوانش ايستاد و دست خويش دراز كرد و دست قيس رضی الله عنه  را گرفت. قيس رضی الله عنه  فردي پرهيكل و تنومند بود.[16]

با كناره‌گيري حسن بن علي رضی الله عنه  از خلافت و بيعت با معاويه رضی الله عنه ، دوران خلافتی كه پس از رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  آغاز شده بود، پايان يافت و بدين ترتيب مطابق فرموده‌ي رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  دوران سی ساله‌ی خلافت نبوت، به پایان رسید؛ چنانچه رسول اكرم صلی الله علیه وسلم  فرموده است  (خلافة النبوة ثلاثون سنة ثم يؤتي الله الملك من يشاء أو ملكه من يشاء)[17] يعني: «خلافت (پس از) نبوت، سي سال است و پس از آن، خداوند، پادشاهي را به هر كس كه بخواهد، مي‌دهد». همچنین فرموده است: (الخلافة في أمتي ثلاثون سنة ثم ملك بعد ذلك)[18] يعني: «خلافت در امت من سي سال خواهد بود و پس از آن سلطنت و پادشاهي مي‌باشد». ابن‌كثير در شرح اين حديث مي‌گويد: «سي سال با خلافت حسن بن علي رضي الله عنهما تكميل مي‌گردد. حسن رضی الله عنه  در ربيع الاول سال 41 هجري خلافت را به معاويه رضی الله عنه  سپرد و اين واقعه، دقيقاً سي سال پس از وفات رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  اتفاق افتاد. چراكه رسول‌خداصلی الله علیه وسلم  در ربيع الاول سال 11 هجري وفات نمود و اين، يكي از نشانه‌هاي نبوت آن حضرت صلی الله علیه وسلم  مي‌باشد».[19] از اين رو حسن رضی الله عنه  پنجمين خليفه از خلفاي راشدين است.[20]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

------------------------------------------------------------

[1]- عبدالله بن عامرt.

[2]- عبدالرحمن بن سمرهt.

[3]- انساب الاشراف، نسخه خطي، ص447 به نقل از مرويات خلافۀ معاويۀ،ص150.

[4]- نخيلة، ناحيه‌اي در شام و نزديك كوفه. معجم البلدان (5/278).

[5]- انساب الاشراف، به نقل از مرويات خلافۀ معاويه، ص150.

[6]- در مورد مجالد، سخنان متعارضي گفته شده و برخي، او را تصديق نكرده‌اند، اما عامر بن شعبي ثقه است.

[7]- المعجم الكبير (3/26). سند اين روايت حسن است.

[8]- الطبقات (1/329).

[9]- المستدرك (3/175).

[10]- حلية الاولياء (2/37).

[11]- دلائل النبوۀ (6/444).

[12]- الاستيعاب (1/388 ـ 389).

[13]- فضائل الصحابۀ (2/769). سند اين روايت صحيح است.

[14]- المعجم الكبير (3/26). سند اين روايت حسن است.

[15]- الطبقات (1/325).

[16]- انساب الاشراف، به نقل از: مرويات خلافة معاويه، ص154. سند اين روايت صحيح است.

[17]- صحيح سنن ابي‌داود (3/799)؛ سنن ابي‌داود (2/515).

[18]- تحفة الأحوذي (6/395-397)؛ این حديث، حسن است.

[19]- البداية و النهاية (11/134)

[20]- مآثر الإنافة (1/105)؛ مرويات خلافة معاوية، خالد الغيث، ص 155

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان