سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7089231
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 430   تعداد بازدید: 2685 تاریخ اضافه: 2010-04-01

كشته شدن امير المؤمنين علي بن ابي طالب رضی الله عنه (سال 40هـ).

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از جنگ نهروان تا مدت كوتاهي نزديك به دو سال اوضاع آرام گرفت، در اين وقت سه نفر از خوارج در مكه جمع شدند و با هم عهد بستند كه علي بن ابي طالب و معاويه بن ابي سفيان و عمرو بن العاص را بكشند.

و گفتند با كشتن اين سه نفر خدا را راضي مي‌كنيم و تصميم گرفتند آنها را به قتل برسانند تا به گمان خود مردم را از آنها راحت كنند.

عبدالرحمن بن ملجم المرادي گفت من علي بن ابي طالب را مي‌كشم، و البرك التميمي گفت كشتن معاويه با من، و عمرو بن بكر التميمي گفت من عمرو بن العاص را مي‌كشم، و با هم اتفاق كردند كه روز هفدهم رمضان به كشتن اين افراد اقدام كنند.

عمرو در مصر بود، و معاويه در شام، و علي در كوفه بود، و ابن ملجم موفق شد با خنجري كه يك هفته آن را زهرآلود كرده بود علي را در حالي كه براي نماز صبح مي‌رفت ضربه بزند، وقتي علي  رضی الله عنه  ضربه خورد گفت اگر بهبودي يافتم طرف او خود من هستم، و اگر مُردم او را به قصاص من به قتل برسانيد ابن ملجم گفت: سوگند به خدا كه شفا نخواهي يافت زيرا من يك هفته آن خنجر را در سم گذاشته‌ام. وقتي علي  رضی الله عنه  وفات يافت، دست‌هاي ابن ملجم را قطع كردند و چشمهايش را در آوردند و او استوار و پا برجا بود و داد و فرياد نمي‌زد، و بي‌تابي نكرد، وقتي خواستند زبانش را قطع كنند ترسيد، به او گفتند: آيا الان مي‌ترسي؟! گفت: مي‌ترسم از آن كه مدتي زنده بمانم بدون آن كه در آن مدت ذكر خدا را گفته باشم.

سبحان الله!! چه گمراهي آشكاري، والعياذ بالله، خون ولي از اولياء خدا را مي‌ريزد و سپس مي‌ترسد كه لحظه را بدون ذكر خدا بگذراند!

و البرك نيز در نماز صبح براي كشتن معاويه رفت و به او ضربه زد، ضربه‌اي اصابت كرد اما معاويه را نكشت و معالجه شد، ولي گفته‌اند كه همين ضربه سبب شد تا او ديگر صاحب فرزند نشود.

و آن كه مي‌خواست عمرو بن العاص را به قتل برساند به نماز رفت اما عمرو بن العاص اسم‌هاي بود و براي نماز نيامده بود، بنابراين او پيش‌نمازي را كه فكر مي‌كرد عمرو بن العاص است به قتل رساند، و پيش‌نماز خارجه بن ابي حبيب بود، و او آمد و خارجه را در نماز ضربه زد و او را كشت، مردم او را دستگير كردند و گفتند چه كار كردي؟ گفت: مردم را از عمرو بن العاص راحت كردم، گفتند تو عمرو را نكشته‌اي و بلكه خارجه را كشتي. گفت: مي‌خواستم عمرو را بكشم اما خداوند خواست كه خارجه كشته شود (بعدها این ضرب المثل شد.)، آنگاه مردم او را كشتند و البرك و عبدالرحمن بن ملجم نيز كشته شدند.( الطبقات الکبری 3/35 البدایة والنهایة 7/338.)

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم  پرسیدم: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: «عایشه را». گفتم: از میان مردان، چه کسی را؟ فرمود: «پدر عائشه را». گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمود: «عمربن خطاب را» و آن‌گاه مردان دیگری را نیز نام برد.
الاحسان فی صحیح ابن حبان (15/309)

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان