سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

30 فروردين 1404 20/10/1446 2025 Apr 19

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7599168
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 4   تعداد بازدید: 5261 تاریخ اضافه: 2010-02-27

نبرد زلاقه، سرنوشت‌‌سازترین پیکار در تاریخ اندلس

زمان: 12 رجب سال 479 هـ

جنگ زلاقه بزرگترین و سرنوشت ساز ترین پیکار در تاریخ اسلامی اندلس محسوب می شود. این جنگ نقطه عطفی در حیات دولت اسلامی در اندلس به شمار می رود. در واقع این نبرد، سقوط دولت اسلامی اندلس را برای چند قرن به تاخیر انداخت. زمینه‌های بروز این جنگ به چند سال پیش از آن باز می‌گشت؛ زمانی که اختلاف و کشمکش بر سر تاج و تخت خلافت امویان اندلس به جنگ داخلی و سقوط خلافت انجامید. به دنبال آن دوران جدیدی در اندلس یعنی «دورهٔ ملوک الطوایف» آغاز شد. در آن دوره حکومت اسلامی پاره پاره گشته و به چندین دولت کوچک تبدیل شد و در رأس هر کدام یک فرد سودجو و حریص و فرصت‌طلب قرار داشت که با تکیه بر نیروی قبیلهٔ خود بر یک کشور کوچک حکومت می‌کرد.

بیشتر این حاکمان جدید در واقع از طبقهٔ توانگرانی بودند که نه جایگاه دینی قابل ملاحظه‌ای در جامعه داشتند و نه از شرافت و کیاست چندانی برخوردار بودند لذا این دسته هرگز نمایندهٔ اسلام به عنوان یک دولت و ملت در اندلس نبودند. این حاکمان جدید با گرفتن مالیاتهای ظالمانه از مردم، آنها را به ستوه آورده و به تدریج جامعه را فرسوده کردند. همهٔ این مالیاتها صرف عیاشی‌ها و خوشگذرانی‌های این حکام می‌شد. از سوی دیگر این حکام برای توسعهٔ قلمرو خود به جنگ با یکدیگر مشغول شدند و هر کدام در جلب حمایت و دوستی پادشاه صلیبی شمال اسپانیا می‌کوشیدند و در برابر او بسیار ترسو و ذلیل بودند. همهٔ این ملوک الطوائف به پادشاه صلیبی اسپانیا «آلفونسوی ششم» جزیه می‌پرداختند و بدتر از این، هر کدام از آن‌ها از وی برای غلبه بر امیر مسلمان دیگر یاری می‌جستند!!

فرصت‌طلبی اروپای صلیبی

این حالت زار و چند دستگی که میان امرای مسلمان اندلس وجود داشت؛ آلفونسو را تشویق کرد که برای ریشه‌کن کردن اسلام از اندلس و توسعهٔ مرزهای اسپانیا به دوران پیش از ورود مسلمانان به آنجا اقدام کند. لذا تصمیم گرفت که یک جنگ مقدس!! برای باز پس گیری اندلس از مسلمانان به راه اندازد. در این میان مسلمانان غرق در غفلت و بی‌خبری و سرگرم کشمکش با یکدیگر بودند ولی در آن سو آلفونسو به سرعت خود را برای جنگ با مسلمانان آماده می‌کرد و از تمام اروپا نیرو جمع می‌کرد.

اشغال طلیطله

ناگهان اتفاق بزرگی رخ داد که ناقوس خطر را برای همهٔ مسلمانان اندلس به صدا درآورد. جریان از این قرار بود که آلفونسو در سال 478 هـ ق برای تحقق نقشهٔ خود به حرکت درآمد و ناگهان شهر «طلیطله» (تولدو) که شهری بزرگ و آباد بود را تصرف کرد. آلفونسو نخستین فرمانروای مسیحی بود که هنگام جنگ با مسلمانان علامت صلیب بر لباس خود نصب می‌کرد تا نشان دهد که این جنگها کاملا جنگهایی مذهبی است. دست یافتن آلفونسو بر طلیطله، محرک و مشوق اصلی صلیبیان برای راه انداختن جنگهای صلیبی اروپای غربی بر ضد مسلمانان حتی در شرق جهان اسلام که بیش از دو قرن به طول انجامید، به شمار می‌رود.

کشمکش میان اندلس اسلامی و اسپانیای صلیبی وارد مرحلهٔ تازه‌ای شد. همه چیز به نفع مسیحیان به پیش می‌رفت گویا یک خیزش بزرگ صلیبی در سراسر اروپا و به ویژه در اسپانیا در حال اتفاق بود. این اوضاع، آلفونسو را حسابی به شوق آورده بود و لذا هنوز از تصرف طلیطله فارغ نشده که چشم به مملکت اشبیلیه (سِبیا) دوخت و دست‌اندازی به متصرفات آن را آغاز کرد. در تعقیب این هدف حتی نامه‌ای سراسر تهدید و ارعاب برای حاکم اشبیلیه، «معتمد بن عباد» نوشت و از وی خواست متصرفات خود را به وی تسلیم کند و کوشید وی را برای جنگ تحریک کند.

در حقیقت گناه سقوط طلیطله نخست بر عهدهٔ همهٔ امرای اندلس بود که به خواب غفلت فرو رفته بودند و غرق خوشگذرانی بودند اما در این بین معتمد بن عباد که قدرتمندترین امیر ملوک الطوائف به شمار می‌رفت بیشتر احساس گناه می‌کرد، و بیش از دیگران خطر را احساس می‌کرد. همین طور همسایگان مسلمان طلیطله که سپاه توانمندی در اختیار داشتند و می‌توانستند جلوی سقوط آنرا بگیرند بیش از دیگران شایسته سرزنشند.

یاری خواستن از مرابطین

معتمد بن عباد حاکم اشبیلیه که اینک آلفونسو به سرزمین او چشم دوخته بود پس از مشورت با بزرگان شهر خود تصمیم گرفت از برادران مسلمان خود در آن سوی دریا یعنی «مرابطین» و رهبر آن‌ها یعنی «یوسف بن تاشفین» کمک بخواهد. اگر چه برخی او را از عاقبت این تصمیم ترساندند ولی معتمد بدون توجه به آن، جمله‌ای بر زبان آورد که در تاریخ ثبت شده است وی گفت: «اگر چوپان شتران در صحرای آفریقا باشم برای من بهتر از این است که خوکهای کاستیل را بچرانم».

معتمد، قاضی خود «عبدالله بن ادهم» را با نامه‌ای تأثر برانگیز به خدمت یوسف بن تاشفین در آفریقا فرستاد. در این هنگام وی که در اوج پیروزی و قدرت و ترقی بود با قوم و عشیره و علمای روحانی خود به مشورت پرداخت. همگی به اتفاق آراء نظر دادند که باید به ناله و زاری اندلس پاسخ مثبت داد. او به سرعت در تمام نقاط مغرب و شمال آفریقا افراد خود را برای جهاد بسیج کرد. هزاران مجاهد از سراسر شمال آفریقا به او پیوستند؛ این سپاه عظیم از دریای خروشان مدیترانه که اینک برای عبور سپاهیان اسلام آرام گرفته بود گذشتند.

همین که یوسف بن تاشفین قدم به خاک اندلس گذاشت، به خاک افتاد و خدا را به شکرانهٔ آن سجده کرد. اخبار عبور سپاه مرابطین به شبه جزیرهٔ اسپانیا به آلفونسو رسید و او هم به نوبهٔ خود از سراسر اروپا تقاضای کمک کرد و دست از محاصرهٔ طولانی اشبیلیه برداشت و راهی طلیطله شد. سیل داوطلبان از فرانسه و آلمان و ایتالیا و مقر پاپ به سوی وی سرازیر شدند و سپاهی گران بر وی جمع شد. دو سپاه آمادهٔ پیکاری سرنوشت‌ساز شدند.


دشت محل وقوع نبرد زلاقه در اسپانیای امروزی (منبع: منتدی الأندلس)

(برای بزرگ شدن تصویر بر روی آن کلیک کنید)

دو سپاه در دشت زلاقه در دو سوی رودخانهٔ وادی یانه (نزدیک مرز کنونی پرتغال و اسپانیا) فرود آمدند. یوسف بن تاشفین پیش از جنگ طی نامه ای طبق قانون اسلام از آلفونسو خواست یا اسلام را بپذیرد یا جزیه بدهد و یا آمادهٔ جنگ شود. آلفونسو با غرور و ستیزه‌جوئی جنگ را برگزید و خواست که مسلمانان را در تعیین روز جنگ فریب دهد. از این رو طی نامه‌ای برای مسلمانان نوشت: «فردا روز جمعه است که عید شماست و پس فردا روز شنبه، عید یهودیان است که وزیران و خدمت‌گزاران دولت ما هستند و ما بی‌نیاز از آنها نیستیم. روز یکشنبه هم که عید ماست. پس روز برخورد ما و شما روز دوشنبه خواهد بود». این نامه را عصر روز پنجشنبه فرستاده بود و تصمیم داشت که در هنگام نماز جمعه مسلمانان را فریب داده و ناگهان بر آنها حمله کند ولی «معتمد بن عباد» متوجه شد که وی نیرنگ زده لذا نیروهای اسلامی از هر جهت خود را آمادهٔ مقابله نمودند.

نبرد زلاقه

در صبحگاه روز جمعه (12 رجب سال 479 هـ) قوای مسیحی که گمان می‌کردند مسلمانان را فریب داده‌اند به حرکت در آمدند ولی ناگهان خود را در برابر نیروهای اندلسی به فرماندهی معتمدبن عباد دیدند که در اوج آمادگی برای رویارویی قرار داشتند. دو سپاه در پیکاری عمومی و هولناک درگیر شدند. مقدمهٔ سپاه صلیبی بر مقدمهٔ سپاه مسلمانان که از نیروهای اندلس تشکیل یافته بود حمله برده و به شدت آنان را تحت فشار گذاشت. هجوم آنان به قدری شدید بود که قوای مسلمانان را از هم پاشید و بیشتر آنها عقب نشستند ولی معتمد بن عباد در مقابل دشمن ثابت ماند و آنقدر با جنگجویان کم تعداد خود در برابر دشمن جنگید که زخم‌های متعددی برداشت ولی موقعیت خود را ترک نکرد.

از سوی دیگر هنوز نیروهای مرابطین وارد صحنهٔ پیکار نشده بودند. زیرا نقشهٔ آنها این بود که تمام قوای صلیبی را به صحنهٔ جنگ بکشند و نیروی آنها را به تحلیل برده و آنها را در یک حملهٔ گازانبری در میان گیرند.

در یک لحظهٔ مناسب، نیروهای مرابطین وارد صحنهٔ پیکار شدند و نیروهای صلیبی را در میان خود گرفته به قسمت عقب سپاه (موخرهٔ) صلیبی‌ها حمله کردند و کشتار سختی در این بخش از لشکرگاه آلفونسو به راه انداختند. هنگامی که آلفونسو از آنچه در لشکرگاهش اتفاق افتاده بود، آگاه شد به سرعت پیش آمد تا آن را از خطر نابودی نجات دهد ولی در آنجا با دنبالهٔ قوای مرابطین برخورد کرد. دنبالهٔ سپاه مرابطین متشکل از چهار هزار جنگجوی سیاهپوست از منطقهٔ «غنا» بود که بی‌نهایت متهور و دلیر بودند. وسیلهٔ جنگی آنها خنجر و تیرهای کوچک بود. این گروه رعب و وحشت زیادی در دل صلیبی ها ایجاد کرد و مقاومت آنها را در هم شکست. یکی از آنها توانست خود را به آلفونسو برساند و خنجری در ران او فرو برد که در اثر آن تا آخر عمر می‌لنگید.

آلفونسو با باقی‌ماندهٔ سپاه خود رو به فرار نهاد و تنها با صد جنگجو به طلیطله رسید. همین آلفونسو با پنجاه هزار جنگجو از آنجا خارج شده بود!

اینگونه این پیکار بزرگ و سرنوشت‌ساز با پیروزی قاطع مسلمانان پایان یافت و برای چند قرن دیگر حضور مسلمانان و دولت اسلامی را در اندلس تضمین کرد. این از ظرایف تاریخ است که در شرق جهان اسلام و در سرزمین شام «صلاح الدین یوسف ایوبی» جلوی پیشروی صلیبی‌ها را گرفت و آنها را شکست داد و در غرب اسلامی یوسف بن تاشفین در برابر آنها ایستاد گرچه شهرت عالم گیر یوسف مشرق، شهرت یوسف مغرب را در سایهٔ خود قرار داده است، علی رغم نقش بزرگی که این یوسف در نجات مسلمانان اندلس داشته است.

اما یک انتقاد هم بر عملکرد این سرداران مسلمان پس از پایان جنگ وارد کرده‌اند. گفته‌اند که مرابطین پس از پایان جنگ، پیکار خود را تا آزادی شهر طلیطله ادامه ندادند و یوسف بن تاشفین به منهدم کردن توان نظامی آلفونسو اکتفا کرد. این غفلت در آیندهٔ نزدیک، عواقب خود را آشکار ساخت.

مترجم: ابو یحیی

عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان