سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

30 اسفند 1403 20/09/1446 2025 Mar 20

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7521853
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 35   تعداد بازدید: 3544 تاریخ اضافه: 2010-03-24

اسم، نسب، خاندان، كنيه و القاب ابوبكر رضی الله عنه

   (زندگاني ابوبكر رضی الله عنه  در دوره‌ي جاهليت)

او، عبدالله پسر عثمان‌ بن‌ عامر‌ بن‌ عمرو بن كعب‌ بن‌ سعد‌ بن‌ تيم‌ بن‌ مره‌ بن‌ كعب‌ بن‌ لؤي‌ بن‌ غالب‌ قرشي تيمي است. نسب او در پشت ششم يعني مره‌ بن كعب با نسب رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم يكي مي‌شود و كنيه‌اش ابوبكر است. بكر، به معناي شتر جوان است كه به رييس و سرآمد قبيله بزرگ نيز اطلاق مي‌گردد. ابوبكر رضی الله عنه ، القاب زيادي دارد كه هر كدام به منزلت والا و عظمت و شأن و گوهرش، دلالت مي‌كند:

 

1ـ عتيق

رسول اكرمص، او را به اين لقب ناميده‌اند و فرموده‌اند: (أنت عتيق اللّه من النار) يعني: «تو، عتيق الله (بنده‌ي آزاده شده‌ي‌ خدا) از آتش هستي.» ابوبكر، پس از آن عتيق ناميده شد. درروايت عايشه رضي الله عنها آمده است: ابوبكر رضی الله عنه  به حضور پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم رسيد؛ رسول اكرمص، به او فرمودند: «تو را خوش خبري بادكه تو، عتيق خدا از آتش هستي.» و از آن روز، ابوبكر به عتيق نام‌گذاري و ملقب شد. البته مورخان و تاريخ‌نگاران، دلايل زيادي در مورد علت اين لقب نگاشته‌اند. برخي گفته‌اند: او، به‌خاطر زيبايي چهره‌اش، عتيق ناميده ‌شده‌است. عده‌اي نيز گفته‌اند: نام‌گذاري او به عتيق، به خاطر اين بوده كه وي، داراي ديرينه و پيشينه‌ي زيادي در خير و نيكي بوده‌است. همچنين گفته شده كه نجابت و جمال سيمايش، سبب اين لقب‌گذاري مي‌باشد. البته دليل ديگري براي نام‌گذاري ابوبكر به لقب عتيق آورده‌اند و آن، اينكه: هيچ يك از فرزندان مادر حضرت ابوبكر، زنده نمي‌ماند. زماني كه مادرش، او را به دنيا آورد، رو به كعبه دعا كرد: «خداوندا! اين بچه، عتيق و رهايي يافته‌ي تو از مرگ است؛ پس او را به من ببخش و برايم زنده‌اش بدار.» به هر حال هيچ مانعي براي جمع بين همه‌ي اين دلايل، وجود ندارد؛ چراكه ابوبكر، زيباچهره و نيك‌نژاد بود و ديرينگي و پيشيينه‌ي زيادي هم درخير و نيكي داشت و بنا به اشاره و فرموده‌ي رسول‌خداص، عتيق الله و رهايي‌يافته از آتش جهنم نيز مي‌باشد.

 

2ـ صديق

رسول‌‌خداص، اين لقب را بر ابوبكر رضی الله عنه  نهادند. در حديث انس رضی الله عنه  آمده‌است: رسول‌خداص، به همراه ابوبكر، عمر و عثمان رضی الله عنهم  بالاي كوه احد رفتند. (بر فراز كوه كه بودند، كوه لرزيد) و آنان را تكان داد؛ رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: (أُثبُتْ أحد، فإنّما عليكَ نبيٌّ و صدّيقٌ و شهيدانِ) يعني: «اي احد! آرام و بي‌حركت باش كه بر فراز تو يك پيامبر، يك صديق ودو شهيد هستند.»( بخاري)

يكي از دلايل ملقب شدن ابوبكر رضی الله عنه  به صديق، اين است كه او، همواره رسول‌اكرم صلی الله علیه وسلم را تصديق مي‌نمود. در‌ اين‌باره ام‌المؤمنين عايشه رضي الله عنها مي‌گويد: زماني كه رسول‌خداص، به مسجد الاقصي برده شد، با مردم از اسراء و معراجش سخن گفت؛ (اين گفته، آن‌چنان عجيب بود كه) عده‌اي از كساني كه قبلاً به او ايمان آورده‌ بودند، مرتد شدند و از دين برگشتند. گروهي به نزد ابوبكر رضی الله عنه  رفتند و گفتند: «آيا مي‌داني كه دوست و يارت (يعني پيامبر) چه گفته و او را چه شده‌است؟ او، گمان مي كند كه او را به يك شب، به مسجد الاقصي برده‌‌اند!» ابوبكر رضی الله عنه  گفت: «آيا واقعاً ايشان چنين گفته‌اند؟» گفتند: آري، ابوبكر رضی الله عنه  فرمود: «اگر رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم چنين فرموده‌اند، بي‌گمان راست گفته‌اند.» آن‌ها، به ابوبكر رضی الله عنه گفتند: «تو واقعاً او را تصديق مي‌كني كه به يك شب به بيت المقدس رفته و پيش از سپيده‌دم باز‌گشته‌است؟!» فرمود: «بله؛ من، او را در آن‌چه بعيدتر و عجيب‌تر است، تصديق مي‌كنم؛ من، او را به اين‌كه به صبحي يا شامي خبر از آسمان مي‌آورد تصديق كرده‌ام.» به همين خاطر، ابوبكر رضی الله عنه ،ملقب به صديق، شد.

امت، بر اين اجماع كرده‌اند كه ابوبكر رضی الله عنه ، از آن جهت صديق لقب گرفت كه همواره در تصديق رسول‌خداص، شتاب نمود و هرگز از او، هيچ بدي و بزهي ديده نشد.

شعرا نير در مدح ابوبكر رضی الله عنه ، شعر سروده و او را به صديق، لقب داده‌اند؛ ابومحجن‌ ثقفي مي‌گويد:

 

و سميت صديقاً و كل مـهاجر   سواك يســمي باسمه غير منكر

 

سبقت الي الاسلام والله شاهد     وكنت جليساً في العريش ‏المشهر

 

ترجمه: تو(اي ابوبكر)، صديق ناميده شده‌اي و هر مهاجر ديگري غير از تو، بدون انكار باسم خود، ناميده مي‌شود. بي‌گمان تو، در پذيرش اسلام، از همگان سبقت گرفتي و خداي متعال، خودش شاهد و گواه است. تو همچنین در سايه‌بان با رسول‌خداص، هم‌نشين بودي.

اصعمي (عبدالملك بن قريب باهلي) نيز چنين سروده است:

 

و لكني أحب بكل قلبـي  وأعلم أن ذاك من الصواب

 

رسول‌الله و الصديق حباً به أرجو غـداً حسن الثواب

«من، با تمام وجودم، رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و ابوبكر رضی الله عنه  را دوست دارم و محبت آنان را از ته قلبم، درست و سزاوار مي‌دانم و اميد‌وارم كه فرداي قيامت، به خاطر اين محبت، پاداش نيكي بيابم».

 

3ـ صاحب

لقب صاحب (يار و رفيق‌ هم‌دل) را خداوند متعال در قرآن كريم، بر ابوبكر رضی الله عنه ، نهاده‌است:

«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ » (توبه-40)

 

يعني: «اگر پيامبر را ياري نكنيد، خدواند، (او را ياري مي‌كند، همان‌گونه كه قبلاً) او را ياري كرد؛ آن‌گاه كه كافران، او را (از مكه) بيرون كردند، در حالي كه او،نفر دوم از دو تن بود. هنگامي كه آن دو (پيامبر و ابوبكر) در غار (ثور) بودند، (ابوبكر، ناراحت بود كه مبادا به پيامبر گزندي، از سوي مشركان برسد.) در اين هنگام پيامبر، خطاب به رفيقش گفت: غم مخور كه خدا با ما است. پس خداوند، آرامش خود را بر او نازل كرد (و ابوبكر در پرتو الطاف الهي، آرام گرفت.) و خداوند، پيامبرش را با سپاهياني ياري فرمود كه شما، آنان را نديديد و سخن كافران (و شرك و توطئه‌شان درباره‌ي قتل پيامبر) را پايين كشيد (و ناكام نمود) و در هر حال كلمه‌ي الله و سخن (و شريعت) الهي، بالا و برتر است و خداوند، باعزت و حكيم مي‌باشد.»

 

علما بر اين اجماع كرده‌اند كه رفيق و همراه دل‌سوز پيامبر صلی الله علیه وسلم در سفر هجرت، ابوبكرصديق رضی الله عنه  بوده‌است. انس رضی الله عنه  مي‌گويد كه ابوبكر رضی الله عنه  چنين‌ گفته‌است: هنگامي كه در غار ثور بوديم، به پيامبر صلی الله علیه وسلم گفتم: «اگر يكي از اين مشركان به پايين پاهايش بنگرد، حتماً ما را مي‌بيند!» پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: (ما ظنك يا أبابكر باثنين اللّه ثالثهما) يعني: «اي ابوبكر! گمان تو درباره‌ي دو نفر كه سومين آنها، خداست، چه مي‌باشد؟»( بخاري، شماره‌ي3653؛ مسلم، شماره‌ي5381)

 

حافظ‌ ابن‌حجر رحمه ‌الله مي‌گويد: يكي از بزرگ‌ترين مناقب و فضايل ابوبكر رضی الله عنه ، اين است كه خداوند در آيه 40 سوره‌ي توبه، او را به صاحب و يار دل‌سوز پيامبر صلی الله علیه وسلم ياد فرموده كه بدون هيچ ترديد و اختلافي، منظور از از صاحب در اين آيه، ابوبكر رضی الله عنه  مي‌باشد. احاديثي كه به همراهي ابوبكر رضی الله عنه  با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در غار دلالت مي‌كند، مشهور و بسيار است و كس ديگري به اين فضيلت، دست نيافته‌است.( [1] الإصابة في تمييز الصحابة (4/148))

 

 

4ـ اتقي

خداوند متعال، ابوبكر رضی الله عنه  را در قرآن، اتقي ناميده‌است:

 

« وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» (ليل-17) يعني: «و پرهيزكارترين انسان‌ها، ازآن آتش هولناك، بدور داشته خواهد‌شد.»

البته توضيح بيش‌تر اين مطلب كه خداوند، ابوبكر رضی الله عنه  را پرهيزكارترين انسان‌ها خوانده است، در بحث فعاليت‌هاي ابوبكر رضی الله عنه  براي آزادي بردگان مسلماني كه به‌دست مشركان شكنجه مي‌شدند، خواهد‌آمد.

 

5 ـ اوّاه (نرم دل و كسي كه خدا را با تضرع و زاري بخواند)

ابوبكر رضی الله عنه  به لقب اوّاه (نرم‌دل و زاري‌كننده)، ناميده‌شده كه همين عنوان، دليل خداترسي ابوبكر و فروهشتگي او در مقابل خداي متعال است. ابراهيم نخعي رحمه الله مي‌گويد: «ابوبكر از آن جهت به لقب اوّاه، ناميده ‌شده كه بسيار نرم‌دل بوده است.»( الطبقات‌الكبري (3/171))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان