سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

2 آبان 1403 19/04/1446 2024 Oct 23

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7276850
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 24   تعداد بازدید: 2693 تاریخ اضافه: 2010-03-24

حمله ی لشکر ابوبکر صدیق به روم

لشكر شرحبيل بن حسنه

ابوبكر صديق رضی الله عنه سه روز پس از حركت لشكر يزيد بن ابوسفيان رضی الله عنه، لشكري به فرماندهي شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه به سوي شام گسيل كرد و هنگام بدرقه‌ي شرحبيل فرمود: «اي شرحبيل! آيا سفارشم به يزيد را شنيدي؟» شرحبيل رضی الله عنه گفت: بله. ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «سفارشم به تو، همانند سفارشي است كه به يزيد كردم و افزون بر آن، تو را به چيزهايي سفارش مي‌كنم كه هنگام سفارش به يزيد از ياد بردم. تو را سفارش مي‌كنم به اين‌كه نماز را در وقتش بپا داري و در جنگ، صبر و شكيبايي پيشه كني تا پيروز شوي و يا به شهادت برسي. احوال‌پرس بيماران باش و در تشييع جنازه‌ها حاضر شو و خداي متعال را در هر حال، به كثرت ياد كن.» شرحبيل رضی الله عنه عرض كرد: «تنها از خدا، ياري مي‌خواهيم كه آن‌چه خدا بخواهد، همان مي‌شود.»

 لشكر شرحبيل رضی الله عنه متشكل از سه تا چهارهزار نفر بود. ابوبكر صديق رضی الله عنه، به شرحبيل رضی الله عنه دستور داد به تبوك و بلقاء و سپس به بصري برود. شرحبيل بي‌آن‌كه با مقاومت قابل توجهي از سوي دشمن مواجه شود، به بلقاء رسيد. لشكر شرحبيل رضی الله عنه كه در سمت چپ لشكر ابوعبيده رضی الله عنه و در سمت راست لشكر عمرو بن عاص رضی الله عنه قرار داشت، پس از پشت سر گذاشتن بلقاء، به بصري رسيد و آن را محاصره كرد؛ اما از آن‌جا كه بصري، از شهرهاي نظامي و جزو مراكزي بود كه به شدت حراست مي‌شد، شرحبيل رضی الله عنه نتوانست آن را فتح كند.( ابوبكر الصديق، نزار حديثي، ص62)

 

لشكر ابوعبيده بن جراح رضی الله عنه

ابوبكر صديق رضی الله عنه چون آهنگ اعزام لشكر ابوعبيده را نمود، او را به حضور خواست و فرمود: «مانند كسي به سخنانم گوش كن كه قصد فهميدن و عمل كردن دارد. افرادي از بزرگان و سران عرب و مسلمانان شايسته، با تو هستند كه در دوره‌ي جاهليت سواركاراني بوده‌اند كه از روي حميت و تعصب مي‌جنگيده‌اند و اينك با نيت درست و به اميد كسب پاداش جهاد مي‌كنند. با همراهانت برخورد خوبي داشته باش و همه را در حق، برابر بدان. تنها از خداي متعال، ياري بخواه كه خداي متعال براي ياري كافي است. بر خداي متعال توكل كن و كارت را به او واگذار كه كافي است خداي متعال، حافظ و مراقبت باشد. ان شاء الله فردا حركت كن.»( فتوح‌الشام ازدي، ص17)

 هدف لشكر سه تا چهار‌هزار نفري ابوعبيده رضی الله عنه حمص بود. ابوعبيده رضی الله عنه پس از پشت سر گذاشتن وادي‌القري و حجر (شهر صالح) به ذات‌منار رفت و از آن‌جا به زيزا و سپس مأمؤاب رسيد و در آن‌جا با عده‌اي از دشمنان درگير شد و سپس با آنان صلح نمود كه اين، نخستين پيمان صلحي بود كه در شام صورت گرفت.

 لشكر ابوعبيده رضی الله عنه سپس به جابيه رسيد. اين لشكر، در سمت چپ لشكر يزيد بن ابوسفيان رضی الله عنه و در سمت راست لشكر شرحبيل بن حسنه رضی الله عنه قرار داشت. يكي از سرآمدان و سواركاران مشهور عرب بنام قيس بن هبيره بن مسعود مرادي، در لشكر ابوعبيده بود. ابوبكر صديق رضی الله عنه به ابوعبيده رضی الله عنه درباره‌ي قيس بن هبيره سفارش كرد و فرمود: «شخ صلی الله علیه وسلم بزرگ و سرآمدي با تو همراه است كه از سواركاران به‌نام عرب مي‌باشد. مسلمانان، از نظرات و جنگاوري وي بي‌نياز نيستند. او را به خودت نزديك كن و رفتار محترمانه‌اي با او داشته باش و طوري با او برخورد كن كه بفهمد، تو خود را از او بي‌نياز نمي‌داني و به نظراتش اهميت مي‌دهي. اگر اين رويه را با او در پيش بگيري، مي‌تواني از تلاش و توانمندي وي در رويارويي با دشمن بهره‌مند شوي.» ابوبكر صديق رضی الله عنه به قيس بن هبيره نيز فرمود: «من، تو را با امين امت ابوعبيده (در راه خدا) مي‌فرستم. ابوعبيده، فردي است كه اگر مورد ظلم و ستم هم قرار بگيرد، ستم نمي‌كند و چون به او بدي شود، درمي‌گذرد. او، چنان آدمي است كه اگر با او قطع رابطه شود، باز هم روابطش را ادمه مي‌دهد؛ ابوعبيده رضی الله عنه نسبت به مؤمنان مهربان و نسبت به كفار، شديد است. بنابراين از او نافرماني نكن و نظراتش را بپذير كه او، تو را تنها به خير و نيكي فرمان مي‌دهد. من، به ابوعبيده نيز سفارش كرده‌ام كه از تو حرف‌شنوي داشته باشد؛ لذا او را جز به تقواي الهي فرمان نده كه ما شنيده‌ايم تو، در دوران جاهليت از سرامدان و جنگاوران بنامي بوده‌اي كه در آنان جز گناه و معصيت نبوده است. اينك شدت و جنگاوريت را در اسلام بر ضد كفار قرار بده و بر ضد كساني كه به خدا كفر مي‌ورزند يا كس ديگري را با خدا شريك مي‌كنند، شديد و دلاور باش كه خداي متعال، در اين رويه، پاداش بزرگي قرار داده است. عزت و پيروزي، از آن مسلمانان است.» قيس در پاسخ ابوبكر صديق رضی الله عنه چنين گفت: «اگر زنده ماندم و خداوند متعال، تو را حيات بخشيد، درباره‌ام به تو خبر خواهد رسيد كه نسبت به مسلمانان، آن‌گونه مهربان و نسبت به كفار، به‌قدري سرسخت و شديد بوده‌ام كه تو را خرسند كند و مايه‌ي خشنوديت گردد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «خداوند متعال، تو را به رحمتش بنوازد؛ همين گونه عمل كن.» روايت شده زماني كه به ابوبكر صديق رضی الله عنه خبر رسيد كه قيس بن هبيره در جابيه با دو تا از جنگاوران رومي جنگيده و آنان را از پا در‌آورده است، فرمود: «قيس، راست گفت و راستيش را نشان داد و وعده‌اش را ادا كرد.»( فتوح‌الشام ازدي، ص26)

پرواضح است كه ابوبكر صديق رضی الله عنه همت و توان دروني قيس را برانگيخت و طوري با او سخن گفت كه تمام توانش را در خدمت به اسلام و جهاد درراه خدا به‌كار گرفت. بنابراين بيان فضايل و قابليت‌هاي افراد، عواطف و نيروهاي درونيشان را برمي‌انگيزد و آن‌ها را براي جان‌فشاني آماده مي‌سازد.( التاريخ الاسلامي (9/206))

 

لشكر عمرو بن عاص رضی الله عنه

ابوبكر صديق رضی الله عنه، عمرو بن عاص رضی الله عنه را در رأس لشكري، به سوي فلسطين اعزام نمود. ابوبكر صديق رضی الله عنه به عمرو رضی الله عنه اجازه‌ي انتخاب داد كه يا همان مسؤوليتي را كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به او واگذار كرده بودند، ادامه دهد و يا به انتخاب خود، كاري بكند كه براي دنيا و آخرتش بهتر مي‌باشد.

 عمرو بن عاص رضی الله عنه در پاسخ ابوبكر صديق رضی الله عنه چنين نوشت: «من، تيري از تيرهاي اسلام هستم و تو، كسي هستي كه پس از خداوند، مي‌تواني آن را به هر جا كه بخواهي پرتاب كني. بنابراين، اين تير را به جايي بينداز كه بهتر و برتر است.»

 زماني كه عمرو رضی الله عنه به مدينه رسيد، از سوي ابوبكر صديق رضی الله عنه مأموريت يافت كه بيرون مدينه اردو بزند تا مردم به او بپيوندند. برخي از بزرگان قريش از قبيل حارث بن هشام، سهيل بن عمرو و عكرمه بن ابوجهل با او همراه شدند. ابوبكر صديق رضی الله عنه هنگام بدرقه‌ي عمرو رضی الله عنه چنين فرمود: «اي عمرو! تو، در اداره‌ي امور، صاحب‌نظر و در جنگ، مجرب و كار‌آزموده هستي. با تو بزرگان قومت و مسلمانان شايسته‌اي هستند و اينك كه تو فرمانده هستي، در نصيحتشان كوتاهي نكن و مشورت‌هاي خوب را از آنان دريغ منما كه چه بسا نظر خوبي درباره‌ي جنگ داشته باشي كه در پايان كار، خجسته و فرخنده واقع شود.» عمرو رضی الله عنه گفت: «منش خوبي براي اثبات درستي گمانتان در پيش خواهم گرفت و نشان خواهم داد كه نظر شما درباره‌ي من، درست بوده است.»( فتوح‌الشام ازدي، ص48-51)

 عمرو رضی الله عنه به همراه لشكري كه شش تا هفت‌هزار نفر نيرو داشت، به قصد فلسطين حركت كرد و كرانه‌هاي درياي سرخ را پيمود تا به وادي عربه در بحر‌الميت رسيد. عمرو رضی الله عنه دسته‌اي هزار نفري به فرماندهي عبدالله بن عمر بن خطاب رضی الله عنه پيشاپيش فرستاد تا با خط مقدم روم، روبرو شود. اين دسته، بر رومي‌ها پيروز شد و اسيراني گرفت كه عمرو بن عاص رضی الله عنه در بازجويي از آن‌ها متوجه شد كه رومي‌ها، لشكري به فرماندهي رويس فراهم آورده‌اند تا مسلمانان را غافل‌گير كنند. عمرو رضی الله عنه بر اساس اطلاعات جديدي كه به دست آورده بود، به تنظيم و سامان‌دهي دوباره‌ي لشكرش پرداخت. رومي‌ها، بر مسلمانان حمله‌ور شدند؛ لشكريان عمرو رضی الله عنه به خوبي در برابر رومي‌ها ايستادگي كردند و دشمن را به عقب راندند و سپس در يك ضد حمله، توان و قدرت دشمن را درهم‌شكستند و بدين‌سان رومي‌ها، پا به فرار گذاشتند و جنگ، با كشته‌ شدن هزاران نفر از نيروهاي دشمن پايان يافت.( العمليات التعرضية الدفاعية عند المسلمين، ص143)

ابوبكر صديق رضی الله عنه بنابر مصلحت، به فرماندهان دستور داد كه از مسيرهاي متفاوتي حركت كنند و در صدور اين فرمان به يعقوب پيامبرu اقتدا كرد كه به پسرانش اين‌چنين دستور داد:

« وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ » سوره‌ي يوسف، آيه‌ي67

یعنی: «اي فرزندانم! از يك دروازه (به مصر) داخل نشويد و از درهاي مختلف وارد شويد (تا از هر آسيبي در امان بمانيد. ولي بدانيد كه من، با اين تدبير) نمي‌توانم چيزي را كه خداوند، مقرر كرده، از شما دور سازم (و آن‌چه خدا بخواهد، همان مي‌شود.) حكم و فرمان، تنها از آن خداست و من، بر او توكل مي‌كنم و بايد توكل‌كنندگان، به او توكل نمايند (و كار خود را به او بسپارند.)»

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان