سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

13 تير 1404 08/01/1447 2025 Jul 04

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7770668
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 19   تعداد بازدید: 3890 تاریخ اضافه: 2010-08-16

خلافت معتضد بالله، احمد بن طلحة الموفق بن جعفر المتوکل (279- 289هـ)

احمد بن طلحة الموفق در ذوالقعده ی سال 242 هجری دیده به جهان گشود، کنیه‌اش ابوالعباس، و مادرش ام ولد بود و صواب صدا زده می‌شد؛ معتضد گندمگون و لاغر بود و قامتی متوسط داشت و اثر پيرى در او نمايان شده بود.

در بیستم رجب سال 279 هجری بعد از خلافت عمویش معتمد علی الله با وی بیعت کردند، در آن هنگام اوضاع خلافت عباسی نابسامان و دچار هرج و مرج بود، معتمد نتوانسته بود اوضاع داخلی را سر و سامان بخشد. وی پادشاهی شجاع، با ابهت، و در امور حکومت سخت‌گیر بود، و اگر بر فرمانده‌ی لشکری خشم می‌گرفت، او را حقیر و خوار می‌کرد.

معتضد بالله به شجاعت و مردانگی معروف بود. وی در جنگهای زیادی شرکت داشته، و قدرت و دلاوری او برای مردم شناخته شده بود.

دوران خلافت وی، دوران امن و آسایش و انتشار عدل بود. در ایام خلافت وی ظلم و ستم از رعیت برداشته شد و بدین جهت که معتضد خلافت عباسیان را مجددا بازسازی کرد، مردم وی را سفاح دوم می‌نامیدند.

معتضد کتاب‌فروشان را از خرید و فروش کتب فلاسفه منع کرد، همچنین از نشستن منجمین و قصه‌پردازان در سر راه‌ها جلوگیری به عمل آورد، و از مصرف اموال در غیر محل ضرورت جلوگیری می‌نمود. به همین جهت گروهی او را بخیل دانسته‌اند، و گروهی دیگر او را جزو خلفای راشدین مذکور در حدیث جابر به حساب آورده‌اند.

خلافتی استوار

هنگامی که با معتضد برای خلافت بیعت شد، با عزم و جدیت بر روش پدرش موفق حرکت کرد، و در بر پا داشتن عدل و ایجاد امنیت و بوجود آوردن آرامش روش پدرش را طی کرد. و به همین خاطر هنگامی که فتنه یا آشوبی آغاز می‌شد، به سرعت در خاموش کردن آن تلاش به خرج می‌داد، و خود برای از بین بردن فتنه مستقیما وارد میدان می‌شد، و این دلیل بر اهمیت دادن وی به امور حکومت می‌باشد.

ایامی که معتضد خلافت را بر عهده داشت زمان شورش و کودتا بود، ولی خلیفه با هوشیاری کامل بر آنها پیروز گشته و نمی‌گذاشت دامنه‌ی شورش‌ها بزرگتر شود. به همین جهت خلافت وی دوران اسقرار و آرامش بوده است.

وی شورش بنی شیبان را که به شهرها هجوم می‌بردند، و دست به قتل و غارت می‌زدند، در سال 280 هجری فرو نشاند، و در سال 281 هجری به شورش حمدان بن حمدون که در فکر تشکیل حکومت برای خویش بود، خاتمه داد.

همچنین وی بر قلعه ماردین تسلط پیدا کرد. شورش خوارج موصل که هارون بن عبدالله الشاری در رأس آن بود، توسط معتضد به پایان رسید، این واقعه در سال 283 هجری رخ داد.

ظهور حرکت قرامطه

ایام خلافت معتضد مصادف با ظهور قرامطه بود، این فرقه‌ی گمراه در سال 278 هجری وارد کوفه شدند. رهبر این گروه شخصی به نام حمدان قرمطی بود، وی تظاهر به عبادت و زهد می‌کرد، و مردم را به سوی امامی از آل بیت دعوت می‌داد، به همین جهت دعوتش نزد دوستداران علویان با استقبال روبرو شد.

حمدان قرمطی بعد از اینکه در دعوتش موفق شد، و افراد زیادی را به خود جذب کرد، راه و روشی غریب و به دور از اسلام را، در دعوت خویش بروز داد؛ سپس خطر این حرکت بعد از ظهور رهبرشان "أبي سعيد الجنَّابي" در بحرین به سال 278 هجری از شدت بیشتری برخوردار شد، و آنان توانستند نفوذشان را در بحرین افزایش دهند و افراد زیادی را در این مناطق به خود جذب کنند.

قرامطه، بحرین را مرکز اصلی فعالیت خود قرار داده، و برای حملات فکری و نظامی، از آنجا به سوی شهرها و مناطق دیگر، خارج می‌شدند و با شعارهای جاهلانه‌ی خویش افراد ضعیف الإیمان و جاهل را می‌فریفتند.

معتضد با وجود اینکه بر اکثر حرکات و فرقه‌ها غالب گشته بود، اما در طول ایام حکومت خویش برای نابودی این فرقه موفقیتی کسب نکرد، و آن هم به سبب این بود که خطر این گروه را درک نکرده بود، و جهد و تلاش خویش را در نابودی فتنه‌ها و حرکت‌های دیگر صرف کرده بود.

لازم به ذکر است که در ایام خلافت معتضد، ابن حوشب در بلاد یمن برای دعوت به سوی مهدی فاطمی قیام کرد، و ابو عبدالله شیعی در بلاد مغرب برای فاطمیان دعوت می‌کرد، که بعد ها موفق شدند در مغرب حکومتشان را بر پا دارند؛ اما با وجود این شورش‌ها، خلیفه با هوشیاری و بیداری در مقابل آنها توانست پایه‌ی حکومت خویش را از هر نوع لرزش و فروپاشی باز دارد.

سیاست معتضد با مردم

خلیفه معتضد بالله در برخورد با فرماندهان نظامی قاطع و جدی بود، و اگر بر یکی از آنها خشم می‌گرفت، او را خوار و ذلیل می‌کرد و از پست و منصبش عزل می‌نمود، به همین جهت هیچ یک از فرماندهان و رهبران نظامی جرأت توطئه علیه او را نداشتند.

در دوران وی فتنه‌ی تسلط ترک‌ها بر حکومت خاموش شده بود، و او به خاطر تجدید پادشاهی بنی عباس، سفاح دوم نامیده می‌شد، چون ابو العباس سفاح حکومت عباسیان را بنا نهاده بود، و او آن را تجدید کرده بود.

با وجود این که او رفتار تند و خشنی با فرماندهان داشت، اما با رعیت خویش عادل بود، و برای از بین بردن ظلم و ستم تلاش می‌کرد. وی از گرفتن مالیات از مردم خود داری کرد، و دیوان مواریث را منحل ساخت. در دوران خلفای پیشین اگر پس از تقسیم میراث بر اصحاب فرائض (صاحبان حق در میراث) چیزی باقی می ماند، آن را به دیوان مواریث می دادند، اما معتضد دستور داد تا باقی‌مانده‌ی سهام را بر دیگر خویشاوندان تقسیم کنند.

همچنین در دوران معتضد رفاه اقتصادی بالا رفته، وضعیت کشاورزی و دامداری نیز رو به بهبود گذاشت. معتضد کشاورزان و دامداران را کمک مالی می‌کرد و به آنها حبوبات و دام عطا می‌کرد، و گرفتن خراج از آنها را به تأخیر انداخت.

انتقال پایتخت خلافت به بغداد

شهر سامرا از سال 221 هجری در دوران معتصم بالله تا اوائل خلافت معتضد پایتخت خلافت عباسیان شناخته می‌شد، سپس به بغداد انتقال داده شد، و قصر الحسنی در آنجا بنا شد.

 در پی انتقال خلافت، مردم نیز از شهر سامراء هجرت کردند، و این سبب شد تا این شهر زیبا و پرونق به ویرانه‌ای تبدیل گردد. در این شهر قبر شش تن از خلفای عباسی قرار دارد که عبارتند از: واثق، متوکل، منتصر، معتز، مهتدی و معتمد.

 حرکت علمی در این عصر

در عصر معتضد حرکت‌های علمی مختلفی به وجود آمد، و فعالیتهای فرهنگی گوناگونی شکل گرفت و انقلاب‌های سیاسی نتوانست از نشاط این حرکت‌ها بکاهد. تعداد زیادی از متخصصان در فنون مختلف لغت و ادب و تاریخ و جغرافیا و حدیث در این عصر پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند.

حافظ ابن ابی الدنیا صاحب کتاب "حلیة الأولیاء" متوفای 281 هجری، در این عصر می‌زیست و همچنین المبرد، لغوی مشهور و امام نحویان، متوفای 285 هجری. وی صاحب کتاب الأمل می باشد.

در این عصر ریاضی‌دان مشهور مسلمان به نام "ثابت بن قره" و جغرافی‌دان مشهور به نام "ابن فقیه همدانی" زندگی می‌کردند و هر دوی ایشان در سال 287 هجری وفات نمودند.

در عرصه‌ی شعر عربی، ستارگانی مانند ابن الرومی متوفای سال 283 هجری را می توان نام برد. وی در صنعت معانی شعر، نو آوری و ابتکار جدیدی به وجود آورد، همچنین "البحتری" متوفای سال 284 هجری که دارای اشعار بسیار جالب و شیرین می‌باشد.

وفات معتضد

خلیفه معتضد پس از نه سال و نه ماه خلافت بر سرزمین‌های اسلامی، و برگرداندن شکوه و عظمت به عباسیان سر انجام در 22 ربیع الاول سال 289 هجری دار فانی را وداع گفت؛ خلیفه در آن هنگام فردی چهل و پنج ساله بود.

 بعد از او فرزندش علی المکتفی جانشین وی گشت. اما وی به مانند پدرش جدیت و حزم کافی را در خلافت خویش نداشت. برای همین دوباره ضعف و انحلال به حکومت عباسیان باز گشت.

وزرای او به ترتیب عبارتند از: عبیدالله بن یوسف بن سلیمان بن وهب، سپس فرزندش قاسم.

نقش خاتمش جمله "فوَضت أمری إلی الله" و در روایتی " أحمد یؤمن بالله" بوده است.

شناسنامه‌ی شانزدهمین خليفه‌ی عباسی

نام معروف

معتضد بالله

نام كامل

المعتضد بالله ابن الموفق ابن المتوكل بالله ابن المعتصم بالله ابن الرشيد ابن المهدي ابن المنصور بن محمد بن علي بن عبد الله بن عباس

كنيه

أبو العباس

ترتیب در خلافت

شانزدهم

تاريخ تولد

242هـ

دوران خلافت به تاريخ هجری

279 -289 هـ

دوران خلافت به تاريخ ميلادی

892 -903 م

تاريخ وفات

289هـ

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

*سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شيخ شعيب الأرناؤوط.

* تاريخ ابن خلدون.

* تاريخ الأمم والملوك للإمام الطبری

* الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.

* سایت ويكيبيديا، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت- سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة.

* الدرة السنیة فی أخبار الدولة العباسیة، تألیف أبوبکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری، بیروت 1413هـ/1992م.

* تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي، تألیف حسن ابراهيم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.

* الدولة العباسیة، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الخامسة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان