سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

30 مرداد 1404 26/02/1447 2025 Aug 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7948836
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 164   تعداد بازدید: 3034 تاریخ اضافه: 2010-03-25

معرکه‌ی نهاوند

بسم الله الرحمن الرحيم

 

مسلمانان از جنگ قادسیه تا معرکه‌ی سرنوشت ساز نهاوند حدود چهار سال پیاپی شهرهای ایران را یکی پس از دیگری فتح نموده، دشمن را فرصت نفس کشیدن و تجدید قوا نمی‌دادند و اگر دستور امیرالمؤمنین مبنی بر توقف در آن سوی سلسله کوه‌های زاگرس به منظور رسیدگی به امور شهرهای فتح شده و استراحت مبارزین نبود، سپاه اسلام خیلی سریع‌تر از این کار امپراطوری پوشالی ایران را یکسره می‌کردند.[1]

در این اثناء فرماندهان و سران سپاه شکست خورده‌ی ایران از هر سو به پادشاه خود یزدگرد نامه نوشتند و او را برای ادامه جنگ آماده کردند. یزدگرد نیز از خراسان و سیستان و شهرهای دیگر نیرو جمع آوری کرد و سپاه عظیمی متشکل از صد و پنجاه هزار مرد جنگجو در نهاوند که با داشتن سلسله کوه‌های صعب العبور دارای حفاظ طبیعی بود فراهم کرد، یزگرد سی‌هزار سرباز را از در ورودی تا حلوان و شصت هزار سرباز را از خراسان تا حلوان و شصت هزار نفر دیگر را از سجستان تا به‌ حلوان قرار داد و فیروزان را به‌ عنوان فرمانده‌ی کل نیروهایش گماشت.[2]

سعد بن ابی‌وقاص هنگامی که‌ در کوفه‌ از تجمع پاریسان اطلاع یافت، به‌ عمرنوشت و پس از توضیح تمامی جوانب مختلف جغرافیایی منطقه‌ در این‌باره از امیرالمؤمنین کسب تکلیف نمود. امیرالمؤمنین پس از مشورت با بزرگان قوم تصمیم به اعزام سپاه اسلام به آن ناحیه گرفت.

گفتنی است که‌ نعمان بن مقرن مزنی که‌ آن روزها عامل کسکر بود نامه‌ای به‌ مضمون زیر به‌ عمر نوشته‌ بود:

مثال من و کسکر همانند مردی است جوان که‌ پهلوی وی روسپی‌ای هست که‌ برای او رنگ می‌مالد و عطر می‌زند، ترا به‌ خدا مرا از کسکر بردار و سوی یکی از سپاههای مسلمانان فرست.

عمر به‌ او نوشت: به‌ نهاوند برو که‌ سالار مردم آن‌جایی.[3]

عمر پس از رایزنی با مجلس شوری تصمیم بر آن گرفت که‌ فرماندهی سپاه را به نعمان بن مقرن مزنی بسپارد و در نهایت برای آماده‌ سازی لشکر اسلام نقشه‌ای به‌ شکل زیر را تهیه‌ نمود:

-         نعمان بن مقرِّن مزني (عامل كسكر) فرمانده‌ی کل.

-         حذيفة بن يمان ـ فرمانده‌ی نیروهای کوفه‌.

-         أبو موسى أشعري (عامل بصره) فرمانده‌ی نیروهای بصره‌.

-         عبد الله بن عمر(بن خطاب): فرمانده‌ی نیروهای متشکل از مهاجر و انصار.

-         سلمى بن قين، حرمله بن مريطه، زر بن كليب، أسود بن ربيعه، و سایر فرماندهان مسلمانان در اهواز و شهراهی دیگر فارسها به‌ عنوان احتیاط و سرگرم کننده‌ی دشمنان.

عمر تعلیمات خویش را به‌ فرماندهان و استانداران خود نوشت و توانست که‌ سپاه عظیمی متشکل از سی هزار مرد جنگجو تدارک ببیند[4] و دیری نگذشت که سپاه اسلام به سر کردگی نعمان بن مقرن به دروازه های شهر نهاوند رسید و با گودالها، خارهای سه‌پهلو و حصارهای غیر قابل عبور روبرو شدند. علاوه بر این، فیروزان، فرمانده‌ی نیروهای دشمن، جمع کثیری از تیر اندازان سپاه خود را در مواضعی که احتمال می‌رفت، سپاه اسلام از آن‌جا نفوذ کند، گمارده بود.

گفتنی است که‌ فیروزان تیراندازان خود را طوری مهیا کرده‌ بود که‌ به‌ محض حرکت دشمن تیراندازی را شروع نمایند و از نزدیک شدن دشمن جلوگیری به‌ عمل آورند.[5]

آری! اسبهای مسلمانان با خارهای سه‌گوشه‌ سپس با خندقی روبرو شدند که‌ نمی‌توانستند از آن عبور نمایند و همچنین تیراندازان دشمن را طوری یافتند که‌ از اقدامات سربازهای مسلمانان و نزدیک شدنشان به‌ دیوار قلعه‌ جلوگیری می‌کردند، چند صباحی به همین منوال گذشت و فرمانده‌ی سپاه اسلام (نعمان) مجبور به تشکیل جلسه و رایزنی با فرماندهان خود شد. از میان آنان طلیحه بن خویلد اسدی تاکتیک جالبی پیشنهاد کرد که عبارت بود از:

1- درگیر شدن با نیروهای دشمن و به تدریج کشانیدن آنان به دنبال خود.

2- فرار لشکر اسلام در هنگام بیرون آمدن سپاه دشمن به‌ امید اینکه‌ فکر نمایند که‌ ما بر اثر ضعف و ناتوانی با شکست روبرو شده‌ایم.

2- مسلمانان به گونه‌ای رفتار کنند که دشمن گمان برد آن‌ها شکست خورده و پا به فرار گذاشته‌اند.

3- عده‌ای از مسلمانان در دره‌های اطراف کمین بزنند تا در موقع مناسب بر نیروهای دشمن بتازند.

نعمان این پیشنهاد را پذیرفت و آن‌را عملی ساخت و نیروهای خود را به‌ شکل زیر تقسیم نمود:

گروه‌ نخست: اسب سواران به‌ فرماندهی قعقاع بن عمرو: مسئول عملیات گمراه‌سازی دشمن طبق نقشه‌ و درگیر شدن با سپاه دشمن.

گروه‌ دوم: پیاده‌ روان به‌ فرماندهی خود: مسئول کمین گرفتن برای لحظه‌ی بیرون آمدن سپاه دشمن و رویارویی با لشکر مسلمانان.

دسته‌ی سوم: اسب سوارانی که‌ مسئول حمله‌ی ضربتی مسلمانان هستند و در موقعیتهای حساس به‌ کمین می‌نشینند و سپس از دو طرف به‌ نیروهای دشمن حمله‌ می‌کنند.

و نعمان به‌ مسلمانان دستور داد که‌ به‌ جای خویش بمانند و جنگ نکنند تا اجازه‌ دهد. از این‌رو مسلمانان منتظر فرمان نعمان بودند.

قعقاع برای اجرای فرمان خود حرکت نمود و در همان لحظه‌ی نخست موفقیت را به‌ دست آورد و فارسها را غافل‌گیر ساختند، آن‌گاه که‌ خود را در میانه‌ی لشکر اسلام یافتند و از هر طرف مورد اصابه‌ی ضربه‌های مسلمانان قرار گرفته‌ بودند، از این‌رو پا به‌ فرار گذاشتند، تا اینکه‌ به‌ وسیله‌ی قلعه‌ها و خندقهایشان از خود محافظت به‌ عمل آورند، اما آن‌ها در خندقها افتادند و به‌ خارهای سه‌گوشه‌ مواجه‌ شدند و مسلمانان نیز مدام آن‌ها را دنبال می‌کردند و شمشیرهایشان را بر سر و گردن آن‌ها می‌انداختند، تا اینکه‌ هزاران سرباز پارسی در خندقها افتاد و قعقاع نیز توانست که‌ فیروزان را دنبال کند و او را از پای درآورد و بعد از این نبرد جانانه‌ مسلمانان توانستند وارد نهاوند شوند و از آن‌جا به‌ همدان حرکت نمایند و بعد از آن برای فتح سایر شهرهای فارسی بدون مقاومت راهی میدان شدند، زیرا پارسها بعد از جنگ نهاوند سپاهی برای دفاع نیافتند، پس مسلمانان تمامی شهرهای فارسی را به‌ دست آوردند. از این‌رو جنگ نهاوند به‌ عنوان فتح الفتوح قلمداد شد.[6]

در این نبرد از چند طرف به‌ فقه‌ و آگاهی نظامی عمر رضی الله عنه  پی‌ می‌بریم:

1- متمرکز ساختن لشکر اسلام و جلوگیری از اجتماع سپاه دشمن

با توجه‌ به‌ اینکه‌ عمر رضی الله عنه  تنها به‌ این اکتفا نکرد که‌ به‌ فرماندهان خود در کوفه‌ و بصره‌ دستور دهد تا مسلمانان را در جزیره‌ جمع کند و آن‌ها را برای پیکار با فارسها مهیا سازد، بلکه‌ به‌ نماینده‌ی خود در اهواز و سایر شهرهای پارسی‌تبار دستور داد که‌ از تجمع دشمن جلوگیری به‌ عمل آورند. از این‌رو سلمی بن قین، حرمله‌ بن مریطه‌، زر بن کلیب، اسود بن ربیعه‌ و افراد دیگری را مأمور ساخت که‌ از مرزهای میان فارسها و اهواز نگهبانی نمایند و از پیوستن فارسها به‌ سپاه گرد آمده‌ در نهاوند ممانعت به‌ عمل آورند. به‌ همین صورت این فرماندهان توانستند که‌ از رساندن کمک به‌ سپاه گرد آمده‌ در نهاوند جلوگیری کنند.[7]

 

2- انتخاب فرمانده‌ بعدی در صورت به‌ شهادت رسیدن فرمانده‌ی فعلی

همچنانکه‌ پیامبر رضی الله عنه  در جنگ مؤته‌ این نقشه‌ را پیمود و زید بن حارثه‌ را به‌ عنوان فرمانده‌ قرار داد و فرمود اگر وی به‌ شهادت رسید جعفر بن ابی‌طالب فرمانده‌ می‌شود و بعد از او عبدالله‌ بن رواحه‌ فرمانده‌ی لشکر را به‌ عهده‌ می‌گیرد. عمر رضی الله عنه  نیز در روز نهاوند نعمان را به‌ عنوان فرمانده‌ انتخاب کرد و فرمان داد که‌ اگر نعمان به‌ شهادت رسید حذیفه‌ بن یمان و بعد از وی نعیم بن مقرن فرمانده‌ی لشکر می‌باشد.

گفتنی است که‌ نعمان همانند فرمانده‌ای کارآمد نقشه‌‌ریزی نمود و از چند طرف مهارت خود را ارائه‌ داد:

أ- کسب اطلاعات قبل از شروع جنگ

نعمان در بیست و اندی کلیومتر مانده‌ به‌ نهاوند به‌ طلیحه‌ بن خویلد اسدی، عمرو بن ابی‌سلمی عنزی و عمرو بن معدی‌کرب دستور داد به‌ طرف نهاوند بروند و از فاصله‌ی میان خود و دشمن اطلاعاتی را جمع نمایند، این سه‌ نفر مدت شبانه‌روزی حرکت کردند و سپس با این خبر برگشتند که‌ هیچ مانعی میان آن‌ها و دشمنشان وجود ندارد.

 

ب- عملیات گمراه‌ کننده

عملیات گمراه‌سازی در نهاوند یکی از زیباترین نقشه‌های نظامی بسیار مناسبی است که‌ در جنگهای قدیم و جدید نظیری برای آن وجود ندارد. آن‌گاه که‌ مسلمانان از ورود به‌ قلعه‌ نا امید شدند و توسط خندق و خارهای سه‌گانه‌ و تیراندازان ماهر از ورود آنان جلوگیری به‌ عمل می‌آمد، مسلمانان در پی نقشه‌ای بر آمدند که‌ بتوانند دشمن را از قلعه‌ بیرون آورند و در میدانی گسترده‌ با آن‌ها به‌ پیکار برآیند، که‌ در نهایت به‌ پیروزی مسلمانان انجامید و سپاه دشمن را از پای در آوردند.[8]

 

 ت - انتخاب لحظه‌ی حمله‌

کتابهای تاریخ در مورد صبر و حوصله‌ی نعمان بن مقرن برای انتخاب لحظه‌ی حمله‌ بسیار نوشته‌اند، زیرا نعمان می‌خواست لحظه‌ای را انتخاب کند که‌  پيامبر صلي الله عليه وسلم آن‌را می‌پسندید. ایشان بعد از زوال و خسته‌ شدن سپاه دشمن و وزیدن باد را به‌ عنوان بهترین لحظه‌ی حمله‌ به‌ دشمن معرفی می‌نماید.

ضمناً لازم به یادآوری است که فرمانده‌ی سپاه اسلام نعمان بن مقرن به شهادت رسید و وقتی خبر شهادت او را به امیرالمؤمنین رساندند، عمر در میان آه و ناله‌ها گفت: ( إنّا لله وإنا إليه راجعون) و به شدت گریست و نام دیگر شهدا را جویا شد، افرادی را برای او نام بردند که‌ آن‌ها را نمی‌شناخت. گفت: عمرچه‌کاره‌ است که‌ آن‌ها را بشناسد، مهم این است که‌ خدا آن‌ها را می‌شناسد و خدا آن‌ها را در راه خویش گرامی داشته‌ است و به‌ شناختن عمر چه‌ نیازی دارند.[9]

آنچه‌ قابل ذکر است اینکه‌ حذیفه‌ فرمانده‌ی لشکر مسلمانان دو کیسه‌ی پر از طلاهای مخصوص کسری را توسط سائب بن اقرع برای امیرالمؤمنین فرستاد و به‌ عمر گفت: این دو صندوق هدیه‌ی سپاه اسلام است که‌ برای تو فرستاده‌اند، امیرالمؤمنین گفت: فعلا آن‌ها را به‌ بیت المال انتقال دهید تا درباره‌ی آن‌ها تصمیم می‌گیرم. و فردای همان روز در کله‌ی سحر، امیرالمؤمنین با یک حالتی از خوف و نگرانی، سائب را از کوفه‌ به‌ مدینه‌ فرا خواند[10] و با حالتی از رعب و هراس به‌ او گفت: امشب در خواب ملائکه‌ی عذاب خدا را دیدم، که‌ مرا بسوی آن صندوق در حالیکه‌ آتش از آن‌ها زبانه‌ می‌کشید، بردند و مرا تهدید می‌کردند که‌ با همین جمره‌های آتش ترا داغ می‌کنیم و من هم فریاد می‌کشیدم که‌ مرا مهلت دهید تعهد می‌کنم که‌ تمام طلای این صندوقها را در بین مسلمانان توزیع نمایم و از هول و هراس و ترس آن‌ها از خواب بیدار شدم.

آنگاه امیرالمؤمنین به‌ سائب گفت: آن‌ها را بگیر و بفروش برسان و وجه‌ آن‌را بر مسلمانان تقسیم کن. سائب نیز در بازار کوفه‌ آن‌ها را به‌ مزایده‌ گذاشت.

خداوند از تو راضی باد ای عمر! براستی که‌ از روش پیامبرت تبعیت نمودی و به‌ اسلام و مسلمانان عزت بخشیدی. خداوندا! ما را بر راهی قرار ده‌ که‌ از آنان پیروی کنیم و از بدعت بپرهیزیم. [11]

بعد از نبرد نهاوند فرماندهان استان‌های همدان، اصفهان و طبرستان به‌ پیش فرمانده‌ی مسلمانان شتافتند و از او طلب صلح نمودند و با آن‌ها قرارداد صلح امضا شد. [12]

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

-----------------------------------------------

[1]- الفن العسكري الإسلامي ص(284)

[2]- الفن العسكري الإسلامي ص(285)

[3]- تاريخ الطبري (5/ 109).

[4]- الفن العسكري الإسلامي ص(286)

[5]-  الفن العسكري الإسلامي ص (288)

[6]-  الفن العسكري الإسلامي ص(294)

[7]- همان: ص (294)

[8]- الفن العسكري الإسلامي ص(295، 296)

[9]- البداية والنهاية (7/113)

[10]- البداية والنهاية (7/114)

[11]- اتمام الوفاء ص(98)

[12]- إتمام الوفاء ص (99، 100، 101)

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان