سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

10 ارديبهشت 1404 02/11/1446 2025 Apr 30

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 575
بازدید کـل سايت: 7626891
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 14   تعداد بازدید: 4142 تاریخ اضافه: 2010-02-25

سالم مولای ابوحذیفه؛ اولین مسلمان از سرزمین فارس

اولین شخصیتی که از اهل فارس شرف وافتخار ملاقات با رسول الله و ایمان به وی را کسب نمود سالم غلام ابوحذیفه می باشد که خود از سابقین اولین و اهل بدر و از دانشمندان صحابه واز مقربین به رسول الله صلی الله علیه وسلم محسوب می شدند.

امام ذهبی در سیرأعلام النبلاء می فرماید: ( أصله من اصطخر) و و اصطخر چنانچه یاقوت حموی در معجم البلدان ذکر می کند یکی از شهرهای فارس می باشد که بدست اصطخر بن طهمورث پادشاه فارس بنا شده است.

در مسیر زندگی:

سلام بن جبیر قرظی بسان هرسال دیگر با قافله تجاری اش از شام به یثرب آمده بود تا آنچه را بهمراه خویش آورده بود در مقابل یهود و اوس وخزرج عرضه نماید ، کالاهای سلام همه به فروش رسید اما در آن میان تنها غلامی باقی مانده بود که هم عرب و هم یهود از خریدن وی امتناع می کردند ، زیرا غلام نمی توانست بخوبی به زبان عربی سخن بگوید و آنگاه که لب به سخن می گشود الفاظ فارسی را در آن می آمیخت .

سلام می گفت: این غلام دارای ذکاوتی عالی و هنرمندی توانا واز سلاله خاندانی شرافتمند از اهل فارس می باشد، اما مردم به وی می خندیدن و به سخنانش توجه نمی کردند.

روزی ثبیتة بنت یعار اوسی از آنجا گذر کرد و غلام توجه وی را به خود جلب کرد و آنگاه که از اسم وی پرسید .سلام گفت :نام وی سالم می باشد . ثبیتة غلام را خرید و خوشحال به خانه بازگشت.

ثبیتة به غلام خویش اهمیت ویژه ای می داد و به بهترین وجه در تربیت او می کوشید.بسیاری از بزرگان اوس و خزرج در مدینه از ثبیتة خواستگاری کردند اما وی امتناع می نمود تا اینکه قافله ای از قبیله قریش به یثرب آمد که در آن میان ابوحذیفة بن عتبة بن ربیعة قرار داشت وچون ابوحذیفه از دیگران در مورد خوبی های ثبیتة شنید از وی خواستگاری نمود اما در ابتدا ثبیته به او پاسخ منفی داد اما دیری نگذشت که به منزلت وجایگاه ابوحذیفه در میان قریش پی برد و به وی پاسخ مثبت داد و به همسری او در آمد ، و ابو حذیفه همراه با همسرش وغلام وی راه مکه را در پیش گرفتند دیری نپائید که ثبیتة به قدردانی از همسرش غلام خویش را به وی هدیه نمود.

وقتی ابوحذیفه به مکه رسید چنانچه عادت داشت بلافاصله به نزد دوست صمیمی اش عثمان بن عفان رضی الله عنه رفت و آنگاه که به خدمت عثمان رسید ، عثمان فرصت را غنیمت شمرده و او را بسوی دین حق فراخواند و ابوحذیفه نیز اجابت نمود و پس از اسلام ابوحذیفه همسرش ثبیته و غلامش سالم نیز به رسول خدا صلی الله علیه وسلم ایمان آوردند.

فضائل سالم رضی الله عنه

امام بخاری رحمه الله در صحیحش از ابن عمر رضی الله عنهما روایت می کند: ( هنگامی که اولین دسته مهاجرین به قباء رسیدند قبل از آمدن رسول الله صلی الله علیه وسلم ، سالم غلام ابوحذیفه امامت نماز را بر عهده داشت زیرا از همه به قرآن آگاهتر بود.)

و نیز امام بخاری در صحیحش از عبدالله بن عمرو بن العاص رضی الله عنهما روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: ( قرآن را از چهار نفر فرا گیرید : عبدالله بن مسعود ، سالم ، معاذ ، ابی بن کعب. )

وهمچنین امام احمد رحمه الله در مسند از ام المؤمنین عائشه چنین روایت می کند: ( روزی در آمدن به خانه تأخیر نمودم وقتی به خانه بازآمدم رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: چه چیزی تو را باز داشت؟ عرض کردم : در مسجد کسی را یافتم که قرآن را می خواند و در طول عمر خویش کسی را ندیدم که بدین زیبایی قرآن را تلاوت کند ؛ رسول خدا صلی الله علیه وسلم پس از شنیدن این سخن ردای خویش را جمع نمود و وارد مسجد شد و سالم غلام ابوحذیفه را دید که مشغول قرائت قرآن است سپس خطاب به وی فرمود: خدا را سپاس می گویم که در امت من شخصی چون تو را قرار داد.)

یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم سالم را بسیار دوست می داشتند؛ سعید بن مسیب می گوید از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما پرسیدم چرا اسم فرزندت را سالم گذاشتی ؟ فرمود : بخاطر محبتم نسبت به سالم مولای ابوحذیفه.

شهادت سالم رضی الله عنه

ایمان در وجود سالم ریشه دوانیده بود وی در پیکارهای بدر و احد وخندق و تمام نبردها در رکاب رسول الله صلی الله علیه و سلم با دشمنان جنگید تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم از دنیا رحلت نمود وامور مسلمین به خلیفه اش ابوبکر صدیق واگذار شد.

دیری از خلافت صدیق رضی الله عنه نگذشته بود که توطئه مرتدین خبر از پیکاری سخت و جانفرسا را داد ، آری نبرد یمامه.

مسلمانان برای نبرد با مرتدین خارج شدند وسالم نیز همراه برادر ایمانی اش ابوحذیفه نیز مسیر جهاد را در پیش گرفتند؛ قبل از معرکه دو برادر ایمانی همدیگر را در آغوش گرفته و با یکدیگر پیمان شهادت بستند .

بهنگام نبرد ابوحذیفه فریاد بر می آورد: ای اهل قرآن اعمال خویش را با قرآن زینت بخشید .

و شمشیرش چون باد تندی بر فرق سپاه مسیلمه کذاب فرود می آمد.

و سالم نیز چنین ندا می زد: چه بد حامل قرآنی هستم اگر دشمنان خدا از قسمت من به سپاه مسلمین حمله ور شوند و با شمشیر خویش در میان مرتدین می گشت و شجاعانه آنها را از پای در می آورد تا اینکه شمشیری از شمشیرهای مرتدین دست راست وی را که پرچم مهاجرین را بدست گرفته بود ( پس از شهادت زید بن خطاب رضی الله عنه ) قطع نمود ؛ با دست چپ پرچم را بدست گرفت در حالیکه این آیه را تلاوت می نمود:

(وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ) [آل عمران: 146]

پس از نبرد آنگاه که مسلمین شهدای خویش را می جستند سالم را در حالی یافتند که آخرین رمقهای خویش را می گذراند؛ وقتی مسلمانان به نزد وی رسیدند از آنها پرسید: ابوحذیفه چه کار کرد؟ گفتند: شهید شد. سالم فرمود: مرا در کنار وی بخوابانید ؛ عرض کردند : او اکنون در کنار توست ودر همین مکان شهید شد.

آنگاه سالم آخرین لبخند خویش را بر زبان جاری ساخت.

و بدانچه با دوست و برادرش می طلبیدند دست یافتند.

با هم مسلمان شدند - با هم زندگی کردند - و با هم شهید شدند.

رضی الله عنهما و أرضاهما


مصادر و مراجع:

۱- صحیح بخاری

۲- مسند امام احمد

۳- سیرأعلام النبلاء- للذهبی

۴- معجم البلدان - للحموی

۵- اسد الغابة فی معرفة الصحابة- لابن أثیر

۶- رجال حول الرسول- لخالد محمد خالد.

نویسنده: عادل حیدری

برگرفته از: بیداری اسلامی

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان