سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7091203
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 12   تعداد بازدید: 8845 تاریخ اضافه: 2010-04-05

مطرف بن عبدالله (2- 86 هـ)

وی ابوعبدالله بصری، "مطـَرِّف بن عبدالله بن شخیر عامری حرشی" است. او در دوران رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ  دیده به جهان گشوده است. یزید بن عبدالله بن شخیر می‌گوید: مطرف ده سال از من بزرگتر است و من نیز ده سال از حسن بصری بیشتر سن دارم. بر این اساس باید تولد مطرف در سال بدر یا سال احد رخ داده باشد و این احتمال هم هست که وی از عمر بن خطاب رضی الله عنه شنیده باشد.

اصحاب طبقات و تراجم وی را در طبقه‌ی دوم تابعین و از بزرگان تابعین ذکر کرده‌اند. بخاری و مسلم و ابوداوود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه از وی روایت کرده‌اند.

صحابه‌ای که از آنان علم آموخته است:

وی از پدرش که از صحابه است و از علی و عمار و ابوذر و عثمان و عائشه و عثمان بن ابی العاص و عمران بن حصین و عبدالله بن مغفل مزنی و ابو مسلم جذمی و حکیم بن قیس بن عاصم منقری ـ رضی الله عنهم اجمعین ـ حدیث روایت کرده و از ابی بن کعب بطور مرسل روایت کرده است.

تاثیر صحابه بر وی:

مطرف بن عبدالله می‌گوید: سخنانی از ابوذر به من می‌رسید پس آرزوی دیدار وی را کردم. هنگامی که به دیدار وی نائل شدم به او گفتم: ای ابوذر از تو به من سخنانی می‌رسید که آرزوی دیدارت را کردم. ابوذر گفت: اکنون به دیدارم رسیده‌ای.

گفتم: شنیده‌ام که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ  به تو حدیثی گفته است که: "همانا خداوند سه تن را دوست داشته و سه تن را بد می‌دارد".

گفت: ممکن نیست که من بر یار صمیمی‌ خود دروغ ببندم.

گفتم: آن کسانی که خداوند آنان را دوست می‌دارد چه کسانی هستند؟

گفت: مردی که در راه خداوند صابرانه و از روی خواستن اجر به جهاد بر می‌خیزد و با دشمن دیدار کرده و می‌جنگد تا آنکه کشته می‌شود و شما وصف این کس را در کتاب خداوند می‌یابید. سپس این آيه را قرائت کرد که: {نَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ}

گفتم: و سپس چه کسی؟

گفت: شخصی که همسایه‌ی بدی دارد که او را اذیت می‌کند اما او در برابر آزار او صبر پیشه می‌کند تا آنکه خداوند یا با مرگ او و یا با زندگی‌اش (و مرگ آن همسایه) شرش را از سر او کم کند.

گفتم: و سپس چه کسی؟

گفت: مردی که به همراه گروهی به مسافرت می‌رود و شب به راه می‌افتند تا آنکه وقتی به پایان شب رسیدند دچار خواب و خستگی می‌شوند و به خواب می‌روند اما آن مرد بر خواسته و از روی رهبت و رغبت به خداوند وضو می‌گیرد.

گفتم: پس آن سه تن که خداوند آنان را بد می‌دارد چه کسانی هستند؟

گفت: متکبر فخر فروش و شما آن را در کتاب خداوند می‌یابید که می‌فرماید: {نَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}.

گفتم و سپس چه کسی؟

گفت: بخیل منت گذار.

گفتم و دیگر چه کسی؟

گفت: تاجر بسیار قسم خور یا فروشنده‌ای که بسیار قسم می‌خورد.

گوشه‌هایی از زندگی وی:

گروهی از خوارج که در تندروی مشهور بودند و علی ـ رضی الله عنه ـ با آنان به نبرد پرداخته بود به نزد وی آمدند تا وی را به رای خود فرا بخوانند. وی در پاسخ آنان گفت: اگر دو جان داشتم یکی را به دنبال شما می‌فرستادم و دیگری را نزد خود می‌گذاشتم. پس اگر آنچه شما به آن دعوت می‌دهید حق باشد آن جان دیگرم را نیز به همراه شما می‌فرستادم و اگر شما بر گمراهی بودید تنها یکی از دو جانم هلاک می‌شد و یکی برایم باقی می‌ماند. اما من تنها یک جان دارم و دوست ندارم در مورد آن فریب بخورم.

* * *

هنگامی که فرزند وی "عبدالله بن مطرف" وفات یافت وی در حالی که لباسی زیبا پوشیده بود بر قوم خویش خارج شد. آنان که وی را در این حال دیدند خشمگین شدند و  به وی گفتند ای ابا عبدالله! فرزند عبدالله وفات یافته و تو اینگونه در حالی که عطر و روغن استفاده کرد‌ه‌ای و چنین لباسی پوشیده‌ای بیرون می‌آیی؟

او گفت: آیا برای این مصیبت خود را به بیچارگی بزنم؟ در حالی که خداوند مرا برای این مصیبتی که به من رسیده مژده‌ی سه ویژگی داده است که هر کدام آن‌ها برای من از همه‌ی دنیا با ارزش‌تر است. خداوند متعال می‌فرماید: {آنان که هنگامی که مصیبتی به آن‌ها می‌رسد می‌گویند: ما از آن الله هستیم و ما به سوی او باز خواهیم گشت. بر آنان [که چنین می‌گویند] درودها و رحمتی است از سوی پروردگارشان و آنان هدایت یافتگانند} آیا پس از این دچار غم و اندوه و بیچارگی شوم؟

شخصیت وی:

ترس وی: مهدی بن میمون می‌گوید: مطرف می‌گفت: نزدیک بود که ترس از آتش باعث شود از خداوند بهشت را نخواهم.

و می‌گفت: اینکه همه‌ی شب را بخوابم و صبح در حال پشیمانی [که نماز شب را از دست داده‌ام] از خواب بیدار شوم برایم بهتر از آن است که شب را نماز بگذارم و صبح از خودم راضی باشم. به خدا قسم که آنکه خود را پاک بداند و به خود راضی باشد هرگز رستگار نخواهد شد.

و می‌گفت: اگر خداوند در روز قیامت از من بپرسد که: ای مطرف کاش این کار را می‌کردی برایم بهتر از این است که از من بپرسد: چرا این کار را کردی؟

دوری از فتنه‌ها: عجلی می‌گوید: در بصره کسی از فتنه‌ی ابن اشعث در امان نماند مگر او [یعنی مطرف] و ابن سیرین.

فضیلت و جایگاه وی:

ذهبی درباره‌ی وی می‌گوید: وی ثقه و اهل فضل و ورع و صاحب روایت و دارای خرد و ادب بود.

غیلان ین جریر می‌گوید: میان او و مردی اختلاف بود پس آن مرد بر وی تهمت بست. پس مطرف گفت: خداوندا اگر او دروغ می‌گوید وی را هلاک ساز. پس آن مرد در یک آن مرد. این داستان را به زیاد بازگو کردند. او به مطرف گفت: آن مرد را کشتی! مطرف گفت: خیر من او را نکشتم بلکه این دعایی بود که با اجل وی در یک آن اتفاق افتاد.

از سخنان وی:

"اینکه سالم باشم و شکر کنم برایم دوست‌داشتنی‌تر از آن است که مبتلا شوم و صبر کنم".

"عقل مردم به اندازه‌ی زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند".

"صلاح قلب به صلاح رفتار است و صلاح رفتار به صلاح نیت".

داوود بن ابی هند می‌گوید: مطرف بن عبدالله می‌گفت: "کسی حق ندارد که خود را از بلندی پرت کند و بعد بگوید این را خداوند برایم مقدر کرده بود بلکه باید از خطر پرهیز کند و تلاش کرده و خود را دور بدارد و اگر پس از این دچار مصیبت شد آن وقت باید بداند که جز آنچه خداوند برای او نوشته است چیز دیگری به سر او نخواهد آمد".

محمد بن واسع می‌گوید: مطرح می‌گفت: "خدایا از ما خشنود باش، و اگر از ما خشنود نیستی از ما در گذر و ما را ببخش. زیرا که مولای عزوجل ممکن است از بنده در گذرد و او را ببخشد در حالی که از او خشنود نیست".

وفات وی:

خلیفة بن خیاط می‌گوید: مطرف در سال 86 هجری درگذشت. عمرو بن علی و ترمذی وفات او را به سال 85 هجری ذکر کرده‌اند.

درباره‌ی سال وفات وی اقوال دیگری نیز گفته شده است و برخی آن را در ولایت حجاج بن یوسف پس از طاعون جارف که به سال 87 رخ داد ذکر کرده‌اند.

ترجمه و بازنویسی: عبدالله .م

سایت عصر اسلام

IslamAge.com


منابع:

رواة التهذيبيين - الإصابة في تمييز الصحابة - سير أعلام النبلاء - الطبقات الكبرى - الأدب المفرد - المستدرك - تفسير القرطبي - تفسير الطبري - تفسير الصنعاني - الإخلاص والنية - لسان العرب.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان