تاریخ چاپ :

2024 Sep 07

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

خلافت مهدی محمد بن عبدالله (158 - 169 هـ)

1- سیرت و شخصیت وی

نام کامل او محمد بن عبدالله المنصور بن محمد بن علی، معروف به مهدی بالله است، کنیه ی او ابو عبدالله است، مادرش أروی دختر منصور بن عبدالله حمیری است؛ أم موسی و أم منصور کنیه های بودند که مادرش به آن معروف بود.

ابو عبدالله مهدی در سال 126 هجری در روستای إیذج (در روایتی حمیمه) دیده به جهان گشود، هنگامی که پدرش منصور متولی خلافت بود، او ده سال بیشتر نداشت، در آن هنگام عیسی بن موسی ولی عهد منصور بود، این عهد از خلیفه اول ابو العباس سفاح به او رسیده بود، ولی منصور این عهد را تغییر داده، و برای فرزند خود هادی قرار داد.

او سفيدرو و بلند قد بود. و گفته شده گندمگون بوده و در يک چشم وى يک لکه سفيد وجود داشت؛ و موهای سرش فرفری مانند بود.

شعر و ادب و امثال عربی را از معلمش مفضل الضبی فرا گرفته بود، و فصاحت و بلاغت در زبان عرب را بوسیله او کسب کرد، او توانایی سرودن شعر را در سنین جوانی بدست آورد، دارای حافظه ای قوی بود، و بسیاری از اشعار و امثال عرب را حفظ کرده بود.

اما در مورد توانایی سیاسی و نظامی خلیفه، هنگامی که پدرش منصور خلیفه بود، او را در سن پانزده سالگی در رأس یک لشکر بزرگ به سوی خراسان و طبرستان فرستاد، تا فتنه ها و شورشها را از بین ببرد.

مهدی در دوران خلافت پدرش قدرت سیاسی و نظامی کامل را کسب کرده، و بعدها در امور حکومت نیز به پدرش منصور کمک می کرد، و همین سببی بود تا منصور شهر رصافه را برای او بنا کند، و مسئولیت آنجا را به او بسپارد، او همچنین در دوران پدرش در سال 153هجری امارت حج را عهده دار شد.

در سال 159 هجری با دختر عمویش أم عبدالله بنت صالح بن علی ازدواج کرد، و در مدینه با رقیه بنت عمرو عثمانی ازدواج کرد، او همچنین کنیز خود، خیزران را آزاد کرده، و سپس با او ازدواج کرد، هادی و رشید نتیجه ازدواج خلیفه با خیزران هستند.

مهدی فردی کریم و بخشنده و دوست دار مردم بود، و در مقابل بر ملحدان و زنادقه شدید و سخت گیر بود، و برای نابودی آنها از هیچ سرزنش کننده‌ای بیم و هراس نداشت.

از کرم و جودش نیز روایاتی نقل شده، در یکی از این روایات آمده: که زنی در مقابل مهدی ایستاد، و گفت: ای خویشاوند رسول الله، حاجت مرا بر آورده ساز، مهدی گفت: از کسی غیر از او چنین نشیده ام، دستور داد تا حاجتش را بر آورده سازند؛ و ده هزار درهم به او عطا کردند.

و روایت شده که ابن خیاط (یکی از شعراء) بر او وارد شد، و مدح خلیفه کرد؛ و به او نیز پنجاه هزار درهم عطا کرد، ابن خیاط نیز در وصف او اشعاری سرود.

نقل شده که خلیفه ابو عبدالله مهدی، بازی با کبوتر و مسابقه دادن بین آنها را دوست می داشت، روزی جماعتی از محدثین که غیاث بن ابراهیم نیز در بین آنها بود نزد خلیفه آمدند، و حدیثی از ابو هریره برایش نقل کردند، که فرمود: "لا سَبْق إلاَّ في نَصْلٍ أو خُفِّ أو حَافرٍ" که مفهوم حدیث این است که هیچ مسابقه ی وجود ندارد مگر در نيزه و شمشیر یا شتر و یا اسب.

اینجا بود که غیاث بن ابراهیم بر حدیث افزود و گفت: "أو جناح" یا مسابقه در پرنده، خلیفه دستور داد تا به او ده هزار درهم بدهند، اما وقتی خارج شد، گفت: به خدا قسم من دانستم که غیاث بر رسول الله صلی الله علیه و سلم دروغ بسته، و به خاطر علاقه ی من به کبوتر، به آن افزوده است، سپس دستور داد تا کبوترها را ذبح کنند، و بعد از آن هیچ وقت یادی از غیاث نکرد.

2- خلافت او

در سال 158 هجری، پدرش منصور عازم حج بیت الله حرام شد، و فرزندش مهدی را به نیابت از خود در بغداد قرار داد، اما منصور همان طور که در مقاله ی قبلی بیان شد، در این سفر جان سپرد، بدینوسیله بعد از مرگ منصور خلافت به او رسیده، مردم نیز با او بیعت کرده، و مرگ پدرش را نیز بدو تسلیت گفتند.

بعد از تمام شدن بیعت منادی ندا زد: الصلاة جامعة، مهدی بر منبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد، و در آن از مسؤولیت سنگینی که با مرگ پدرش بر دوش او گذاشته شده صحبت کرد، سپس در وصف پدرش چنین گفت: همانا او بنده ای بود که دعوت کرده شد پس اجابت کرد، امر کرده شد پس اطاعت کرد، در آن هنگام رحم و شفقت بر او غلبه کرد، و اشک از چشمانش سرازیر گشت، تا جایی که از شدت حزن و ناراحتی وفات پدرش، امکان ایراد خطبه ای طولانی برایش ممکن نشد.

3- اصلاحات داخلی در خلافت ابو عبدالله مهدی

اگر بخواهیم میان دوران خلافت مهدی با خلفای پیشین مقایسه ای داشته باشیم، در می یابیم در عهد مهدی امور حکومتی اسقرار یافته، و خزانه‌ی دولت غنی از دراهم و دینارها بود. بر عکس در دوران خلفای پیشین حکومت استقرار کافی نیافته بود، و کما کان در اکثر نقاط شورش ها و مخالفتها با این دولت نوپا وجود داشت؛ به همین خاطر دوران مهدی به رفاه و آسایش و اصلاحات داخلی مشهور گشته است.

مهدی بعد از عهده دار شدن خلافت، اکثر زندانیان را آزاد کرد، مگر آنهایی که به خاطر ریختن خون یا فساد فی الارض زندانی بودند.

او اولین خلیفه‌ی عباسی بود، که در رد مظالم تلاش و کوشش می کرد، و حق را به صاحب اصلی آن باز می گرداند؛ و در طی دوران خلافتش به قضاوت عادلانه اهتمام خاصی می ورزید، و بسیاری اوقات برای قضاوت، قاضیان را در محضر خود حاضر می کرد.

حافظ ابن اثیر رحمه الله روایت می کند: مهدى چون براى داورى و رد مظالم مى نشست دستور مى داد، قضات را حاضر کنند تا در محضر او قضاوت کنند و حکم دهند. او مى گفت: همين بس است که من از آنها شرمنده شوم (و حکم بر حق دهم) و اگر جز شرم من از آنها چيز ديگرى نبود براى (عدالت) من همين کافى بود (که حکم بر حق بدهم).

مسور بن مساور می گويد: وکيل مهدى یک قطعه زمین، به زور از من گرفت. من هم به مهدى نامه نوشتم: آيا تو ستم مى کنى؟ وقتی نامه بدستش رسيد. مرا نزد خود خواند و گفت: آيا راضى هستى يکى از اين دو قاضى در کار تو داورى کند. در آن هنگام محمد بن علاثه و عافيه قاضى (که هر دو قاضى بودند) نشسته بودند. عم او عباس هم نشسته بود. مهدى مرا نزديک کرد و از چگونگى ستم پرسيد. من به اندازه‌ای نزديک او رفتم که زانوى من به فراش خاص او رسيد پس از محاکمه و گفتگو پرسيد آيا راضى هستى که يکى از اين دو قاضى به دعواى تو رسيدگى کند؟ گفتم: آرى. يکى از آن دو بکار من رسيدگى کرد و حکم داد و گفت: اى امير المؤمنين آن ملک را به او باز گردانيد.

عباس عموی خليفه (که در آن جا حاضر بود) گفت: به خدا قسم اين محاکمه براى من از بيست هزار هزار درهم بهتر و ارجمندتر است (از نظر عدالت).

مهدی برای رفع ظلم به کارگزاران خویش دستور داد، تا هر گونه خراج زیادی از مردم بر داشته شود، و به سوی وزیر خویش، عبدالله نامه نوشت، تا عمال را دستور دهد تا سختی و مشقت را از اهل خراج بر دارند.

از اصلاحات دیگری که در این عصر صورت گرفت، توسعه‌ی مسجد الحرام و مسجد النبی بود، او همچنین دستور داد تا در مسیر مکه، کاروان سراهایی بنا شود، و چاهایی حفر کنند تا مسافران بیت الله حرام بتوانند با آسایش بیشتر در این مکان‌ها استراحت کنند.

او اولین کسی بود که بین عراق و حجاز و دیگر شهر های اسلامی برید (پست نامه رسانی) راه اندازی کرد، و با این کارش ارتباط بین شهرها درعصر او افزایش چشمگیری یافت.

4- سیاست خارجی مهدی

او در سیاست خارجی با دو مشکل بزرگ مواجه بود، اول پیشرفت امویان در اندلس و دوم وجود امپراطوری روم.

خلیفه بعد از استحکام بخشیدن به مرزهای حکومتی و تشکیل ناوگان دریایی، در سال 163 سپاه بزرگی برای جهاد تشکیل داد، و فرماندهی آن را به فرزندش هارون رشید سپرد، و به نبرد با رومی‌ها پرداختند، آن لشکر توانست قلعۀ «سمالا» را فتح کند، آنها در نبرد دیگری در سال 165 هجری قسمتهایی از آسیای صغری را به تصرف خویش در آوردند.

مهدی برای بازگرداندن اندلس به عباسیان، مانند پدرش منصور از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزید، حکومت اندلس تا آن زمان در دست بازماندگان خلافت اموی بود.

مهدی برای نابودی حکومت امویان در اندلس، از شارلمان، پادشاه فرانسه در خواست کرد تا او را در نابودی حکومت اندلس کمک کند.

5- مهدی و علویان

روایت شده مهدی با علویان تقرب جسته، و زندانیان آنها را آزاد کرده، و سببش این بود، که در یک شب مهتابی مشغول نماز خواندن بود، تا اینکه به این آیه رسید {فهل عسيتم إن توليتم أن تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم} [سوره‌ی محمد] يعنی: "آيا اگر متولی امور شوید، جز اين انتظار داريد که در زمين فساد کنيد و پيوند خويشاوندی ميان خويش را بگسليد؟"

زمانی که نمازش را تمام کرد، رو به ربیع بن یونس کرد، و دستور داد تا موسی بن جعفر را حاضر کند، وقتی او حاضر شد، گفت ای موسی، من این آیه را خوانده ام، و بیم این دارم که قطع رحم کرده باشم، به من وعده بده که علیه من خروج نکنی تا تو را آزاد کنم، موسی آن را پذیرفت و از زندان آزاد شد.

او در زمان خلافتش بسیاری از زیدیان را در کارهای دولتی در شرق و غرب، مسئول قرار داد.

6- حرکتها و شورشها

همان طور که گفتیم در این دوره اوضاع خلافت عباسی استقرار یافته بود، اما هنوز گاه گاهی در این سرزمین پهناور اسلامی شورش‌هایی رخ می داد؛ که از جمله اینها، خروج عبدالله بن مروان بن محمد اموی در بلاد شام بوده است. این حرکت در سال 161 هجری صورت گرفت، اما دیری نپایید که در مقابل عباسیان شکست خورده، و رهبرشان عبدالله بن مروان به زندان افتاد، سپس خلیفه او را بخشید و از زندان آزاد کرد، اما عبدالله بن مروان سال بعد، دوباره علیه عباسیان خروج کرد، که سرانجام در محلی به نام قنسرین به قتل رسید.

از شورشهای مهم دیگری که در دوران مهدی رخ داد، شورش زنادقه بود که بیشترین خطر را بر بلاد اسلامی داشت، آنها کسانی بودند که ادعای تبعیت از اسلام می کردند، اما در واقع بر یک نوع دمکراسی فاسد بودند که محرمات را حلال کرده و آداب و عرف بد را ترویج می دادند، که خلیفه در این زمینه بیشترین شدت را برای نابودی و هلاکت آنها به خرج داد.

7- تعیین ولی عهد و وفات مهدی

خلیفه ابو عبدالله مهدی برای تعیین جانشین بعد از خود، مانند پدرش عمل کرد او عیسی بن موسی را از ولی عهدی خلع کرده و پسرانش هادی و رشید را جایگزین کرد، بدینوسیله عهد خلافت پس از خویش را به فرزندش هادی و بعد از او هارون رشید سپرد، و در سال 166 هجری برای آن دو نفر بیعت گرفت.

اما در سبب مرگ او روايات مختلف آمده. گفته شده: که او در پی شکار آهو با اسب خود داخل ویرانه ی شد چون مي خواست از در بگذرد کمرش گير کرد و شکست و همان جا در گذشت.

در روایت دیگر آمده: يکى از کنيزانش زهرى در طعام ريخته و می خواست کنیز دیگری را که هووی او بود، مسموم کند، اما خلیفه از آن خورد و جان سپرد.

او بعد از ده سال و يک ماه خلافت در محرم سال 169 هجری وفات نمود، او در هنگام وفاتش چهل و دو سال از عمرش را گذرانده بود؛ فرزندش هارون الرشید بر جنازه او نماز خواند، و در روستای ماسبذان به خاک سپرده شد.

شناسنامه سومین خلیفه عباسی

نام معروف

مهدي

نام کامل

 محمد بن عبد الله بن محمد بن علي ابن عبد الله بن العباس

کنيه

أبو عبدالله

ترتیب در خلافت

سوم

تاريخ تولد

126هـ

دوران خلافت به تاريخ هجری

158-169هـ

دوران خلافت به تاريخ ميلادی

775 -785 م

تاريخ وفات

 169هـ

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

1- تاریخ الدولة العباسیة، تألیف محمد سهیل طقوس، دار النفائس، الطبعة الأولی، 1417هـ/1996م

2- سير أعلام النبلاء، تأليف شمس الدین الذهبي،تحقيق شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، 1405هـ/1985م

3- العصر الذهبی للدولة العباسیة، تألیف محمد السید الوکیل، دار القلم بدمشق، الطبعة الأولی، 1418هـ/1998م

4- البدایة و النهایة - لابن کثیر.

5- الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.

6- - سایت ويکيبيديا، الموسوعة الحرة، و سایت إسلام أون لاین. نت و سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة.

7- الدرة السنیة فی أخبار الدولة العباسیة، تألیف أبوبکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری، بیروت 1413هـ/1992م.

8- تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي، تألیف حسن ابراهيم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.

9- موسوعة الخلافة العباسیة، تألیف أحمد شلبی، مکتبة النهضة المصریة، الطبعة الثامنة،1985م.