تاریخ چاپ :

2024 Oct 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

خلافت المقتدر بالله جعفر بن أحمد المعتضد (295- 320 هـ)

جعفر بن احمد المعتضد در شب جمعه، هشت روز باقی مانده از ماه رمضان، سال282 هجری متولد شد، مادرش ام ولد، و اسمش شغب بود.

هنگامی که مکتفی بیمار شد، جویای برادرش شد، و دانست که وی به سن بلوغ رسیده، پس با او برای جانشینی عهد بسته شد. سن وی از سیزده سال تجاوز نمی‌کرد، و کسی کوچکتر از او در این سن به خلافت نرسیده بود.

وی مردی زیبا روی و زیبا چشم، دارای قامتی متوسط، صورتی گرد مانند، و میان شانه‌هایش فاصله بود و دارای فهم و هوش وافر بود. وی برای اهل حرمین، بسیار صدقه و احسان می‌کرد و نسبت به عاملان خویش انسان دست و دل بازی بود، تا جایی که در این مورد به اسراف می‌رسید.

عهده‌دار شدن خلافت

در ماه ذوالحجه سال 295 هجری با مقتدر بیعت کردند، اما وزیرعباس بن حسن و جماعتی از بزرگان دولت در این فکر افتادند، تا به خاطر کم و سن سال بودن، او را از خلافت خلع کرده، و عبدالله بن معتز را به مکان او قرار دهند، خبر به گوش مقتدر رسید، مقتدر وزیر عباس بن حسن را با مال راضی کرد، و او را از عزمش بر گرداند؛ اما دیگر رجال دولتی از عزم خویش باز نگشتند، و در بیستم ربیع الاول سال 296 هجری مقتدر راهی جز فرار نیافت. فرماندهان نظامی و قاضیان و بزرگان جمع شدند و با عبدالله بن معتز بیعت کردند، و او را "مرتضی بالله" لقب دادند، و محمد بن داود بن جراح به عنوان وزیر وی بر گزیده شد.

هنگامی که بیعت با ابن معتز پایان پذیرفت، وی قاصدی را نزد مقتدر فرستاد و او را امر کرد تا به مکان دیگری انتقال یابد تا رفتن به دار الخلافه برای ابن معتضد آسان شود، و مقتدر چون کوچک بود و نیروی زیادی در اختیار نداشت، این امر را پذیرفت.

اما با این وجود، گروه کوچکی که نزد او بودند، عزم و اراده‌ی خود را محکم کرده، و بر گروه ابن معتز حمله بردند، آنها نیز ترسیدند و پا به فرار گذاشتند، طرفداران مقتدر موفق شدند بیشتر طرفداران ابن معتز را به قتل برسانند، و خود او را نیز به زندان انداختند. سرانجام عبدالله بن معتز در حبس مقتدر وفات نمود؛ بدینوسیله این فتنه نیز خاموش شد و امور برای خلافت مقتدر از نو مهیا گشت؛ وی پس از آن بر روش و سیرتی پسندیده و کشف مظالم حرکت کرد.

مقتدر دستور داد تا یهود و نصاری را در امور دولتی استخدام نکنند، سپس در سال 301 هجری وزارت را به ابن عیسی داد. وی بر منهج عدل و تقوی حرکت کرد؛ و معامله‌ی  خمور را باطل اعلام کرد. اما بقای این وزارت به علت اسراف خلیفه مقتدر و عزل وزیران، چندان به طول نینجامید.

مورخان دوران حکومت مقتدر را دوران استیلای زنان بر خلافت می‌دانند. مادر مقتدر و خادمان و زنان وی به شیوه‌های مختلف بر خلیفه سیطره داشتند، تا جایی که عزل و نصب‌ها نیز با دخالت آن‌ها صورت می‌گرفت، و آن هم به خاطر کم سن و سال بودن خلیفه و عدم تجربه‌ی کافی برای هدایت امور بود.

گویند: در ایام خلافت وی بیشترین امر و نهی توسط مادرش "سیده" صورت می‌گرفت، و اگر مادرش از وزیری خشمگین می‌شد، دیگر راهی جز عزل آن وزیر وجود نداشت.

قرامطه در دوران مقتدر

فتنه‌ی قرامطه‌ی شام پس از کشته شدن یحیی بن زکرویه در سال 290 و سپس کشته شدن برادرش در سال 291 هجری پایان پذیرفت و اعضای آن در نقاط مختلف پراکنده شدند، به همین صورت فتنه‌ی قرامطه‌ی عراق پس از خروج زکرویه بن مهرویه و کشته شدنش در سال 301 هجری پایان پذیرفت، و در سال 303 هجری با مسموم شدن علی بن فضل، قرامطه‌ی یمن نابود شدند.

اما در طی این سال‌ها بر شوکت و قدرت قرامطه‌ی بحرین افزوده شد. آنان خبیث‌ترین افراد بودند و بیشترین فساد و جنایت‌ها را مرتکب شدند. در سال 306 هجری با کشته شدن ابوسعید الجنائی توسط خادمش، برادرش سلیمان ابوطاهر بر پسر ابوسعید غلبه یاقت و رهبری قرامطه را بر عهده گرفت، و در طی این دوران از هیچ نوع جنایتی دریغ نورزید؛ قتل و کشتار و ارتکاب منکرات، و هتک محارم، و در یک جمله، هیچ کار سوء و منکری نبود که آنها مرتکب نشده باشند.

آنها در سال 311 هجری وارد بصره شدند و در سال 313 کوفه را نیز به تصرف خویش در آوردند، و با اهالی آن دو شهر کمال بی‌حرمتی را روا داشتند. سپس در سال 316 هجری بر ارتش مقتدر پیروز شدند، و در سال بعد، هنگام موسم حج وارد مکه شدند، و حجاج بیت الله الحرام را به قتل رساندند، و جنازه‌ی آنان را در چاه زمزم انداختند، و در همان سال حجر الاسود را به سرقت برده و همراه خویش به بحرین حمل کردند و حجر الاسود تا سال 339 هجری نزد آنها باقی ماند، و مسلمانان بیش از بیست سال حج می‌کردند در حالی که حجر الاسود در جای دیگری بود.

 سپس آنان به سوی کوفه حرکت کردند. مردم بغداد در آن سال به شدن دچار وحشت شدند، چون شایع شده بود که قرامطه قصد حمله به آن‌ها را دارند .

علمای مسلمان در دوران مقتدر

در دوران مقتدر نیز مانند دیگر دوران‌ها علمای بزرگی زندگی کرده، و نشأت علمی یافتند، که ما در اینجا به ذکر برخی از آن‌ها که تأثیر بسزایی در نشأت و انتشار علوم داشتند اکتفا می‌کنیم.

فقیه محمد بن داود ظاهری، ابن شریح شیخ مذهب شافعی در آن دوران، نسائی صاحب کتاب سنن، زجاج و اخفش امام نحویون، أبو عوانه صاحب مستخرج، ابن زکریا پزشک معروف و ابن جریر طبری تاریخ‌نویس و مفسر معروف که با تألیف دو کتاب مرجع و اساسی در تفسیر و تاریخ، خدمت ارزنده‌ای به جهان اسلام داشته است.

تاریخ طبری معتبرترین کتاب مرجع برای تحقیق تاریخ است، و روش امام طبری در تألیف تاریخ به این صورت است که صحیح و ضعیف را با سند آن ذکر کرده، و تحقیق آن را بر عهده‌ی خواننده کتاب گذاشته است.

ابن سبکی در طبقات کبری نقل می‌کند: که روزی ابن جریر طبری خطاب به اصحابش فرمود، كه آيا برای تفسير قرآن فعالیت می‌کنید؟ پرسيدند اوراق آن چه مقدار خواهد بود؟ گفت: سى هزار ورق. گفتند اين مقدار عمر انسان را به پايان می‌رساند پيش از آن که کتاب به پايان رسد. پس طبرى آنرا در سه هزار ورق مختصر كرد. پس از آن پرسيد كه آيا برای جمع‌آوری تاريخ جهان، از زمان آدم تا عصر ما فعالیت می‌کنید؟ گفتند: اوراقش چه اندازه خواهد بود. طبرى آنچه را براى تفسير گفته بود براى تاريخ نيز ذکر کرد و آنان نيز همان پاسخ را که قبلا داده بودند، باز گفتند.

ابن جریر گفت: همت‌ها مرده است! پس از آن تاریخ را نیز به اندازه‌ی تفسیر مختصر کرد و به مقداری که امروزه در اختیار ماست بسنده کرد. همچنین روایت شده است كه محمد بن جرير طبری در مدت چهل سال از عمرش هر روز چهل ورق می‌نوشت.

از امروز ما دیگر با تاریخ ابن جریری طبری خداحافظی خواهیم کرد، زیرا امام طبری رحمه الله در سال 310 هجری وفات نمودند، و رویدادهای تاریخی فقط تا دوران مقتدر در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است، لذا مقالات تاریخی از این دوره به بعد خارج از تاریخ طبری خواهد بود، و از خداوند منان می‌خواهیم که او را مورد عفو و بخشش خودش قرار داده، و در مقابل تالیفات ارزشمندی که به جامعه‌ی مسلمین عطا کرده، جنات فردوس را جایگاه او قرار دهد.

سیاست خارجی مقتدر

در دوره‌ی مقتدر نیز مانند دوران‌های گذشته، بین مسلمانان و رومی‌ها تبادل اسرا صورت گرفت، این واقعه در سال 295 هجری رخ داد، و تعداد اسرای مسلمان سه هزار نفر بودند.

در سال 305 هجری پادشاه روم به سوی خلیفه‌ی مسلمانان هدایایی فرستاد و از آن‌ها در خواست صلح و دوستی کرد، اما این دوستی دوامی نداشت، و رومی‌ها چندین بار از نقاط مختلف مرزی وارد بلاد اسلام شده، و به غارت و چپاول اموال، و کشتار مسلمانان پرداختند. مسلمانان نیز در سال 319 هجری از جهت طرطوس به رومی‌ها حمله بردند و بیش از سه هزار تن را به اسارت گرفتند. همچنین در سال 312 هجری  فرغانه به دست والی خراسان فتح شد.

در این دوران تغییراتی در حکومت‌های محلی حاصل شد، بعضی از آنها مانند حکومت اغالبه و حکومت خوارج و دولت ادارسه ضعیف شده و از بین رفتند و در مقابل بعضی از امارت‌های جدید مانند حکومت عبیدی‌ها (فاطمی‌ها) و حکومت حمدانیه شکل گرفتند، و حکومت امویان در اندلس اعلان خلافت کردند و همینگونه عبیدی‌ها نیز اعلان خلافت کردند. بدین صورت در دیار اسلامی سه حکومت ادعای خلافت داشتند، و سران هر کدام از آن‌ها نیز خود را خلیفه‌ی مسلمانان می‌دانست.

خلع و قتل خلیفه

مونس خادم در  سال 317 هجری علیه خلیفه خروج کرد، چون به او خبر رسیده بود که خلیفه قصد دارد هارون بن غریب را به جای وی قرار دهد. مونس همچنین نسبت به افرادی که سبب اسراف در اموال و افساد حکومت می‌شدند، معترض بود و از خلیفه خواست تا این افراد را از قصر خلافت خارج کند، اما خلیفه این اتهام را نسبت به خود و مردان حکومتش نپذیرفت، اینجا بود که خلیفه را خلع کردند و از دار خلافت بیرون راندند، و با برادرش محمد بن معتضد بیعت کردند و وی را قاهر بالله نامیدند.

اما چند روزی از این قضیه نگذشته بود که لشکریان طلب حقوق کردند، و کسی پاسخ‌گوی آنها نبود، لشکریان نیز به خانه‌ی مونس رفتند، خلیفه را بیرون آورده و دوباره با او بیعت کردند، و به خلافت بر گرداندند. گویند: قاهر بالله در این لحظه به گریه افتاد، اما برادرش مقتدر او را بوسید، و گفت: ای برادرم هیچ گناهی بر تو نیست.

در سال 320 هجری مونس خادم بر مقتدر حمله برد، و میان آن‌ها نبردی سخت در گرفت، که در آن نبرد مقتدر به قتل رسید.

حال اگر به حوادث این دوران نگاه کنیم، به ضعف و عدم قدرت خلیفه پی می‌بریم. اگر چه خلیفه سیرتی نیکو داشت، اما نتوانست امور حکومت را تحت کنترل قرار دهد، دو بار او را خلع کردند، و دوباره به قدرت باز گرداندند و سرانجام نیز توسط یکی از فرماندهان خویش به قتل رسید.

در ایام خلافت مقتدر، زنان دربار بر خلیفه تسلط یافتند و امور حکومتی بدست آن‌ها اداره می‌شد، ولی با این وجود مدت خلافت وی نزدیک به بیست و پنج سال به درازا انجامید. مورخان این دوران را دوره‌ی تسلط زنان می‌نامند.

وی در هنگام کشته شدنش، سی و هشت ساله بود. نقش خاتمش جمله‌ی "الملك لله" و در روایتی "الحمد لله الذي ليس كمثله شيء" بوده است.

شناسنامه‌ی هیجدهمین خليفه‌ی عباسی

نام معروف

المقتدر بالله 

نام كامل

المقتدر بالله ابن المعتضد بالله ابن الموفق ابن المتوكل بالله ابن المعتصم بالله ابن الرشيد ابن المهدي ابن المنصور بن محمد بن علي بن عبد الله بن عباس

كنيه

 ابو الفضل

ترتیب در خلافت

هیجدهمین

تاريخ تولد

 282هـ

دوران خلافت به تاريخ هجری

295 -320

دوران خلافت به تاريخ ميلادی

908 -932 م

تاريخ وفات

295هـ 

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع

*سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شيخ شعيب الأرناؤوط.
* تاريخ ابن خلدون.
* تاريخ الأمم والملوك للإمام الطبری
* الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.
* سایت ويكيبيديا، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت- سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة.
* الدرة السنیة فی أخبار الدولة العباسیة، تألیف أبوبکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری، بیروت 1413هـ/1992م.
* تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي، تألیف حسن ابراهيم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.
* الدولة العباسیة، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الخامسة، 1411هـ/1991م.