تاریخ چاپ :

2024 Oct 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

پند آموزی از مرگ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و اما بعد ‏:‏

مطلب اول: مرگ بزرگترین عبرت است

نصوص زیادی را در مورد مرگ و سکراتش و قبر و اهوال آن بیان کردیم، عاقل کسی است که پند پذیر باشد، چون مرگ بزرگترین پند‌آموز است. در مورد بهترین پند آموز‌ها از زاهدی پرسیدند؟

زاهد در جواب گفت: تأمل کردن درباره مرگ.[1]

و امام قرطبی در بیان مرگ اینگونه زیبا قلم فرسایی می‌کند: بدان که مرگ سهمناک ترین جریان است، بدترین پدیده است، جامی‌است که طعم آن بسیار تلخ و نامطلوب است و بیش از هر چیز دیگر نابود کننده لذات است و قطع کننده آرامش و جلب کننده ناپسندی‌ها است، اگر چیزی که بتواند مفاصل تو را قطع کند و اعضای بدنت را از هم جدا نماید و ارکان بدنت را منهدم سازد، یقیناً آن کار خطرناک و جریان سهمناک مرگ است و فرا رسیدن چنین روزی بزرگترین روز است[2].

مطلب دوم: اندیشیدن پیرامون مرگ

مرگ همانند زندگی نشانی از نشانه‌های قدرت خداوند است، اما در شگفتی‌های آن سخن مگو و از عجائبش چیزی کم نکن.

« کیفَ تَکفُرُونَ بِاللَّهِ وَکنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیاکمْ ثُمَّ یمِیتُکمْ ثُمَّ یحْییکمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ» البقرة: ٢٨

((جای تعجّب است) چگونه خدا را انکار و نسبت بدو کفر می‌ورزید؟ در صورتی که (نگاهی به چگونگی هستی خودتان و اوضاعی که دارید، برای پی‌بردن به وجود خدا کافی است) شما (چیزهای بی‌جان و) مردگانی بودید که خدا شما را بیافرید و جانتان بخشید. سپس شما را می‌میراند، و بعد از آن زنده‌تان می‌گرداند. آن گاه به سوی او برگردانده می‌شوید. )

اندیشیدن پیرامون این آیه در واقع اندیشیدن در آفریده‌ای از آفریده‌های خداوند است و اندیشیدن در شگفتی‌های او است، شگفتی‌هایی که حکایت از عظمت قدرت و بزرگی او دارند، می‌گویند: مردی بر شتر خود سوار و در بیابان حرکت می‌کرد که ناگهان شترش افتاد و مرد پایین آمد و شروع کرد به طواف کردن جسد مرده و بی جان حیوان و درباره آن اندیشید و می‌گفت: چه شده؟ چرا بلند نمی‌شوید؟ مگر اعضا و بدنت سالم نیستند؟ چه کسی تو را به حرکت در می‌آورد؟ و بلند می‌کند؟ چه چیزی تو را بر زمین انداخته است؟ چه کسی تو را از حرکت منع کرده است؟

سپس در حالت اندیشیدن و متعجب شدن از سرنوشت شتر برگشت و این چند بیت را سرود:

جاءته من قبل المنون اشـارة فهوی صریعـاً للیدین و للفم

و رمی ‌بمحکم درعـه وبرمحه و امتد ملقی کالفتیق الاعظم

لا یستجیب لصارخ ان یدعه ابداً و لا یرجی لخطب معظم

ذهبت بسـالته ومر مـراره لمــل رأی حبل المنیة یرتمی

یاویحه من فارس ما بــاله ذهبـت مرارته و لما یکلـم

هذه یـداه و هذه اعضـاؤه ما منـــه عضو غداً بمثلم

هیهات ما حبل الردی محتاجة للمشرفی و لا اللسان اللهذم

هی ویحکم امر الاله وحمکه و الله یقضی بالقضاء المحکم

* اشاره‎ای از طرف مرگ به او آمد، از ترس بر دست و دهان افتاد.

* و با شمشیر و نیزه شروع کردن به کشتن و لاشه‌ها را با شکافی بزرگ رها می‌ساخت، نه به فریاد پاسخ می‌گفت و نه موعظه را گوش می‌داد.

* وقتی که کوه مرگ را در حال نزدیک شدن می‌دید به هر جای فرار می‌کرد، و هر شیبی را می‌پیمود.

* وای چه سوارانی وجود داشتند که جنگ و پیکار کردند ولی با وجود این همه جنگ زخمی‌برنداشتند.

* اما با مرگ هلاک شده و دست و پاها و اعضای دیگر افتاده‎اند، در حالی که هیچ عضوی شکاف بر نداشته است.

* فرد محتضر: کسی که در آستانه‌ی مرگ قرار دارد و می‌خواهد با جهان وداع گوید به طناب کهنه و زبان بران نیاز ندارد.

* بلکه دستور خدا را اجرا می‌کند و خداوند با قضای خیلی محکم قضاوت می‌نماید و به کارها فیصله می‌دهد.

مطلب سوم: نمونه‎ای از پندهای پند آموزان

خداوند پیامبرش را اینگونه به وسیله مرگ پند می‌دهد: « إِنَّک مَیتٌ وَإِنَّهُم مَّیتُونَ» الزمر: ٣٠

((ای محمّد! مرگ از مسائلی است که همه انسانها در آن یکسانند، و شتری است که بر در خانه همه کس‌ می‌خوابد. لذا) تو هم می‌میری، و همه آنان می‌میرند (و سرانجامِ نیک و خوش و جاویدان از آنِ پرهیزگاران است). )

در حدیثی که طبرانی آنرا در «اوسط» و ابو نعیم در« حلیه» و حاکم در «مستدرک» از حضرت علی رضی الله عنه نقل کردند، چنین آمده است که رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

(جاء جبریل علیه السلام إلى النبی صلى الله علیه وسلم، فقال: « یا محمد، عش ما شئت فإنک میت، وأحبب من أحببت فإنک مفارقه، واعمل ما شئت فإنک مجزی به » ثم قال: « یا محمد شرف المؤمن قیام اللیل وعزه استغناؤه عن الناس) [3]

(جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد هرچند که تو زنده بمانی بالاخره روزی از دنیا می‌روی، محبت کن با هرکس که مایل هستی، ‌قطعاً تو روزی از وی جدا خواهید شد، هرچه می‌خواهی انجام بده، بطور لزوم پاداش آنرا خواهی گرفت، بدان که شرافت وکرامت مومن در شب زنده‌داری و عزت او در استغنا از دیگران است).

روایات و نصوص فراونی را بیان کردیم که درس پند و موعظه را به انسان‌ها یاد می‌دادند، روش و سیره بندگان صالح چنین بوده است که خود و دیگران را به تفکر و اندیشیدن پیرامون مرگ تذکر می‌دادند.

علی بن ابی طالب رضی الله عنه می‌فرماید: دنیا به عقب بر می‌گردد و آخرت از طرف جلو می‌آید، هرکدام از این دو فرزندانی دارد. شما فرزندان آخرت باشید نه دنیا، چون امروز عمل بدون مواخذه است و فردا مواخذه بودن عمل صورت می‌گیرد.[4]

از جمله پند و اندرزهای بزرگان این است که در تذکره قرطبی آمده است و می‌گوید: ای انسانی که فریب مرگ و سختی و اهوال آنرا خورده‌اید بیندیشید، مرگ برای ترس دل‌ها، گریه کردن چشم‌ها، جدا کردن جماعت‌ها، نابود کردن لذت‌ها و قطع آرزوها کافی است.

پس ای فرزند آدم هرگز درباره روزی که بر زمین می‌افتی و از جای خود به جائی دیگر منتقل می‌شوی، اندیشیده‌ای؟ روزی که از گشادی و وسعت به تنگی منتقل می‌شوی، دوستان و همراهان مرتکب خیانت می‌شوند و برادر و دوست از تو جدا می‌شوند و از فراش به خاک رهسپار می‌شوید و بجای رختخواب و لحاف نرم، تو را با خاک و گل می‌پوشانند، پس ای انسانی که در جمع اموال و تحکیم ساختمان در تکاپو و تلاش هستید، سوگند به خدا جز کفن چیزی از اموال بهره‌ی تو نمی‌شود، قطعاً اموال اندوخته تو رو به زوال و نابودی و بدنت غذای خاک است.

پس کجا است مالی که اندوخته‌ای؟ آیا این اموال تو را از هلاکت نجات داد؟ هرگز بلکه اموالت را برای کسی گذاشته‌ای که تو را سپاس نمی‌گوید و با بار گناهان نزد کسی آمدی که عذر تو را نخواهد پذیرفت.[5]

قرطبی رضی الله عنه از یزید رقاشی نقل می‌کند که اینگونه با خودش به سخن می‌آید: نابود شو ای یزید، بعد از مرگ چه کسی برای تو نماز می‌خواند؟ بعد از مردن چه کسی برای تو روزه می‌گیرد؟ بعد از مردن چه کسی پروردگارت را خشنود و راضی می‌سازد؟

بعد می‌گوید: ای مردم چرا بر چند لحظه باقی مانده از زندگی خود به گریه و زاری نمی‌افتید؟ چه قبری تو را فرا می‌خواند؟ چه قبری خانه و چه خاکی فراش تو می‌گردد؟ چه کرمی‌دوست و انیس تو می‌شود؟ با این حال در انتظار روز حشر به سر می‌برد، چه حالی دارد؟[6]

قرطبی در جایی دیگر می‌گوید: ای انسان آن صحنه را به خاطر بیاور که سختی‌های مرگ بر تو نازل می‌شوند، آه و فغان و بیهوشی‌ها بر تو هجوم می‌آورند، یکی می‌گوید: فلانی وصیت کرده و مالش تقسیم گشته، دیگری فریاد می‌زند: فلانی زبانش بند آمده و دگر حرف نمی‌زند و همسایه و دوست را نمی‌شناسد و با برادرانش سخن نمی‌گوید. مثل اینکه در حالی به سوی تو نگاه می‌کنم که توان پاسخ گفتن را ندارید. پس ای فرزند آدم بیندیش برای روزی که از رختخواب به سوی تخته غسل می‌روی، تو را غسل می‌دهند و کفن را بر تنت می‌گذارند و دوستان و نزدیکان از تو وحشت دارند و دوستان و برادران بر تو زار زار گریه می‌کنند و غاسل می‌گوید: کجاست همسر فلانی تا وی را حلال کند، فرزندان یتیمش کجا هستند؟ دیگر هرگز نمی‌توانند او را ببینند، سپس این اشعار را می‌سرایند:

از پندهای صحابی بزرگوار حضرت ابودرداء رضی الله عنه این است که می‌فرماید: سه چیز مرا به گریه و سه چیز دیگر مرا به خنده در آورده‎اند: کسی که آرزوی دور و دراز دنیا را در سر می‌پروراند و مرگ در تعقیب او است، انسان غافل و بی خبری که خداوند از وی غافل نیست، انسانی که با تمام وجود خنده می‌زند و قهقهه می‌کشد در حالی که به خشنودی خداوند و عدم آن علم و آگاهی ندارد.

و دوری از دوستان پیامبر صلی الله علیه وسلم و گروه پیرو و راهروش، سختی‌ها و سکرات مرگ و حاضر شدن در محضر عدل الهی در روزی که رازها و پنهان‌ها آشکار می‌شوند و مشخص نبودن مسیر نهایی به سوی جهنم یا بهشت، مرا به گریه در می‌آورد.

از ابوذر رضی الله عنه یا حضرت ابودرداء رضی الله عنه چنین روایت شده: برای مرگ به دنیا می‌آید و برای تخریب جهان را آباد می‌سازید و برای بدست آوردن اشیای ناپایدار حریص و طمع کار هستید، ولی کردار پایدار و ثابت را رها می‌کنید[7].
قرطبی در کتاب «تذکره» در لباس واعظ و ناصح می‌گوید: ای انسان ضعیف، اموال اندوخته تو کجاست؟ اموالی که آنرا برای موارد دشوار و روزهای سخت اندوخته بودی، قطعاً موقع مرگ از آن محروم می‌شوید، ثروت مندی را به نداری و عزت را به ذلت مبدل ساختید، ای کسی که در گرو گناهان به سر می‌برید و از اهل و دیارت جدا شده‌اید، چگونه شب را به روز می‌رسانید؟
راه هدایت بر تو پوشیده نبود، ولی برای این سفر طولانی و خطرناک کم‌ترین زاد و توشه را ذخیره کرده‌اید، مگر نمی‌دانید که کوچ کردن بسوی این روز پر خطر ضروری است و در آنجا قیل و قال به دادت نمی‌رسد، بلکه تو در برابر آنچه که با دست‌هایت گرفته‌ای و با پاها بسوی آن راه رفته‌ای و با زبان بدان سخن گفته‌ای و با اعضا و جوارح بدان عمل کرده‌ای محاسبه و مؤاخذه خواهی شد، اگر مشمول الطاف الهی قرار گیرید، به سوی بهشت می‌روید و اگر از آن محروم باشید راهی جز آتش ندارید.

ای بی خبر غفلت و سستی از این خطرها تا کی؟ فکر می‌کنی معامله ساده است و گمان می‌بری مصیبت آسان است و می‌پنداری که وقت فرا رسیدن کوچ و مردن، حال و مقام به فریادت می‌رسد؟ یا ثروت و سامان به دادت می‌آید؟ یا پشیمانی بهره‌ای به همراه دارد؟ یا دوستان هنگام حشر مهربان و بخشنده هستند؟ هرگز! بخدا سوگند چنین تفکری از اساس و بنیان اشتباه است، لازم است که بدانی تو به اندک قانع نیستی و به حرام سیر نمی‌شوی و پند و موعظه را نمی‌پذیری و از وعیدها هراسی ندارید، پیروی از هوا و هوس و حرکت کردن کورکورانه به عادت و منش همیشگی تو تبدیل شده است، به جوانمردی خود خوشحال هستی و آینده‌ات را فراموش کرده‌اید، ای کسی که در خواب غفلت بسر می‌بری و در بیداری به بی‌راهه می‌روی، این غفلت و سستی تا کی؟ آیا فکر می‌کنی که آزادانه رها کرده می‌شوی و فردا مؤاخذه نمی‌گردی؟ آیا فکر می‌کنی که در برابر رشوه دادن از مرگ نجات می‌یابید؟

خیر، هرگز! مال و فرزندان نمی‌توانند مرگ را از تو دفع کنند، تنها کردار نیک به انسان سود و بهره می‌رسانند، خوشا به حال کسی که بشنود و به خاطر بسپارد و بر آرزوها جامه تن را بپوشاند و آنها را محقق سازد، نفسش را از هوس‌ها باز دارد و یقین پیدا کند که متقین نجات یافتگانند و انسان تنها به تلاش خود دسترسی دارد و زحمت خود را خواهد دید، پس ای غافل از این خواب بیدار شو و با اعمال نیک خود را مسلح کن و در حالی که در گرو گناهان هستید و عمل ناشایست از تو سر می‌زند، به منازل و مقام ابرار امیدوار نباش و در تنهایی خداوند را مراقب خود بدان و آرزوها تو را فریب ندهند، زهد و تقوا پیشه نما و این اشعار را زمزمه کن:

تزود من معاشک للمـعاد و قم لله و اعمل خیر زاد

ولا تجمع من الدنیا کثیـراً فان المال یجمع للنفــاد

اترضی ان تکون رفیق قوم لهم زاد و انت بغــیر زاد

* از زندگی خود برای معاد توشه مهیا کن. و برای خدا قیام کن و بهترین توشه برای خود بدست بیار.

* زیاد در پی جمع کردن دنیا نباش، چون که مال و ثروت برای فنا شدن و نابودی جمع کرده می‌شوند.

* آیا می‌پسندی که در سفر با کسانی همراه باشی که هزینه سفر دارند ولی تو هیچ توشه‌ای به همراه خود نداشته باشی؟

یکی دیگر می‌گوید:

اذا انت لم ترحل بزاد من التقی و لاقیت بعد الموت من قد تزودا

ندمت علی ان لا تکون مثلــه و انک لم ترصد کما کان ارصـداً

* اگر بدون زاد جهان را وداع نگفتی و بعد از مرگ افرادی را دیدی که زاد فراون و توشه‌ی زیاد ذخیره کرده‌اند.

* پشیمان می‌شوید که چرا مثل او نیستید و مانند او به شکار و صید اعمال صالحه در دنیا نپرداختید؟

مطلب چهارم: نمونه‎ای از پند شاعران

لا شیء مما ترى تبقی بشـاشته یبقى الإله ویودی المال والولـد

لم تغن عن هرمزٍ یومـاً خزائنه والخلد قدحاولت عادٌ فما خلدوا

ولا سلیمان إذ تسری الریاح به والإنس والجن فیما بینهمـا ترد

أین الملوک التی کانت نوافلهـا من کل أوبٍ إلیها راکبٌ یفـد

حوضٌ هنالک مورودٌ بلا کذبٍ لابد من وردنا یوماً کما وردوا

* چیزهایی که می‌بینید، رونق و بشاشت آنها باقی نمی‌ماند، تنها خداوند باقی است و مال و فرزند با انسان وداع می‌گویند.

* گنجینه‌های هرمز او را از دیگران بی نیاز نساخت و قوم عاد خیلی تلاش کردند که ماندگار بمانند ولی نابود شدند.

* همچنین سلیمانی که باد را در اختیار داشت ماندگار نماند و انسان و جن همه از این میان می‌روند.

* پادشاهانی که از هر دیار سواران به سوی آنها می‌آمدند کجا هستند؟

* هر چیزی بدون دروغ از راهی وارد صحنه می‌شود، بی گمان باید از همان راه بر گردند که آمده بود.

یکی دیگر می‌گوید:

مشیناها خطاً کتبت علینا ومن کتبت علیه خطاً مشاها

ومن کانت منیته بأرض فلیس یموت فی أرض سواها

* مسیری که برای ما نوشته شده بود طی کردیم و هرکسی باید همان مسیر نوشته شده را طی کند.

* اگر مرگ کسی در سرزمین و مملکتی نوشته شود باید در همان مکان جان را به جان آفرین تسلیم کند.

شاعر دیگری می‌گوید:

اذا ولیـت قومــاً لیلـة فاعلم بانک بعدها مسئول

واذا حملت الی القبور جنازة فاعلم بانک بعدها محمول

* اگر تنها شبی بر قومی‌امیر باشید بدان که بعد از آن برای همیشه مسئول و مأمور آن قوم خواهید شد.

* و اگر جنازه‌ای را به سوی قبرستان بر دوش حمل کردید، بدان که روزی تو هم بر دوش دیگران حمل خواهید شد.
یکی دیگر می‌گوید:

تزود من الدنیا فإنــک لا تدری إذا جن لیل هل تعیش إلى الفـجر

فکم من عروس زینوها لزوجـها وقد أخذت أرواحهم لیـلة القدر

ومن کم صغار یرجى طول عمرهم وقد أُدخلت أرواحهم ظلمة القبر

وکم من سلیم مات لا من علــة وکم من سقیم عاش حیناً من الدهر

وکم من فتى یمسی ویصبح لاهیـاً وقد نُسجت أکفانه وهو لا یدری

وکم من ساکن عند الصباح بقصره وعند المسا قد کان من ساکنی القبر

فکن مخلصاً واعمل الخیر دائمــاً لعلک تحـــظى بالمثوبة والأجر

وداوم على تقوى الإله فإنــها أمان من الأهوال فی موقف الحشر

* از دنیا زاد بردار چون تو نمی‌دانید هنگام فرا رسیدن شب می‌توان به صبح برسید و ادامه حیات بدهید.

* عروس‌های زیادی را برای شوهر آرایش داده‌اند، ولی در شب زفاف جان آنها گرفته شده و تمام کرده‌اند.

* و بچه‌های زیادی آرزو می‌کنند که عمر طولانی داشته باشند، ولی به تاریکی قبر وارد شده‌اند.

* افراد سالم زیادی بدون درد وفات کرده‌اند، و بیماری‌های فراوانی مدت مدیدی با درد و الم زندگی کرده‌اند.

* جوانان فراوانی شب و روز در لهو و لعب به سر می‌برند، ولی نمی‌دانند که تارو پود کفن آنها دوخته می‌شود.

* افراد فراوانی بودند که صبحگاهان قصر نشین بودند، ولی هنگام شب در تاریکی قبر سکنی گزیدند.

* بنابراین مخلص باش و اخلاص پیشه کن و همیشه عمل نیکو انجام بده، تا پاداش و ثواب به دست آورید.

* بر تقوی و پرهیزکاری مداوم باش، چون موجب امان از اهوال و سختی‌های سرای قیامت می‌شود.

هب الدنیا تقاد إلیک عفواً الیس مصیر ذاک إلى الزوال

و ما دنیاک الا مــثل فیء اظلک ثم آذن بالـــزوال

* فرض کن که دنیا عفو و گذشت را به تو تقدیم می‌کند، مگر در نهایت به زوال و نابودی منتهی نمی‌شود.

* دنیای تو مانند نعمتی است که بر تو سایه انداخته و در نهایت بانگ نابودی در می‌دهد و اعلام می‌کند که نابود می‌شود.
یکی دیگر می‌گوید:

یا مقیماً قد حان منـه رحیل بعد ذاک الرحیل یوم عصیب

ان للموت سکـرة فاتقبهـا لا یداویک ان اتتک طـبیب

کم توانی حتی تصیر رهینـاً ثم تاتیـک دعـوة فتجیـب

و تذکر یوماً تحـاسب فیـه ان من یذکر الممـات ینـب

لیس من ساعة من الـدهر الا للمنایـا علیـک رقــیب

کل یـوم ترمیـک بسـهم ان تخطی یوماً فسـوف تصیب

* ای کسی که وقت رحیل و کوچت فرا رسیده است، بعد از رحیل دچار روزگار سختی خواهید شد.

* مرگ دارای سکرات است منتظر باش، اگر طبیب هم بر سرت حاضر شود نمی‌تواند تو را مداوا کند.

* چه قدر سستی به خرج دادی تا محبوس اعمال شدی، سپس دعوت مرگ می‌آید باید بدان جواب بدهید.

* روزی را به یاد آور که در آن محاسبه می‌شوید، کسی که به یاد مرگ باشد به سوی حق بر می‌گردد.

* در هر لحظه‌ای از زندگی لحظات مرگ رقیب تو است.

* هر روز تیری به تو شلیک می‌شود، اگر روزی تیر به خطا رفت عاقبت روزی تیر به هدف می‌زند و کشته می‌شوید.

یکی دیگر می‌گوید:

الموت فی کل یوم ینشر الکفنا و نحن فی غفلة عمــا یراد بنا

لا تطمئن الی الدنیا وبهجتهـا وان توشحت من اثوبها الحسنـا

این الاحبة والجیران مـا فعلوا این الذین همو کانوا لنا سکنـاً

سقاهم الموت کأساً غیر صافیة فصیرتهم لاطباق الثری رهــیناً

* مرگ هر روزی کفن‌ها را پخش می‌کند، و در حالی که ما از نصیحت او در غفلت کامل به سر می‌بریم.

* به دنیا و لذت‌هایش اطمنان نکن، هر چند لباس‌های زیبایی بر تن کند.

* همسایه و دوستان کجا هستند، کجا هستند کسانی که همشهری و هم مجلس ما بودند و به چه سر نوشتی دچار شدند.

* مرگ کاسه‌ی نا گواری را بدانها نوشاند و در چند طبقه زیرین زمین آنها را اسیر و مرهون خود شدند.

قدم لنفسک توبة مرجوة قبل الممات وقبل حبس الألسن

بادر بها غلق النفوس فإنها ذخـر للمنیــب المحســن

* قبل از مرگ و بند آمدن زبان به حال خود بیندیش و توبه مقبولی را به جا آور.

* قبل از بند آمدن نفس برای انجام آن شتاب کن، چون ذخیره قیامت و نعمت انسان توبه گذار نیکوکار است.

مطلب پنجم: تأثیر یاد مرگ در اصلاح نفس

بی تردید یاد مرگ در تزکیه و اصلاح نفس نقش ارزنده و قابل توجهی دارد، چون نفس تحت تاثیر دنیا و لذت‌های آن قرار می‌گیرد و دوست دارد تا مدتی طولانی در دنیا بماند و گاهی بسوی گناهان و معصیت‌ها متمایل می‌شود و در طاعت و بندگی کوتاهی می‌نماید، اما زمانی که تصور و یاد مرگ همواره در خاطر انسان باشد، دنیا در نگاه او بی ارزش می‌شود و انسان را وادار به تلاش در اصلاح کجی و انحرافات می‌نماید.بیهقی در شعب ایمان، ابن حبان در صحیح خود و بزار در مسندش با سند صحیح از انس رضی الله عنه چنین نقل می‌کنند که رسول‎الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

(أکثروا ذکر هاذم اللذات، فإنه لم یذکره أحد فی ضیق إلا وسع علیه، ولا ذکره فی سعة إلا ضیقها علیه)[8]

(مرگ که خوشی و لذات را از بین می‌برد به کثرت یاد کنید، چون یاد مرگ در تنگنا موجب فرح و خوشی می‌شود و در حالت لذت سختی و ناراحتی به بار می‌آورد).

از ابن مبارک روایت شده که صالح مری گفته: اگر یاد و ذکر مرگ یک لحظه از من جدا شود، دل من بسته می‌شود و دچار فساد و ناراحتی می‌گردد.

دقاق می‌گوید: کسی که مرگ را زیاد یاد کند به سه نعمت و کرامت دست پیدا می‌کند: شتاب در توبه، قناعت قلبی و شور و نشاط در عبادت و نیایش و اگر کسی مرگ را یاد نکند به تأخیر انداختن توبه و عدم رضایت و تنبلی در عبادت دچار می‌شود.[9]

قرطبی می‌گوید: بدان که یاد مرگ احساس جدا شدن و دوری کردن از دنیای فانی و توجه به دار باقی را به وجود می‌آورد.[10]

می‌گویند: زنی از قساوت قلب خود نزد ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها شکایت کرد، عایشه رضی الله عنها خطاب به او فرمود: خیلی مرگ را یاد کن تا قساوت تو بر طرف شود. آن زن سخن ام‌المؤمنین را به جا آورد و صفای قلب و آرامش خاطر را به دست آورد.[11]

قرطبی می‌گوید: علما گفته‎اند: یاد مرگ انسان را از ارتکاب گناه باز می‌دارد، دل‌های سخت را نرم می‌کند و مغرور شدن به دنیا را پوچ می‌سازد و بلا و مصیبت‌ها را آسان می‌نماید[12].

قرطبی به نقل از علما می‌گوید: هیچ چیزی برای دل‌ها سودمندتر از زیارت قبور نیست، مخصوصاً اگر قلب سخت و سیاه باشد باید با سه روش ذیل معالجه و مداوا گردد:

1- کندن دل از دلبستگی‌ها بوسیله حاضر شدن در مجالس علم، وعظ، تذکیر، تخویف، ترغیب و اخبار و سرگذشت انسان‌های پاک و وارسته، چون همه اینها باعث نرم شدن دل می‌شوند.

2- یاد مرگ، چون لذات را نابود و جماعات را متفرق و دختر و پسران را یتیم می‌سازد.

3- حاضر شدن نزد کسانی که در حالت سکرات مرگ هستند، چون نگاه کردن به سوی میت و مشاهده نمودن سکرات و نزعات و تأمل نمودن در چهره میت بعد از مرگ، امور و صحنه‌هایی هستند که لذت نفس را از بین می‌برند، سرور دل‌ها را می‌زدانید، چشم‌ها را از خواب بیدار می‌کنند و جسم را از آرامش دور نگاه می‌دارند و انسان را به انجام اعمال وا می‌دارند و موجب تلاش و زحمت بیشتری برای قیامت می‌شوند.[13]

از حسن بصری نقل شده که جهت عیادت نزد بیماری رفت، او را در سکرات مرگ دید، به مشکل و سختی‌های او نگاه کرد و در آن تأمل نمود، با رنگی دیگر به خانه‌اش بازگشت. زنش خطاب به او گفت: غذا حاضر است. امام در جواب گفت: شما غذا بخورید، من امروز صحنه‌ای را دیدم که تا رسیدن بدان صحنه هرگز آرام نمی‌گیرم و مدام تلاش می‌کنم[14].

حضرت ابودرداء می‌فرماید: هرکس مرگ را زیاد یاد کند، از خوشحالی‌هایش کاسته می‌شود و حسدش از بین می‌رود.[15]

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

دکتر عمر سلیمان اشقر

منبع: کتاب "قیامت صغری و قیامت کبری"؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.‏

عصر اسلام

IslamAge.com


 

[1]. تذکرة امام قرطبی (99).

[2]. تذکرة امام قرطبی (24).

[3]. سلسلة الاحادیث الصحیحة: (2/505). بخاری باب « الامل و طوله».

[4]. مشکاة المصابیح: (2/259).

[5]. تذکرة: 9.

[6]. تذکرة: ص 9.

[7]. کتاب الزهد و رقاق: ابن مبارک: ص 88.

[8]. صحیح الجامع: (1/388) شماره: 1222.

[9]. تذکرة امام قرطبی صفحه(9).

[10]. الزهد و الرقاق، ابن المبارک: ص 88.

[11]. تذکرة القرطبی: ص 9.

[12]. تذکرة القرطبی: ص 12.

[13]. تذکرة القرطبی: ص 12.

[14]. همان منبع.

[15]. کتاب الزهد ابن المبارک.