|
تاریخ چاپ : |
2024 Oct 08 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
اهمیت دادن فاروق به علم و دانش |
بسم الله الرحمن الرحیم
بدون تردید علم و دانش از پایههای مهم قدرتیابی یک ملت به ویژه ملت اسلامی به شمار میآید. و معمولا محال است که خداوند ملتی را که از قافلهی علم و تمدن فاصله گرفته است، بر دنیا حاکم گرداند و بر کسانی که با آیات قرآن سر و کار دارند پوشیده نیست که قرآن مملو از آیاتی است که منزلت علم و علما را بیان داشته و به طلب و تحصیل آن تشویق نموده است. تا جایی که نخستین آیهی قرآن به علم و خواندن فرا میخواند و میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ»العلق: ١ «(اي محمّد! بخوان چيزي را كه به تو وحي ميشود . آنرا بياغاز و) بخوان به نام پروردگارت. آن كه (همه جهان را) آفريده است». و در جایی دیگر خداوند، علم را در مقابل کفر ذکر مینماید، چرا که کفر، جهل و ضلالت است: «أَمْ مَنْ هُوَ قَانِتٌ آَنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآَخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»الزمر: ٩ «(آيا چنين شخص مشركي كه بيان كرديم، بهتر است) يا كسي كه در اوقات شب سجدهكنان و ايستاده به طاعت و عبادت مشغول ميشود و (خويشتن را) از (عذاب) آخرت به دور ميدارد، و رحمت پروردگار خود را خواستار ميگردد؟ بگو: آيا كساني كه (وظيفه خود را در قبال خدا) ميدانند، با كساني كه (چنين چيزي را) نميدانند، برابر و يكسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اينان را با آنان تشخيص ميدهند، و از آن) پند و اندرز ميگيرند». و تنها ثروتی که خداوند دستور داده تا افزایش آنرا از او بخواهیم علم و دانش است، چنان که میفرماید: « وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا »طه: ١١٤ «بگو: پروردگارا! (در پرتو قرآن) بر دانشم بيفزا (و از قرآن و ابعاد مختلف آن آگاهترم فرما)». و صحابه رسول خدا دانستند که علم و دانش و فهم دین از جمله اسباب جلب حمایت الهی است. بنابراین، شیفتهی فراگیری دانش و فهم کتاب خدا و سنت پیامبر بودند و همچنین یقین داشتند که علم بدون عمل بی ثمر خواهد بود و فاقد ارزش و برکت میباشد. آنها این دعای پیامبرخدا را به خاطر داشتند که فرمود: (اللهم انی اعوذ بک من علم لا ينفع و من قلب لا يخشع و من نفس لا تشبع و من دعوةلا يستجاب لها).( مسلم ش2722) «بار الها! از دانشی که سودی نداشته باشد و از قلبی که از تو نترسد و از وجودی که قانع نشود و از دعایی که پذیرفته نشود به تو پناه میبرم». مسلمانان در این که عمرفاروق عالمی بزرگوار و فقیهی از فقهای اسلام بوده است، اتفاق نظر دارند. ایشان به فهم وسیع و قدرت تحلیل و استنباط و استخراج احکام معروف است و همین امر به موفقیت وی در عرصههای مختلف کمک زیادی کرد و او را شایسته آن جایگاه ویژه نمود. آری عمر رضی الله عنه بعد از این که خلیفه مسلمانان شد، فقیه آنان نیز بود و با اجتهادات خود پایههای عدالت را در جامعه تثبیت نمود. او جزو پیشگامان فقهای صحابه بود که علمای سلف به علم، درایت و شناخت دقیق وی از احکام شرعی، اعتراف داشتهاند. گفتنی است که عمرفاروق در پذیرفتن احادیث احتیاط میکرد و به علم صحابه اعتماد مینمود و در مسايلی که خود شخصا از رسول خدا نشنیده بود، از آنان میپرسید. و از او سخنان زیادی پیرامون تحصیل علم نقل شده است و همواره رعیت خود را به فراگیری علم و دانش تشویق مینمود و مدینهی منوره را مرکز فقه و فتوا ساخت و به دانشگاهی تبدیل نمود که فرماندهان و قضات در آن پرورش مییافتند. و مجموعهای از بهترین اصحاب رسول خدا را برای رهبری موسسههای علمی همگام با گسترش فتوحات آماده میکرد. آنها مردم مناطق فتح شده را بر اساس تعالیم کتاب خدا و سنت پیامبر، تربیت کرده و آموزش میدادند و بدین صورت خشت اول مدارس علمی مانند مدرسهی بصره، کوفه، شام، مکه و مدینه که بعدها بنا گردید، گذاشته شد.
1- احتیاط عمر رضی الله عنه در أخذ حدیث و مذاکرات علمی وی باری ابوموسی اشعری رضی الله عنه میخواست با عمر رضی الله عنه ملاقات نماید. او برای این منظور به درب منزل خلیفه آمد و اجازهی ورود خواست. اما چون عمر رضی الله عنه مشغول کاری بود، کسی به ابوموسی پاسخ نداد و او برگشت. پس از لحظاتی عمر رضی الله عنه گفت: مگر صدای عبدالله بن قیس نبود؟ بگویید: وارد شود. گفتند: او برگشته است. عمر گفت: دنبال او بروید و بگویید: بیاید. وقتی ابوموسی آمد گفت: در زمان رسول خدا به ما چنین آموخته بودند (که اگر به شما اجازه داده نشد، برگردید) عمر رضی الله عنه گفت: آیا گواهی بر آنچه میگویی داری؟ ابوموسی نزد انصار رفت و از آنان در مورد این حدیث پرسید. انصار گفتند: حتی کوچکترین ما گواه این امر است. آنگاه ابوسعید برخاست و با او نزد عمر رضی الله عنه آمد و گفت: به ما در زمان رسول خداص چنین آموخته بودند. عمر رضی الله عنه با تعجب گفت: چنین دستوری از رسول خدا برای ما تاکنون پنهان مانده است؟! و افزود که تجارت و معامله در بازارها مرا به خود مشغول ساخته بود.( مسلم ش 2153) و در روایتی به نقل از ابوسعید خدری آمده است که میگوید: من در یکی از مجالس انصار نشسته بودم که ابوموسی در حالی که پریشان بود وارد شد و گفت: من بر درب خانهی عمر رفتم و سه مرتبه اجازهی ورود خواستم، به من پاسخی داده نشد، آنگاه برگشتم. سپس عمر رضی الله عنه مرا طلبید و گفت: چرا برگشتی؟ گفتم: رسول خدا فرموده است: (اذا استأذن أحدکم ثلاثا فلم یؤذن له، فلیرجع). «هرگاه کسی سه بار اجازه ی ورود خواست و به او اجازه داده نشد، برگردد». ایشان در مورد این حدیث از من گواه خواسته است، آیا کسی از شما این حدیث را شنیده است؟ ابی بن کعب گفت: به خدا سوگند! که کسی جز خوردسالترین ما با تو برای گواهی نخواهد آمد. ابوسعید میگوید: من که کوچکترین آنها بودم برخاستم و نزد عمر رضی الله عنه رفتم و به نفع ابوموسی گواهی دادم.( صحیح مسلم.)
ـ مذاکرات علمی عمر رضی الله عنه و سؤال کردن در مورد چیزهایی که نمیدانست ابوهریره رضی الله عنه میگوید: نزد عمر رضی الله عنه زنی را آوردند که خالکوبی میکرد. عمر رضی الله عنه خطاب به صحابه گفت: شما را به خدا! آیا در این مورد چیزی از رسول خدا شنیدهاید؟ ابوهریره میگوید: من برخاستم وگفتم: آری رسول خدا فرمود: (لا تشمن و لا تستوشمن).( بخاری ش 5946) «نه برای کسی خال بکوبید و نه اجازه دهید کسی برای شما خال کوبی کند». همچنین باری از عمر رضی الله عنه پرسیدند: اگر کسی در حال سفر جنب شد و آبی برای غسل کردن نیافت، چه کار باید کرد؟ گفت: نماز نخواند تا این که آب بیابد. عمار که حاضر بود گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا به یاد نمیآوری که من و شما با شتران بودیم و در آنجا جنب شدیم، من در خاک غلطیدم و نماز خواندم اما تو نماز نخواندی؟ سپس نزد رسول خدا رفتیم و ماجرا را برای ایشان تعریف کردیم. فرمود: کافی بود که شما این کار را میکردید: دستهایتان را به زمین زده و چهره و دو کف دستان خود را مسح نمایید. عمر رضی الله عنه گفت: ای عمار! از خدا بترس. عمار گفت: اگر تو میگویی این حدیث را بیان نکنم، نمیکنم. عمر رضی الله عنه گفت: بیان کن و مسئولیت آن به گردن خودت باشد.( نسایی ش317) آری این حدیث را عمر رضی الله عنه فراموش کرده بود حتی بعد از یادآوری عمار باز هم آنرا به یاد نیاورد، ولی عمار را از بیان آن باز نداشت، بلکه به او اجازه داد تا آنرا بیان کند.
ـ عمر رضی الله عنه و تشویق برای تحصیل علم و دانش عمر رضی الله عنه فرمود: گاهی مرد در حالی از منزل بیرون میشود که به اندازهی سلسله کوههای تهامه زیر بار گناهان است. آنگاه به دانشی بر میخورد و از خدا میترسد و توبه و استغفار مینماید و در حالی بر میگردد که هیچ گناه بر او باقی نمانده است. بنابراین از مجلس علما فاصله نگیرید.( مفتاح دار السعاده(1/122) فرائد الکلام (ص 135).) همچنین فرمود: هیچ گاه انسان دانشمند نمیشود مگر این که به بالاتر از خود حسد نورزد و به پايینتر از خود در علم بسنده نکند. و در مقابل علم خود از کسی مزدی دریافت نکند. و نیز از گفته های ایشان است که: علم را فرا گیرید قبل از این که سردار شوید.( التبیان فی آداب حملة القرآن.ص 60 فرائد الکلام (ص 163).) یعنی قبل از این که به ریاست و مقامی برسید علم را فرا گیرید چرا که بعدا فرصت فرا گرفتن علم به دست نمیآید. و فرمود: اگر علم به تو نفعی نرساند برایت ضرری نخواهد داشت.( الزهد: امام احمد ص 174. فرائد الکلام (ص 168)) و در جایی گفته است: مرگ هزار عابد آسانتر از مرگ یک عالم آگاه به حرام و حلال خدا است.( فرائد الکلام ص 157، مفتاح دار السعاده. 1/121) همچنین میگفت: انبار کتاب و سرچشمهی علم شوید و از خدا هر روز روزی بطلبید و (با وجود داشتن علم) اگر روزی زیادی به شما ندهد ضرر نکردهاید.( فرائد الکلام (ص 159). البیان و التبیین: جاحظ . 2/303) و میگفت: علم را فرا گیرید و به دیگران بیاموزید و متانت و آرامش را یاد گیرید و در مقابل کسانی که علم را از آنها فرا گرفتهاید و همچنین کسانی که به آنها آموزش میدهید، متواضع و فروتن باشید و از عالمان تندخو نباشید که علم شما جلوی جهالت شما را نگیرد.( اخبار عمرص 263، محض الصواب 2/686) و میگفت: اسلام را لغزش علما و جدلهای منافقین دانا به قرآن و امامان گمراه، نابود میسازد.( محض الصواب. 2/717)
2ـ گوشهای از بیانات عمر رضی الله عنه عمرفاروق رضی الله عنه در ملاقاتهای روزانه و به ویژه در روزهای جمعه به توجیه و آموزش رعیت خود میپرداخت. چرا که خطبههای جمعه یکی از تریبونهای مهم در توجیه و اصلاح امت به شمار میرفت و تاریخ، بسیاری از خطبههای عمرفاروق را به خاطر سپرده است. و اکنون اشارهای گذرا به گوشههایی از بیانات ایشان خواهیم داشت: باری عمر رضی الله عنه از روی منبر رسول خدا خطاب به مردم گفت: آگاه باشید که شرابنوشی به نص قرآن حرام شده است و شراب عبارت است از اصناف پنجگانه یعنی: عصاره انگور، خرما، گندم، جو و عسل. و خمر یعنی چیزی که شعور آدمی را مختل سازد و افزود که سه چیز چناناند که کاش رسول خدا زنده میماند و در مورد آنها بیشتر توضیح میداد. آنها عبارتاند از: میراث پدر بزرگ، کلاله و پارهای از مسايل ربوی.( الخلافه الراشده. د. یحیی الیحیی ص 33) باری دیگر در یکی از خطبههای جمعه فرمود: ای مردم! بدانید که گاهی آزمندی، فقر و نداشتن، ثروت است. و شما چیزهایی گرد میآورید که نمیتوانید آنها را بخورید. و آرزوهایی دارید که به آنها نمیرسید و به شما در این خانهی فریب مهلت داده شده است. در زمان رسول خدا رفتار شما به وسیله وحی کنترل میشد. و اگر چنانچه کسی در دل نیت دیگری داشت و در عمل چیز دیگری نشان میداد، وحی الهی حقیقت امر را آشکار میساخت. پس اکنون رفتار ظاهری و اخلاق خود را نیکو گردانید و خدا آگاه به اسرار و درون شما است. و اگر رفتار ظاهری کسی طوری دیگر باشد و مدعی باشد که درونش خوب است ما نمیپذیریم و بدانید که بخل شاخهای از نفاق است. پس انفاق کنید که این برای شما بهتر است، زیرا خداوند میفرماید: « وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»التغابن: ١٦ «كساني كه از بخل و حرص نفس خويش، مصون داشته شوند، آنان قطعاً رستگارند». ای مردم! جایگاه و مقر خود را نیکو بگردانید و امور خود را اصلاح سازید و از خدا بترسید و لباسهایی که جلب توجه مینماید به زنانتان نپوشانید. ای مردم! من دوست دارم در حالی از دنیا بروم که مورد بازخواست قرار نگیرم، همچنین امیدوارم تا در میان شما زنده هستم، دادگرانه بین شما قضاوت کنم. و سهم هر یک از مسلمانان را در خانهایش به آنها برسانم و مالهایی را که خدا به شما داده است با درستکاری مصرف نمایید. و مال کم که با تلاش کمتر نصیب شود بهتر از مال فراوان است که با زحمت بیشتری نصیب گردد و افزود که شهید کسی است که خود از آن خدا باشد. و هرگاه خواستید شتری بخرید شتر بلند و بزرگی را در نظر بگیرید و ضربهای با عصای خود بر او فرود آورید، اگر او را با استقامت یافتید، بخرید.( فرائد الکلام ص 190 به نقل از تاریخ الطبری) در این خطبه چند نکتهی مهم بیان گردید که عبارتاند از:
عمربن خطاب خاطر نشان ساخت که ثروت حقیقی قناعت و فقر واقعی، آزمندی است. و قناعت وقتی به وجود میآید که انسان چشم از مال مردم برتابد و به آنچه خود دارد قانع شود. چنین انسانی ثروتمند محسوب میشود اگر چه فقیر باشد. اما اگر کسی چشم به مال دیگران بدوزد و حریص و آزمند باشد احساس فقر و تنگدستی خواهد کرد اگر چه ثروتمند باشد و غنی واقعی کسی است که قلبش غنی باشد و عقل سالم میطلبد که انسان به اندازهی نیازهایش مال جمع آوری بکند نه افزون بر آن. و همواره دنیا را با این احساس بنگرد که خانهی فنا و نابودی است و نباید فریب جذابیتها و کالاهای فریبندهی آنرا خورد.( التاریخ الاسلامی 20/266)
ـ مؤاخذهی مردم بر اساس اعمال ظاهری آنان و سپردن اسرار آنها به خدا همچنین در این خطبه خاطر نشان ساخت که پس از انقطاع وحی، با مردم بر اساس عملکرد ظاهری آنان برخورد میشود و اسرار و باطن آنها به خداوند واگذار میگردد. پس حاکم مردم، مسئول اصلاح باطن و درون آنها نیست، بلکه فقط مسئول اصلاح ظاهر آنان است و با اصلاح ظاهر است که جامعه اصلاح میشود، چرا که اگر مفاسدی هم انجام گیرد به صورت مخفی انجام خواهد گرفت و اگر افراد فاسقی هم وجود داشته باشد، فسقشان از دید عموم مخفی خواهد بود و مردم شاهد جامعهی اسلامی صالح و آرامیخواهند بود و افراد شرور و ناباب چارهای جز مخفی کاری و انزوا نخواهند داشت.
عمربن خطاب در خطبهی خود، بخل را شاخهای از نفاق دانست. چرا که آنهایی که از روی بخل حاضر نمیشوند مالهای خود را در راه خدا انفاق نمایند و به مسلمانانی کمک کنند که تحت ظلم و ستم دشمنان اسلام مجبور به مهاجرت و قیام مسلحانه میشوند، در واقع دچار نفاق عملی و ضعف ایمان شدهاند.( همان: 20/267)
ـ دوست دارم در حالی از دنیا بروم که نه اجری برده باشم و نه باری بر دوشم باشد در این جمله احساس عمیق و تصویر فوق العاده دقیقی از درک مسئولیت به چشم میخورد. زیرا که به عهده گرفتن مسئولیتها گرچه یکی از بهترین نوع اعمال نیک به شمار میرود، ولی به خاطر وجود پرتگاهها، اعمال صالح انسان به بدترین عمل تبدیل میشود، و چه بسا مسئولینی که به خاطر عملکرد خود جزو بندگان بد و خلافکار محسوب میشوند. و بدون تردید عمربن خطاب رضی الله عنه بارزترین شخصیت تاریخی است که عدالت را به بهترین وجه ممکن برقرار نمود، اما با این حال شدیدا از خدا میترسد و اجر و پاداش عمل خود را فراموش کرده، آرزو میکند ای کاش در حالی دنیا را ترک کند که نه به او در مقابل خدماتی که انجام داده پاداشی داده شود و نه مجازات گردد.( همان)
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین منبع: کتاب عمر فاروق، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام |